پاییز امسال پاریس به «مرکز لئوناردو داوینچی» تبدیل شده است؛ پایتخت فرانسه خود را در موقعیت پیشتاز برای برگزاری جشنهای پانصدمین سالگرد لئوناردو داوینچی قرار داده است.
نمایشگاه برجسته در لوور است. از لحاظ روشی آشنا، پرمخاطب، هنر به عنوان یک رویداد، با بلیتهای مدت دار، پوسترها در سطح شهر و کالاهای جانبی با مضمون آثار لئوناردو، آهنرباهای یخچالی، برق لب، مداد، دفترچه یادداشت و ... همه مزین به چهرههای حسرت بار مریم یا معشوقههای ایتالیایی محتاط، روبان پیچ شده است.
آه، بله، لئوناردو ایتالیایی بود، اما شما به سختی از این نمایش آن را درمییابی، نمایشی که او را «لئونارد» میخواند و هر تصویر او برچسبی دارد که محل مرگ وی (دره لویی) را به اندازه لقب مکان تولدش جشن میگیرد. صادقانه، این بی شباهت به روشی نیست که فرانسویها پیکاسو را که در اینجا درگذشت، مال خود کردند.
در حال حرکت از میان جمعیتی که مقابل تابلوی «مریم و دوک نخ ریسی» از گالریهای ملی اسکاتلند، تابلوی «مرد ویترویوسی» که از ونیز وام گرفته شده یا «مریم مقدس» که از سن پترزبورگ آمده جمع شدهاند ـ اشاره نشده که ترسیمهای ریاضی و و آناتومیکی از موزه بریتانیا وام گرفته شده است و کارتون شگفت انگیز از گالری ملی - واضح است که موزه دارها همه دنیا را گشتهاند تا این نمایش را برای همه کسانی که علاقهمند به درک نبوغهای بی بدیل فرهنگ غربی هستند، به رویدادی تبدیل کنند که نشود آن را به هیچ قیمت از دست داد. این نمایشی است که مردم برای دیدنش پرواز بینالمللی رزرو میکنند، به ویژه به این دلیل که لئوناردو یکی از چهرههای نادری است که سرمایه فرهنگی آن بهگونهای است که فقط به یک نام برای شناخته شدن نیاز دارد.
بههمین دلیل قلبم ریخت، وقتی گالری حاوی آخرین آثار او را با کلی انتظار طی میکردم تا به مقابل مشهورترین پرتره جهان برسم، وقتی که خود را راست با یک دکان روبرو دیدم. چی؟ مونا لیزایی در کار نیست؟
یک اتاق ویژه تصویری صوتی وجود دارد که میتوانید با رزرو کردن از طریق یک گوشی مخصوص با مونالیزای «واقعی» دیدار کنید. اما اثر هنری واقعی، آن پرتره نسبتاً متوسط از یک زن ثروتمند ایتالیایی که قبلاً در حمام پادشاه فرانسه آویزان بود... خوب، اینجا نیست. حتی اگر لوور صاحب آن باشد.
من از یکی از کارمندان نمایشگاه میپرسم مونالیزا کجاست. او به شکل خاص فرانسویها شانه بالا میاندازد. «طبقه بالا در گالری اصلی». که برای آن باید بلیت جداگانه خریداری کنید و یک ساعت دیگر در صف بایستید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
واقعا که. این درست است که لوور انتظار داشته باشد که موزه داران ۴۷ گالری مختلف از فورت ورث تا مسکو تابلوهای لئوناردوی خود را با دقت بسته بندی کرده و بفرستند، که احتمالاً در این میان خطر ناامید کردن هزاران بازدیدکننده از گالریهای خود را نیز دارند، اما مونالیزای قدیمی خودشان را از دو طبقه بالاتر در همان ساختمان به پایین نیاورند؟ حرفش را نزنید.
تقریباً احساس حماقت میکنم که انتظار داشتم مونا لیزا را ببینم، کودکانه منتظر بودم تا تجربه چند دقیقه ایستادن در مقابل او را داشته باشم. او بسیار بی رحمانه بازتولید شده، جشن گرفته شده، مورد تقلید و آپلود واقع شده است، او دیگر بهسختی بهعنوان یک اثر هنری قابل پذیرش است. کمی شبیه «یک موسیقی کوچک شب» [موتزارت] است. یا اورتور ویلیام تل[روسینی]. آنها هنر نیستند؛ آهنگهای تبلیغات هستند. هیچ کس جدی نمیخواهد مونا لیزا را ببیند؛ او برای افرادی است که با میلههای وصل شده به تلفنشان با آن سلفی میگیرند.
برای این کار کوتاهی کردند. همه به درستی میگویند که لئوناردو برای همه نابغه است؛ به نظر من، اگر شما یک نمایش برجسته را برنامه ریزی میکنید، اگر واقعاً چنین منظوری دارید، بهتر است آن را در آویختن نقاشیها منظور کنید. اگر میخواهید نمایش شما قابل دسترس همه باشد، پس باید نقاشیهای طبقه بالا را هم که همه میدانند، شامل شود.
اوه خوب، ولش کن، اصلا نخواستم مونا لیزا را ببینم. در عوض به فروشگاه لوور میروم. یادم است که چیزی را در یک نقد و بررسی خواندم که چقدر کاتالوگ نمایشگاه خوب است. شاید من ۳۹ یورو را بر روی یک نسخه دور بریزم. به مرد پشت پیشخوان سلام میکنم.
با بهترین صورتی که فرانسه حرف میزنم میگویم:«لطفاً میتوانم یک نسخه انگلیسی کاتالوگ نمایشگاه را داشته باشم؟»
«خیر. ما فقط نسخههای به زبان فرانسه داریم.»
«چی؟ برای کل اجرا؟»
«بله. متاسفانه»
لئوناردو احتمالاً فکر میکرد که هنر او برای جهان است؛ اما از نظر لوور این طور نیست.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent