در عالم سیاست، هنگامی که روند کارها بر وفق مراد نیست، چه باید کرد؟ پاسخ تالیران، سیاستمدار فرانسوی سده هجدهم و نوزدهم، ساده بود: یک کنفرانس تشکیل بدهید!
شاید با توجه به این درس از سیاستمدار و دیپلمات فرانسوی است که ولادیمیر پوتین کنفرانس خود را زیر عنوان «باهماد اقتصادی شرق» در بندر ولادیوستوک برگزار کرد و امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، قرار است کنفرانس خود را زیر عنوان «شورای سیاسی اروپا» ماه آینده در پراگ، پایتخت جمهوری چک، به راه اندازد.
نخست بپردازیم به پوتین. از هر دید که بنگریم روند کارها بر وفق مراد نیست. جنگ در اوکراین در یک خط شمالی-جنوبی عملا منجمد شده است. نبردهای موضعی، به کار گرفتن توپخانه سنگین، تلفات بالا و مشکلات روزافزون تدارکاتی بیشتر یادآور جنگ جهانی اول، یا حتی جنگ کریمه است، تا یک جنگ مدرن قرن بیستویکم.
هفته گذشته، نخستین نشانه از نومیدی پوتین از پیروزی کامل در این جنگ عرضه شد. در یک سخنرانی کوتاه تلویزیونی، رئیسجمهوری روسیه مدعی شد که هدف او حفظ «روستباران» منطقه دونتسک و لوهانسک است. به عبارت دیگر، از هارتوپورتهای اولیه درباره حذف اوکراین از نقشه بهعنوان یک کشور مستقل فاصله گرفته است. آیا او اکنون خواستار یک معامله محدود است که بخشهایی از شرق اوکراین را برای همیشه، اگر همیشهای وجود داشته باشد، زیر کنترل روسیه قرار خواهد داد؟ پاسخ به این سوال را کسی، شاید جز خود پوتین، نمیداند. اما شگفتیآور است که نه ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین، و نه حامیان آمریکایی و اروپایی او توجهی به این عقبنشینی احتمالی پوتین نشان ندادهاند.
ناکامی در جنگ تنها دغدغه پوتین نیست. برخلاف ادعای او که تحریمهای غربی اثری بر اقتصاد روسیه نداشته است، بهخوبی میتوان دید که در آن جبهه نیز کار بر وفق مراد پیش نمیرود. البته، روسیه توانسته است مشتریان تازهای برای نفت خود پیدا کندـ مشتریانی مانند هند، چین و ترکیه که با دریافت تخفیفهای قابلتوجه، خریدهای خود را از ایران و عراق کاهش دادهاند تا از حراج روسی بهرهمند شوند.
با این حال، تورم دورقمی، تعطیلی صدها کارخانه، کمبود گسترده بسیاری از کالاها، سقوط ۲۵ درصدی تعداد تماشاگران تلویزیون دولتی پوتین و فرار دهها هزار شهروند طبقه متوسط نشان میدهد که تحریمها اندکاندک اثرگذار میشوند.
کنفرانس ولادیوستوک با شعار «آینده از آسیا است» شکل گرفت. پیام پوتین این بود: «آسیا آینده را میسازد، در حالی که غرب سقوط می کند.»
البته این شعار را در سالهای ۱۹۵۰ نیز در آخرین سالهای تسلط استالین بر اتحاد شوروی شنیده بودیم. استالین از «آسیای جوان و غرب فرتوت» سخن میگفت. امروز، پوتین همان موسیقی را با افزودن نتهایی از سمفونی امپراتوری تزاری مینوازد.
به گفته خمیاکف، مرشد پاناسلاوگرایان، روسیه «عقاب دو سر» است: یک سر به شرق مینگرد و سر دیگر به غرب.
عقاب دو سر در آغاز نماد پادشاهان هیاطله در آسیای صغیر بود؛ اما پس از چند قرن، امپراتوران بیزنطیه آن را غصب کردند. در سال ۱۴۷۱، ایوان سوم، تزار روسیه، شاهزاده سوفیا، دختر امپراتور بیزنطیه، را به عقد خود درآورد و نماد عقاب دو سر به روسیه تعلق گرفت. امروز، پوتین این نماد را که در دوران اتحاد شوروی کنار گذاشته شده بود، بار دیگر به صحنه برمیگرداند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با این حال، عقابی که به شرق مینگرد ظاهرا دچار نزدیکبینی است. از ۴۹ کشور آسیا، فقط ۱۷ کشور بهطور جدی در این بازی ظاهر شدند. هیچیک از سران کشورهای آسیایی در نمایش پوتین حضور نداشتند. بلندپایهترین شخصیتهای خارجی نخستوزیران ارمنستان و مغولستان بودند. ژنرال مینگ اونگ هلیانگ، رهبر کودتاگران میانمار (برمه)، نیز حضور داشت. اما چین را لی ژانگ سو، نفر سوم رهبری حزب کمونیست، نمایندگی میکرد. حتی رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، رنج سفر به ولادیوستوک را نپذیرفت. قدرتهای اقتصادی بزرگ آسیا مانند ژاپن و کره جنوبی، یا حتی تایوان، حضور نداشتند.
امید پوتین توسعه بلوک «اوراسیا» است که سالها پیش برای رقابت با اتحادیه اروپا تشکیل شد اما به جایی نرسید. با این حال، حتی اگر شرکتکنندگان در باهماد ولادیوستوک به این بلوک بپیوندند، مجموعا نزدیک به ۲۰ درصد از تولید ناخالص جهانی را تشکیل خواهند داد. در حال حاضر، تقریبا تمامی آنان در زمینه بازرگانی خارجی به اتحادیه اروپا و ایالات متحده نزدیکترند تا به روسیه. سهم خود روسیه از بازرگانی با کشورهای همبلوک از ۱۲ درصد فراتر نمیرود.
از هر زاویه که بنگریم، گردهمایی ولادیوستوک یکی از نمایشهایی است که در قاموس دیپلماتیک از آن بهعنوان «ژستگیری» یا شکلک درآوردن یاد میکنند. در این نمایش، میزبان در نقش رهبر یک گروه بزرگ ظاهر میشود اما در واقع، گروهی وجود ندارد. انتخاب ولادیوستوک که بهمعنای «حکمران یا امیر شرق» است، شاید تصادفا نشانه اوهام پوتین برای رهبری آسیا باشد.
جالب اینجا است که در ولادیوستوک سخنی از جنگ در اوکراین نبود. هیچیک از همراهان پوتین تیشرت با حرف Z به تن نداشتند و اتومبیل ضدگلوله او نیز علامت Z نداشت.
شرکتکنندگان در این نمایش بیشک میدانند که مسکو به برلین نزدیکتر است تا ولادیوستوک و زیروبمهای تاریخ هرچه باشد، گرایش ملی و فرهنگی روسیه به غرب است نه به شرق. الکساندر هرزن، نویسنده روس سده نوزدهم، نوشت: «روس به شرق مینگرد تا به یاد آورد که چه خطراتی موجودیتش را تهدید میکند و به غرب مینگرد تا دریابد چگونه میتوان آن خطرات را خنثی کرد.»
پوتین، در حال حاضر، تنها رهبری نیست که میکوشد تا با کنفرانسبازی، سیمای سیاسی خود را جلا دهد. امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، نیز سرگرم سازماندهی دیپلماسی شکلک درآوردن است. کنفرانس پراگ برای تشکیل «شورای سیاسی اروپا» محملی برای معرفی مکرون بهعنوان رهبر نیرومند اروپا است. در حالی که بریتانیا درگیر بحران است و آلمان با یک دولت ائتلافی تقولق اداره میشود و ایتالیا در آستانه انتخاباتی با نتایج نامعلوم قرار دارد، مکرون امیدوار است که فرانسه را بهعنوان لنگر کشتی طوفانزده اروپا عرضه کند.
ناکامی پوتین در کسب اکثریت قاطع در انتخابات پارلمانی امکانات او را برای قدرتنمایی در صحنه سیاست داخلی محدود کرده است. از این رو، او مانند بسیاری از سیاستمداران در وضع مشابه، به قدرتنمایی در صحنه سیاست خارجی روی میآورد.
