یک شنبه پانزدهم ماه اوت سال ۲۰۲۱ میلادی روزی سیاه در تاریخ افغانستان است. البته این کشور روزهای سیاه زیادی را در تاریخ خود ثبت کردهه است. در سالهای اخیر که حملههای انتحاری و انفجاری طالبان و پس از آن داعشیان بر نظامیان و غیرنظامیان افزایش یافت و هر کدام از این حملهها دهها تن را به خاک و و خون کشاند؛ هر کدام از این روزها برای مردم سیاهاند. اما ۲۴ مرداد روز سیاه در تاریخ افغانستان به ویژه زنان افغانستان است. حالا که از این روز یک سال میگذرد خاطراتی را این جا مینویسم که در روز پانزدهم اوت در طلوع نیوز؛ من و شماری از همکارانم که در آن روز در دفتر حاضر بودیم آن را تعقیب میکردیم و شاهد بودیم.
سر ساعت هشت و نیم هر روز جلسهای نیم ساعته در مورد این که کدام موضوعات را باید تعقیب کنیم، داشتیم. خبرنگاران، تصویربرداران، تهیه کنندگان برنامههای سیاسی و مدیران خبر در این جلسه حضور داشتند و درمورد گزارشها صحبت میکردند. در همین جلسهها گزارشهایی که باید در آن روز کار میشد، مشخص میشد. هر کسی سوژهاش را میگفت. سقوط ۲۱ ولایت بیش از همه همکاران را نگران کرده بود. با آن که فکر میکردم در چنین اوضاعی تمامی مدیران طلوع نیوز و مسولان رده بالاتر موبی گروپ در این روز جلسه مهمی داشته باشند، خلاف توقع هیچ کسی نبود که خپلواک ساپی، معاون طلوع نیوز این جلسه را مدیریت مدیریت میکرد. میرآقا پوپل، سید شریف امیری، مسعود انصار،عبدالله همیم، خالد نیکزاد، زهرا رحیمی و نبیله اشرفی، فریدون عظیمی و چند تن از همکاران دیگر حضور داشتند.
عبدالحق عمری خبرنگار حوزه شرق طلوع نیوز روز شنبه از ننگرهار خواسته شده بود تا برای سفر ازبکستان با شماری از همکاران آماده شود. عمری میگفت که در ننگرهار تنها شهرستان حصارک محاصره است؛ اما طالبان به حوزه دوم شهر مهترلام مرکز استان لغمان رسیدهاند و قرار است کنر را نیز به طالبان تسلیم کنند.
آقای عمری که برای پوشش گفت و گوهای صلح آمریکا و طالبان مدت زیادی را در دوحه سپری کرده بود، گفت: «فکر کنم افغانستان تمام شد، چون روزی که توافق صلح طالبان و ایالات متحد امریکا امضا میشد، پیشتر از امضای این توافقنامه؛ هنگامی که همه در تالار برای امضای توافقنامه میرفتند، وقتی رهبران طالبان وارد تالار شدند، ژنرال آستیم اسکات میلر، رییس فرمانده کل نیروهای ایالات متحد امریکا و ماموریت مشترک نیروهای حمایت قاطع در افغانستان دست خود را بر سینه گذاشت و سرش را به سوی طالبان خم کرد. من آن لحظه فهمیدم که افغانستان تمام شد.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سویی، شماری از نیروهای کیپیاف ( نیروهای ویژهای که آمریکا آنها را آموزش داده بود) در استانهای ننگرهار، خوست، پکتیا و پکتیکا مستقر بودند؛ میگفتند: مشاوران امریکایی یک ماه پیش از سقوط جمهوریت به آنها گفته بودند که «شما با طالبان جنگ نکنید، شما را به دوحه و بعد به امریکا انتقال میدهیم».
