سلمان رشدی، نویسنده ۷۵ ساله هندی-بریتانیایی، روز جمعه داشت کاری را میکرد که بخش همیشگی زندگی او بود: حضور در میان دوستداران کتاب و ادبیات برای گفتوگو در مورد هنر. او آمده بود تا در جشنواره چاتاکوآی ایالت نیویورک راجع به رمان جدیدش، «شهر پیروزی»، که قرار است چند ماه دیگر منتشر شود، صحبت کند؛ اما آقای نویسنده هدف حملهای بزدلانه قرار گرفت که جزئیات آن هنوز معلوم نیست.
در زمان نوشتن این خطوط (ظهر جمعه به وقت نیویورک) رشدی را با هلیکوپتر به بیمارستان بردهاند و ضارب دستگیر شده؛ گرچه هنوز اطلاعاتی درباره او منتشر نشده است.
مسئول بیواسطه حمله هر کس که باشد، شکی نیست که مسئول اصلی جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که نه فقط باعث سرکوب و بدبختی برای مردم ایران است که ردپای کشتارش در سراسر جهان دامن بسیاری را گرفته است. در میان فهرست طولانی جنایات جمهوری اسلامی، از کشتار هزاران زندانی سیاسی تا قتلهای برونمرزی بیش از ۳۰۰ تن از مخالفانش، فتوای خمینی برای قتل سلمان رشدی جایگاه خاصی دارد و نماینده نوعی سبعیت خاص در این حکومت است؛ حکومتی که در پاسخ به رماننویسی یک نویسنده، بیشرمانه و بیپنهان کردن مقاصد خود، دستور قتل او را صادر میکند.
فتوای خمینی در روز ولنتاین سال ۱۹۸۹ صادر شد؛ روزی که معمولا روز بزرگداشت عشاق است اما بنیانگذار جمهوری اسلامی میخواست آن را به روز نفرت و خون بدل کند. او در این فتوا میگوید: ««مولف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شد، همچنین ناشران مطلع از محتوای آن محکوم به اعداماند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام کنند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین کند و هر کس در این راه کشته شود، شهید است؛ انشاءالله»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خمینی که چند ماه پیش به گفته خود «جام زهر» را نوشیده و پایان جنگ با عراق را پذیرفته بود، حالا در ماههایی که آخرین فرصت زندگیاش بودند میخواست به دنیا ثابت کند که جمهوری اسلامی از افکارش کوتاه نمیآید. پیش از فتوای خمینی، افراطیون از بردفورد بریتانیا تا اسلامآباد پاکستان بارها به این کتاب اعتراض کردند و در چند تظاهرات در پاکستان، حتی تعدادی کشته شدند. اما اینکه دولت کشوری با وسعت ایران اینگونه بیشرمانه از قصد قتل یک نویسنده حمایت کند، جهان را شوکه کرد.
رشدی مجبور شد سالها زندگی زیرزمینی داشته باشد. جهان روشنفکری چه در غرب و چه در شرق نیز روزهایی بسیار حساسی را از سر گذراند. از کریستوفر هیچنز تا ادوارد سعید بسیاری به دفاع جانانه از رشدی و حق آزادی بیان او پرداختند؛ اما بسیاری هم بزدلانه پشت پرچم «مخالفت با توهین به دین» پنهان شدند و رشدی را تنها گذاشتند و انتشار کتابش را محدود کردند.
این نبردی سر آزادی و آزاداندیشی از آن روز تاکنون ادامه پیدا کرد. از بهترین مدافعان رشدی مالک کنان، دیگر نویسنده هندی-بریتانیایی، بود که در سال ۲۰۱۰ در کتاب «از فتوا تا جهاد: ماجرای رشدی و عواقب آن» به شرح موضوع پرداخت و نشان داد که چرا این کتاب در تاریخ جهان یک رویداد مهم محسوب میشود.
حکومت ایران در تمام این سالها، حتی در اوج زمانی که ادعای اصلاحطلبی و تسامح داشت، هرگز این فتوا را کنار نگذاشت. معروف است که در سپتامبر ۱۹۹۸، یعنی اوایل دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی، توافق او با تونی بلر، نخستوزیر وقت بریتانیا، باعث شد ایران اعلام کند که از ترور رشدی حمایت نمیکند؛ اما این گفته دقیق نیست چرا که خاتمی در عین حال گفته بود «نه حامی ترور و نه مخالف آن» است. یعنی این رئیسجمهوری اصلاحطلب هم بهصراحت گفت که ایران هرگز «جلو ترور رشدی را نمیگیرد».
مهمتر آنکه نهادهای رسمی جمهوری اسلامی هرگز نه جایزه بیش از سه میلیون دلاری که برای قتل رشدی تعیین شد، پس گرفتند و نه فتوا را. در سال ۲۰۰۵ که خاتمی هنوز در قدرت بود، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیغام خود به حجاج مکه، از فتوا دفاع کرد. مقامهای سپاه پاسداران نیز بارها چنین کردهاند و میکنند. خبرگزاریهای نزدیک به سپاه مثل تسنیم بارها مطالبی در دفاع از فتوا منتشر کردهاند.