اما نمایش مکرون نیز، به گمان بسیاری از تحلیلگران، نتیجهای بهتر از آنچه پوتین در ولادیوستوک به دست آورد نخواهد داشت. از یک نظر، نمایش مکرون ممکن است حتی زیانبار هم باشد. کوشش برای جلوگیری از شرکت ترکیه، به این بهانه که بخش بزرگ ترکیه در آسیا قرار دارد، میتواند شکاف بین قدرتهای غربی و ترکیه را عمیقتر کند.
حذف ترکیه از نمایش پراگ میتواند به انتخاب مجدد رجب طیب اردوغان بهعنوان رئیسجمهوری کمک کند. اردوغان با بهرهگیری از یک گفتمان ضدغربی و با نزدیکی بیشتر به روسیه همراه با ادعای رهبری جهان اسلام، میکوشد تا افکار عمومی ترکیه را از شکستش در زمینههای اقتصادی و اجتماعی منحرف کند. در دو دهه گذشته، این نخستین بار است که اردوغان در آستانه یک شکست انتخاباتی قرار دارد. موضعگیری ضدترک مکرون میتواند طنز تلخی باشد که پیروزی اردوغان را تضمین میکند.
نمایش پیشنهادی مکرون معایب دیگری نیز دارد. نخست باید پرسید چه نیازی به یک «کنفرانس» دیگر در اروپا هست؟ مگر «سازمان همکاری و امنیت اروپا» و «شورای اروپا» که همه کشورهای قاره را دربرمیگیرند کافی نیستند؟ از این گذشته، مگر بریتانیا به این بهانه که نمیخواهد اروپا را در تنظیم سیاستهای لندن شرکت دهد، از اتحادیه اروپا خارج نشد؟ آیا دولت «برگزیت» با خروج از یک اتحادیه مستقر با اهداف روشن، حاضر است در یک گروهبندی تازه، آن هم با اهداف و معیارهای نامعلوم، شرکت کند؟
در حال حاضر، گرایش رو به گسترش در سراسر اروپا، از لهستان گرفته تا فرانسه، دوری از گروهبندیهای قارهای است. حتی اتحادیه اروپا در این زمان بخشی از مشروعیت و محبوبیت خود را از دست داده است. گرایش رو به گسترش در غالب کشورهای اروپایی به سوی ملیگرایی محدود در مرزهای هر کشور، تاکید بر حاکمیت ملی، و کوشش برای خودکفایی است. بهعبارت دیگر، جهانگرایی یا گلوبالیسمِ دو یا سه دهه گذشته در حال عقبنشینی است و مناسبات دوجانبه مقبولیت بیشتری پیدا میکند.
شاید بگویید که دیپلماسی شکلک در ولادیوستوک یا پراگ در هر حال ضرری نخواهد داشت. متاسفانه، این ارزیابی شما درست نیست. دیپلماسی شکلک این واقعیت را میپوشاند که روسیه و اروپای غربی، در حال حاضر، توانایی یا اراده لازم برای خروج از بحران ناشی از جنگ، رکود اقتصادی، تورم و تهدیدهای محیط زیستی را ندارند. دیپلماسی شکلک بازیهای نمایشی را بهجای سیاستهای جدی عرضه میکند.
بازیهای نمایشی به پوتین امکان میدهد که ناکامی خود را در صحنه جنگ بپوشاند. از سوی دیگر، مکرون و دیگر رهبران اروپایی با نمایش پراگ ناتوانی خود را در توقف جنگ در اوکراین پنهان میکنند. هر دو طرف هنوز در خواب «پیروزی»اند. غافل از اینکه جنگ هرگز برنده نداشته است، زیرا در هر جنگ هم پیروز و هم شکستخورده سرانجام بازنده خواهند بود. زلنسکی ظاهرا فکر میکند که شکست خوردن بهتر از تسلیم است زیرا حداقل نشان قهرمان و شهید را عرضه میکند. از سوی دیگر، لیز تراس، نخستوزیر جدید بریتانیا، از «پیروزی» سخن میگوید. نمایشهای ولادیوستوک و پراگ مانع از آن میشوند که در مورد این موضعگیریهای غیرمسئولانه بهطور جدی بحث شود.