چهرههای همه، نگرانی عمیق آنان را از آینده نشان میداد. در مورد سقوط شهرها، مذاکره با طالبان، خیزشهای مردمی در برابر طالبان، وضعیت حکومت کوتاه صحبت شد. جلسه پایان یافت. با این که در ظاهر مشخص شده بود که کدام گزارشها تعقیب شوند، اما همه میدانستیم که وضعیت هر لحظه در تغییر است و روشن نیست تا یک ساعت بعد چه خواهد شد.
در جریان جلسه، طارق محمدی دستیار و مامای احمد مسعود برایم پیام گذاشتند که اگر آماده باشید بهشما خبر میدهیم که احمد مسعود، فرزند قهرمان ملی مصاحبه میکند. در دو ماه اخیر که سقوط ولسوالیها به دست طالبان آغاز شده بود، کوشش میکردیم دیدگاهها و موضع مسولان امنیتی و سیاستگران را در مورد اوضاع افغانستان بدانیم و به مردم بگویند که چهه کاری برای بهبود وضعیت انجام میدهند. به آقای محمدی گفتیم که ما آمادهایم؛ فقط بگویید ساعت چند در کجا باید برای ثبت مصاحبه برویم، گفت آماده باشید خبر میدهم.
حوالی ساعت نه و نیم؛ در گروههای خبرنگاران و فعالان رسانهای از حضور برخی افراد طالبان در اطراف شهر کابل خبر داده شد. چند تن از همکاران که برای گرفتن پاسپورت به ریاست (اداره) پاسپورت رفته بودند، تماس گرفتند و گفتند یکی از مسوولان امنیتی ریاست پاسپورت در بیسیم گفت که آخر دشت برچی سقوط کرد و طالبان وارد کابل شدهاند. به گفته آنها به یکباره در ریاست پاسپورت بیسروسامانی پدید آمد و مردم در حال فرار کردند. از حوزه پنج امنیتی نیز خبر رسید که افراد طالبان به حوزه امنیتی رفتهاند. حوالی ساعت ده و نیم بود، تمیم حمید تازه به دفتر رسیده بود، گفت که از خانهاش از منطقه کلوله پشته تا وزیر اکبر خان پیاده آمده است، نظم جاده ها بر هم خورده و هرکسی تلاش میکند خودش را به خانه برساند. همکارمان شریف امیری تلفن خود را روی بلندگو گذاشت. آن طرف یک طالب بود که میگفت: « امیری با مسول پخش زندهتان بیا پیش ما، ما به دروازه پلچرخی رسیدیم بیایید گزارش زنده پخش کنید.» طالبان قفل زندان پل چرخی را شکستند و بیش از سیزده هزار زندانی را از زندان آزاد کردند.
اینجا بود که فهمیدیم طالبان به راستی به اطراف شهر رسیدهاند.
در همین حال سعدیه سیرت همکار پیشینمان که در آن اواخر در وزارت تجارت کار میکرد به دفتر آمده بود و میخواست موبی گروپ برایش یک نامه بدهد. باید با سعدیه به بخش اداری میرفتم تا کمکش کنند.
موبی گروپ دریکی از کوچههای سرک دوازدهم وزیر اکبر خان در حدود هفت ساختمان را کرایه اجاره کرده بود و در همین ساختمانها بخشهای مختلف موبی کار میکرد. از ساختمان طلوع نیوز بیرون رفتیم. برخلاف روزهای گذشته بیشتر همکاران در کوچه بودند و با چشمانی نگران هر کسی را که میدیدند میپرسیدند: طالبان داخل شهر شدهاند؟ چه خواهد شد؟ چه کنیم؟ دفتر چه میکند؟ هیچ کسی پاسخ این پرسشها را نمی داند...از من که میپرسند مثل همیشه میخواهم نگرانیام را پنهان کنم و میگویم: «نه چند تا آدم سوءاستفادهگر در شهر بی سروسامانی را انداختهاند، نیازی به نگرانی نیست،راحت باشید». میرویم به دفتر اداری؛ زلمی اکبری مسوول بخش اداری را ببینیم. زلمی سراسیمه است متوجه میشوم که بسیار مشغول است. به سعدیه میگوید که امروز نمیتواند کاری کند، روزهای آینده شاید بتواند نامهای برایش تهیه کند.
سعدیه میرود خانه و من بر میگردم به اتاق خبر. میبینم ساپی صاحب با همکاران نشستهاند. ابراهیم عابد، همکار برنامه شبکه خنده با ایمل آصفی نیز نشستهاند. شنیدهاند که طلوع نیوز تمامی خبرنگارانش را از افغانستان بیرون میبرد. میگوید ما را هم با خود ببرید، مدیران ما برنامهای برای ما ندارند.
وارد که میشوم شبیر احمدی مسوول خبرهای خارجی است. اما در ماههای اخیر که میرآقا پوپل را به جای پرویز شمال به عنوان مدیر خبر معرفی کردهاند، شبیر احمدی که گاهی در نقش مدیر ظاهر میشود، برایم میگوید که باید به خانه بروم.
من که از دو ماه گذشته که اوضاع امنیتی روز به روز بدتر میشود، بسیار پریشانام، خشمگین میشوم، میپرسم چرا؟ میگوید، چون اوضاع خراب شده، دختران باید خانه بروند. زهرا رحیمی که در راه برگشت به دفتر از نشست خبری سمیع سادات است نیز تماس گرفته و به او گفته است که باید به خانه برگردد.اما زهرا نیز دقایقی بعد به دفتر رسید.
عصبیتر میشوم میگویم دفتر را قفل میکنید؟ می گوید نه ما هستیم. میگویم اگر طالب بیاید شما چه کاری میتوانید انجام بدهید که ما نمیتوانیم و باید خانه برویم؟ ساپی صاحب مداخله میکند و مرا به آرامش دعوت می کند.
گاهی برخی همکاران درباره آمدن طالبان با ما شوخی میکردند. ذبیحالله جهانمل، مسوول خبرهای اقتصادی طلوع نیوز سر به سرم میگذاشت و میدانست در مورد این که بگویند طالبان چه محدودیتهایی برای زنان ایجاد میکنند، حساسام. فکر میکنم بزرگترین نقطه ضعف من همین است. این مساله تبعیض جنسیتی برای من غیرقابل تحمل است.
ابراهیم عابد مرد شوخی است. سر به سر همکاران می گذارد. با همه شوخی میکند. به هر کسی میگوید که چگونه او را خواهند کشت. به من میگوید: «طالبان که بیایند تو را شوربا پخته میکنند، «شپ» میکنند». با تمامی شوخیهایش، نگرانی و ترس را در صدایش میتوانی حس کنی.
در ماه های اخیر که قتل خبرنگاران و فعالان رسانهای و کارمندان دولتی افزایش یافته است، شوخی همکاران نیز خونآلود شده است. هر روز منتظر بودیم تا نوبت کیست، نمیدانستیم کی و چگونه کشته خواهد شد. با این وجود، همه به دفتر میآمدند و خود را برای روزهای سختتری آماده کرده بودند.
با دفتر سخنگوی ریاست جمهوری تماس میگیریم، کسی پاسخ نمیدهد. با دفتر سخنگوی وزارت امور داخله تماس میگیرم، کسی پاسخ نمیدهد. سمیع سادات به تازگی از سوی اشرف غنی به عنوان رییس امنیت کابل گماشته شده است، زنگ میزنم و پیام میگذارم پاسخ نمیدهد.
یادآوری کنم که سمیع سادات روز ۱۵ اوت یک نشست خبری درباره امنیت کابل داشت. اما در این نشست خبری بسیار کوتاه همان جملات تکراریش را گفت: «امنیت تامین است و نیرو های امنیتی شما از کابل دفاع خواهند کرد.» به پرسشهای خبرنگاران که در مورد هرج و مرج مطرح میشد پاسخ نمیدهد و از نشست خبری بیرون میرود.
پس از آن در هجدهم ماه اکتبر که با ضیا سراج رییس پیشین امنیت ملی صحبت میکردم، گفت: «سمیع سادات یک روز پیش رییس امنیت کابل گماشته شده بود اما من به عنوان رییس امنیت افغانستان در روز سقوط نتوانستم پیدایش کنم.»