عطاالله مهاجرانی، نخستین وزیر ارشاد دولت خاتمی که دکترای تاریخ از دانشگاه تهران دارد، همیشه دوست داشت خود را روشنفکر نشان دهد اما در تمام این سالها از کتابی که در دفاع از قتل رشدی نوشته بود، دفاع کرد. مهاجرانی در این کتاب ۲۵۰ صفحهای با عنوان «نقد توطئه آیات شیطانی»، مدعی میشود که فتوای خمینی برای قتل رشدی کاملا صحیح است و رشدی را با کعب بن اشرف مقایسه میکند؛ تاجر یهودی جزیرهالعرب در زمان صدر اسلام که به دلیل سرودن اشعار جنسی درباره همسران پیامبر کشته شد.
مهاجرانی خود میگوید این کتاب را ظرف ۴۰ روز و پس از ماجرای فتوا، در حالی که تنها روزی نیم ساعت میخوابیده، نوشته است. او حتی پس از نقل مکان به لندن هم این نوشتهها را پس نگرفت و همچنان از کتابش دفاع میکند. در سال ۲۰۰۷ که بلر به سلمان رشدی لقب «سِر» اعطا کرد، مهاجرانی بار دیگر در این مورد به دولت بریتانیا حمله کرد و در تمام این سالها نیز موضع خود را حفظ کرد.
اما مهمتر از مهاجرانی نهادهای متعدد جمهوری اسلامیاند که از این فتوا دفاع میکنند. بنیاد ۱۵ خرداد که رئیس آن را رهبر جمهوری اسلامی مستقیما تعیین میکند، نه تنها بر پابرجا بودن فتوا تاکید کرد که در سالهای گذشته، جایزه تعیینشده را هم افزایش داده و به ۳.۳ میلیون دلار رساند.
در طول این سالها، بسیاری برای اجرای حکم خمینی تلاش کردند. اولین مورد جدی در مرداد ۱۳۶۸ بود که مصطفی مازح، جوان ۲۱ ساله لبنانی متولد گینه، موفق شد به محل اقامت رشدی راه پیدا کند و قصد کشتن او را داشت اما پیش از آنکه موفق شود، خود کشته شد. مقامهای جمهوری اسلامی او را «شهید» مینامند. پیکر او از لندن به جنوب لبنان منتقل شد و برایش مقبره ساختند و در بهشت زهرا نیز برایش یادبودی به پا کردند.
در سال ۱۹۹۱، هیتوشی ایگاراشی، مترجم ژاپنی این رمان، به دست دانشجویی بنگلادشی کشته شد. اتوره کاپریولو، مترجم ایتالیایی، همان سال هدف حمله قرار گرفت و زخمی شد. یک سال بعد، ویلیام نیگارد، ناشر نروژی کتاب، طی یک حمله بهشدت زخمی شد. در سال ۲۰۱۲، رشدی در پی تهدیدها از ترس جان خود مجبور شد در جشنواره ادبیات جایپور در هند، کشور زادگاهش، شرکت نکند.
جمهوری اسلامی خوی سبعانه خود را هرگز عوض نکرد. همین چند ماه پیش دیدیم که سازمان سینمایی ایران در واکنش به نمایش موفق فیلم «عنکبوت مقدس» در جشنواره کن به کارگردانی علی عباسی و بازی درخشان زر امیر ابراهیمی (که جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت)، فیلمسازان را متهم کرد که در «مسیر سلمانرشدیها در آیات شیطانی» حرکت میکنند.
سعید حدادیان، مداح، در گفتوگو با خبرگزاری فارس (نزدیک به سپاه) همین تهدید را تکرار کرد و گفت: «این افراد امروز ناشناخته وارد این عرصه شدند؛ پس به آنها عاقبت سلمان رشدی ملعون در پی صدور حکم اعدامش از سوی امام خمینی را یادآور میشوم. او بعد از این حکم، یک شب خواب راحت نداشت.»
انگار فتوا علیه رشدی هویت جمهوری اسلامی است که میخواهد میل خود به ترور و دشمنیاش با ادب و هنر را همهجا جار بزند؛ البته برای مردم ایران که هنرمندان و کنشگران کشتهشده این حکومت، از فریدون فرخزاد گرفته تا روحالله زم را به یاد دارند، این موضوع جای تعجبی ندارد.
با این حال در تمام این سالها، بیشک این سلمان رشدی بود که بر حکومت خون و جنون جمهوری اسلامی پیروز شد. او با وجود سالها زندگی زیرزمینی هرگز نوشتن را کنار نگذاشت و در حالی که خمینی و حکومتش در کشور خود هم میان بسیاری مردم منفورند، رشدی از مهمترین نویسندگان جهان محسوب میشود. در سالهایی که از انتشار رمان زیبای «آیات شیطانی» میگذرد، او حداقل هشت رمان دیگر به اضافه کتابی از خاطرات زمان زندگی زیرزمینی و چند کتاب دیگر نوشت و پای ثابت جشنوارههای ادبی و تدریس در دانشگاهها بود. به یاد دارم چند ماه پس از حمله به مجله «شارلی ابدو» در پاریس، رشدی را در جشنوارهای در برلین دیدم و در کنار سایر مخاطبان، از دفاع جانانه او از آزادی بیان غرق لذت و تحسین شدم.
رشدی اکنون در بیمارستان است و قلب مردم و آزاداندیشان همه جهان بهخصوص ایران با او است؛ او که با تداوم قلمش و حضورش نشان داد که هنر میتواند بر متوحشترین حکومتها هم غلبه کند.