از سوی دیگر هیبتالله علی زی که به تازگی به عنوان رییس ستاد ارتش منصوب شده است، تماس میگیرم. پاسخ میدهد. در مورد وضعیت میپرسم. میگوید شماری از افراد یلهگرد نظم شهر را برهم زدند. میگویم باید صحبت کنید و به مردم اطمینان خاطر بدهید تا نظم شهر برگردد. میگوید حتما بیایید؛ صحبت میکنم، خودت بیا مصاحبه میکنم و وضعیت شهر را میبینیم و با هم به کمربندیهای شهر میروییم. میتوانید پخش زنده داشته باشید. کمی آرام میشوم و میگویم که منتظر ما باشند تا به وزارت دفاع برسیم. دنبال یکی از همکاران میروم تا با او به وزارت دفاع برویم. خپلواک ساپی که در آن روز دشوار با ما است میخواهد از پلهها بالا برود. به او میگویم که ژنرال علی زی صحبت میکند زود، میروم مصاحبهاش را بگیرم پخش کنیم تا کمی مردم خاطر جمع شوند. برمیگردد میگوید نه نباید بروی، چون مجبوری تا وزارت دفاع پیاده بروی و در شهر افراد مسلح غیرمسوول زیاد ند و این خطرناک است،. میگوید به ژنرال بگو که خودشان ویدیو ضبط کنند بفرستند ما پخش می کنیم. کوشش میکنم قانع شود که بروم اما نمیگذارد. او خبرنگاری با تجربه است، او در موارد بسیار حساس نشان داده است که چقدر در کار رسانه پخته و با تجربه است.
دوباره با ژنرال علی زی تماس میگیرم میگویم که ویدیو ضبط کنند و بفرستند. با آقای علی زی هنگامی آشنا شدم که تازه به فرماندهی قول اردوی پامیر در شمال منصوب شده بود. آن زمان جنگ میان طالبان و نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان شدت گرفته بود. برای تهیه یک مستند با تصویربردارمان، وحید احمدی به ولایت بلخ در شمال رفتیم و با ژنرال علی زی و دیگر مسوولان امنیتی به پاسگاههای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولسوالی چمتال در منطقه قلعه غوث الدین رفتیم.
آخرین بار روز چهارم ماه جولای با آقای علی زی گفتوگوی تلویزیونی داشتم. او فرمانده قول اردوی عملیات ویژه بود و یک صدو بیست ولسوالی از دست نیروهای دولتی خارج شده بود. ژنرال علی زی در این مصاحبه به مردم تعهد داد که هدف آنان سرکوب طالبان و ایجاد کمربندهای امنیتی برای حفاظت از شهرهای بزرگ است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آن روز ژنرال علی زی جدا از مصاحبه به من گفت که برنامه دارند تا پنج شهر بزرگ «کابل، ننگرهار، بلخ، هرات و کندهار و شاید هلمند را » نگه دارند. بعد از آن نیروها را تقویت خواهند کرد تا دوباره بتوانند افغانستان را از حضور طالبان و دیگر گروههای مخالف مسلح دولت پاکسازی کنند. اما از سیاستمداران انتقاد کرد و گفت اختلافاتشان سبب بدتر شدن اوضاع شده است و به پیشنهادهای نظامیان برای امنیت کشور توجه ندارند.
در همین گیرودار متوجه میشوم که پخش زنده طلوع نیوز ساعت ده و نیم پیش از ظهر قطع شده است و پخش برنامههای گذشته ادامه دارد. فریدون عظیمی میگوید همکاران شنیدند که طالبان وارد حوزه پنجم شدهاند، ترسیدند و بسیاری ازدفتر رفتهاند. فریدون عظیمی میگوید که گویندگان و کارمندان فنی که در استدیو کار میکردند؛ نیستند؛ با همکارانی که در ساعتهای دیگر کار میکردند تماس گرفته است و قرار است تا لحظاتی بعد برسند. میپرسم لطفالله نجفی زاده کجاست؟ کسی نمیداند کجاست یکی از همکاران صدا میکند، روسا از سقوط آگاه بودند، همه رفته بودند. شفیق گوهری، لطفالله نجفیزاده رفتهاند. برایم بسیار عجیب بود، گفتم امکان ندارد.
لطفالله نجفیزاده، رییس طلوع نیوز روز هفتم ماه جولای دقیق یک ماه و دو روز پیش در مهمانی که در خانه سعد محسنی در شهر نو ترتیب شده بود و تمامی کارمندان طلوع نیوز در آن حضور داشتند، گفت: «اگر افغانستانسقوط کرد، من آخرین نفری خواهم بود که از افغانستان بیرون میروم.» او در این مهمانی که در حقیقت یک جلسه بسیار مهم در مورد سرنوشت پخش طلوع نیوز بود، گفت که در چنین شرایطی که احتمال سقوط وجود دارد، چه خواهد کرد. پس از آن که غذا صرف شد، آقای نجفیزاده از همکاران پرسید که چه میکنند، آیا حاضرند در چنین شرایطی در افغانستان بمانند یا میخواهند بروند. او به همه گفت هر کسی کارش را ترک کند و از افغانستان برود حق دارد و هیچ مخالفتی در برابرش وجود نخواهد داشت و حتی سندی هم اگر نیاز داشته باشند در اختیار شان قرار داده خواهد شد.
اما همه تعهد سپردند که میمانند و جایی نمیروند. بعد آقای نجفیزاده گفت که تصمیم گرفتهاند تا استودیویی در ازبکستان ایجاد کند و بخشی از همکاران را به ازبکستان انتقال دهد. اما بخشی ناگزیرند برای کار در افغانستان بمانند. گفت: «اگر نظام سقوط کند که زیاد احتمالش نمیرود، رهبری اجازه نمیدهد تا دکمه پخش طلوع نیوز در دست طالبان باشد، از همین رو استودیوی را در تاشکند اجاره کردهاند و کارها دارد پیش میرود. باید پخش بیرون از افغانستان آغاز شود.»
وضعیت لحظه به لحظه پیچیده تر میشد، به مصطفی سروری معاون ریاست مبارزه با تروریسم ریاست امنیت ملی زنگ میزنم. میپرسم طالبان به کابل رسیدهاند، امنیت کجاست؟ میگوید که طالبان نیامدهاند، اما در کاببل هرج مرج است. میگوید با تجهیزات پخش زندهتان به شهر بروید گزارش دهید که مردم آرام شوند. میگویم دکتر صاحب: ما چه کارهایم، رییس جمهور کجاست، مسوولان امنیتی کجا هستند؟ چرا یک نفر نمیآید در مورد وضعیت صحبت کند تا مردم بدانند که طالب نیامده، طلوع نیوز سر خود که نمیتواند گزارش بخش کند، بر بنیاد کدام منبع ما بگوییم که طالب در شهر نیست؟ متوجه میشوم که کنترل وضعیت از دست اداره امنیت ملی خارج شده است. پریشانتر میشوم، اما میکوشم نگرانیام را پنهان کنم. از خانه تماس میگیرند و میگویند که چرا به خانه بر نمیگردم.
در همین حال گزارش دادند که رییس جمهور غنی پذیرفته است که هیاتی به دوحه برود و با طالبان روی تشکیل یک حکومت انتقالی مذاکره کند. طالبان نیز تعهد سپردند که تا یک هفته وارد کابل نشوند. به گفته ضیا سراج، رییس امنیت ملی، اشرف غنی ساعت ۲ و ۴۵ دقیقه بعد از ظهر در تماس تلفنی با رییس امنیت ملی و زیر امور داخله از آنها میخواهد که جلو بینظمی در شهر را بگیرند.
همکاران بخش خبر گفتند که ویدیوهای وزیران امورداخله و دفاع ملی و رییس ستاد ارتش رسید. بسمالله محمدی وزیردفاع، عبدالستار میرزکوال وزیر امور داخله و هبتالله علی زی رییس ستاد ارتش در ویدیوهایی از مذاکره با طالبان و ایجاد یک حکومت انتقالی سخن گفتند: قرار است تا دو هفته دیگر قدرت از راه مسالمتآمیز به یک اداره موقت منتقل شود و آنان تا دم آخر امنیت مردم را تامین خواهند کرد.
این خبر ها را نوشتیم. اما گوینده بخش فارسی و شماری از همکاران فنی در استودیو نبودند. خواستم خودم پشت دوربین بنشینم و پخش زنده برنامههای خبری را آغاز کنیم. الیاس منصور گوینده خبرهای پشتو در استودیو حاضر شد و گفت که میتواند خبرهای فارسی و پشتو را بخواند و به همین ترتیب پخش زنده طلوع نیوز دوباره آِغاز شد.
در آن روز که رییس جمهور افغانستان و بلندپایهترین مقامها برای فرار از افغانستان تلاش میکردند، مدیریت در نهادهای امنیتی و دفاعی را نابود کرده بودند، ما در طلوع نیوز میکوشیدیم مسوولان را پیدا کنیم و به آنها بگوییم که برای آرامش شهر و تامین امنیت مردم کاری کنند.
خبر رسید به هواپیمای هیاتی از سیاستمداران که قرار بود به اسلام آباد برود اجازه پرواز داده نشده است. وضعیت در میدان هوایی کابل خوب نیست. پرواز ها مختل شدهاند و افراد زیادی که میخواستند در یک پرواز به ترکیه بروند، در هواپیما نشستهاند و منتظر پروازند.
با واتسآپ نجفیزاده تماس میگیرم. پیش از آن که سلام و علیک کنیم با ناراحتی میگوید: من با سعد در جنگم، او مرا به ازبکستان فرستاد، مسوولیتهای مرا بیشتر کرد، باید به خاطر استودیو و دفتر ازبکستان تا روز دو شنبه اینجا میماندم اما حالا کشور سقوط کرده است.
گفتم فکر میکردم در کدام جلسهاید. امروز بسیار وضعیت خراب است اما هیچ کسی نیست که مدیریت کند. ساپی صاحب بیچاره تنها مانده همه ترسیدهاند، پخش قطع شده بود، چرا هیچ کسی نیست. یادم نیست که دیگر چه چیزهای گفتم. قطع کردم. همکاران پرسیدند، نجفیزاده کجا بود؟ گفتم به خاطر کارها به ازبکستان رفته است.
گزارشهایی از رسیدن طالبان به بخشهایی از استانهای اطراف پایتخت به گوش میرسد. تصویری از همایون همایون عضو پیشین مجلس نمایندگان در گروههای خبری پخش میشود که از داخل فرماندهی پلیس کابل میگوید به نمایندگی از طالبان فرماندهی امنیت پایتخت را تصرف کرده است. در همین حال همکار ما فرید احمد میگوید که منبعی گفته است که رییس جمهور فرار کرد.
فرار اشرف غنی را برخی باور میکنند و برخی باور نمی کنند. اما کوشش میکنیم دریابیم که رییس جمهور و دیگر مقامات کجا هستند. مشغول نوشتن گزارشی در مورد وضعیت کابل میشوم و میروم به دفتر و مشغول ویرایش گزارشم که میر آقا پوپل میآید و میگوید که فرار اشرف غنی از افغانستان تایید شد و ویدیوهای حامدکرزی و عبدالله عبدالله پخش شده است. فرار غنی را تایید شده و آنها گفتهاند که آنان در افغانستان میمانند، گفتههای آنان را باید به گزارش اضافه کنم.
اشرف غنی، رییس جمهوری افغانستان با حمدالله محب، مشاور امنیت ملی ، فضل محمود فضلی، رییس اداره امور، وحید عمر، رییس روابط بین المللی، مقیم عبدالرحیم زی، رییس دفتر شورای امنیت، رفیع فاضل، معاون مشاور امنیت ملی، قیوم کوچی، رییس محافظان اشرف غنی و شمار دیگری از کسانی که به این افراد نزدیک بودند از از افغانستان فرار کردند. یک مقام امنیتی که میخواهد نامش را فاش نکنم، میگوید که سه هلیکوپتر ساعت ۲ و ۲۰ دقیقه بعد از ظهر از میدان کارخ ریاست جمهوری افغانستان پرواز کرد. رییس جمهور اشرف غنی در نخستین هلیکوپتر بود. رییس جمهوری افغانستان که سال ها فریاد زد و گفت تا روز مرگ در افغانستان میماند، فرار کرد.
با خالد امیری فرمانده نیروهای ویژه مشترک که پایگاهش در منطقه پل چرخی کابل است تماس میگیرم. میگوید که فرقه ۱۱۱ ارتش که در دروازه شرقی کابل است خالی شده است طالبان درمنطقه خاک جبار است، اما نیروهایش در حال آماده باش قرار دارند. میگوید که نیروهایش برای مقاومت با طالبان آمادهاند؛ یا در کابل یا در پنجشیر این مقاومت ادامه خواهد داشت.
حوالی ساعت چهار احمد مسعود به دیدار ژنرال فهیم رامین، فرمانده نیروی هوایی افغانستان می رود و از فرودگاه نظامی باهلیکوپتر به سوی پنجشیر پرواز میکند تا جبهه مقاومت ملی ضد طالبان را ایجاد کند.
شنبه ۱۴ آوت یک نوار صوتی به دستم رسید که یک عضو گروه طالبان میگفت: «یک دوست ما که در سفارت امریکا است خبر داد که در دوحه توافق شده است که رییس جمهور اشرف غنی فردا یا پس فردا کابل را تسلیم کند به طالبان. محقق، استاد عطا، دوستم، خلیلی و استاد سیاف در کابلاند و جای آنها امن است. امرالله صالح به تاجیکستان می رود، روسای عمومی و معینان از صحنه میروند. امریکا شش ماه نظام را حمایت میکند، چین این را به رسمیت می شناسد. در کندهار لویه جرگه برپا میشود. نظام همینگونه باقی میماند و اشرف غنی فردا یا پس فردا کابل را به طالبان تسلیم میکند.»
این نوار صوتی را به ریاست امنیت ملی فرستاده بودم و در موردش پرسیده بودم؛ اما امنیت ملی گفته بود که این مساله دروغ است. اما گفتههای این عضو گروه طالبان در مورد فرار غنی در حوالی پایان روز پانزدهم ماه اوت درست بود و اشرف غنی افغانستان را به طالبان تسلیم کرد و فرار کرد.
روز به پایان رسید، ساعت هفت شاب از دفتر بیرون رفتیم. کوچه موبی گروپ خاموش و اندوهگین بود. سوار خودرو میشویم. جاده وزیراکبرخان را به سوی شیرپور، قلعه فتحالله، سلیم کاروان میپیماییم. جادهها خالیاند. حتی یک نظامی را در پاسگاههای این مسیر نمیبینیم. به سوی تایمنی میرویم تا نبیله اشرفی را به خانهاش برسانیم. یک خودرو پر از طالبان را میبینم. بعد به طرف خیرخانه می روییم. نزدیک حوزه یازدهم پلیس سه خودرو پلیس ایستادهاند. چند مرد مسلح که لنگی و لباس محلی دارند در خودروها و اطراف آن ایستادهاند. روی خودرو پرچم سفید طالبان را میبینم و دلم خالیتر و ناامیدتر میشود. حس میکنم دلم از هرچه آرزو و امید برای افغانستان و مردم داشتم خالی شده است. حس میکردم، مردهام و دیگر توان برخاستن از زمین ندارم... و این چنین بود که پس از بیست سال تاریخ تکرار شد، آن روز افغانستان به کام سیاهی رفت و آن روز، آخرین روز آزادی بیان در سرزمینی به نام افغانستان بود.