کسی که در زمینهای استعداد دارد و آن را دنبال میکند، یک شبه به موفقیت نمیرسد، اما برخی اتفاقها میتواند او را از موقعیتی معمولی به یکباره، به موقعیتی استثنایی ارتقا دهد و به یک چهره موفق یا ستاره تبدیلش کند. در عالم موسیقی اینگونه اتفاقها و ستارهشدنها امری غیرطبیعی نیست و ستارهها با یک فیلم، یک قطعه، بازی در یک سریال تلویزیونی و حتی با یک صحنه خاص از یک فیلم و یک تکترانه به ناگهان شهرتی پیدا میکنند که بسیاری سالها در آن حیطه کار و تلاش کردهاند و شاید آرزوی دسترسی به آن را داشتهاند.
شروین حاجیپور که ترانه صمیمیاش درباره همین روزهای ایران، اقبالی شگفت پیدا کرد، ازجمله این چهرهها است که احتمالا در آینده بیشتر از او خواهید شنید، چرا که ترانه انتقادیاش با عنوان «برای…» به دلیل لحن صمیمی، چکیده کردن سرفصلهای برخی خواستههای مردم، بهویژه نسل جوان، زبان ساده و گویا، ملودی آرام و دلنشین و البته صدایی سوخته و خاص، توانست زبان گویای دهه هشتادیهایی شود که این روزها نهتنها حاکمان جمهوری اسلامی، بلکه جهانی را به شگفتی واداشتهاند.
این ترانه در همان روزهای نخست انتشار، با اقبال عمومی روبرو شد و به قول دهه هشتادیها وایرال (دستبهدست) و به یکی از نمادهای ترانههای اعتراضی این روزها تبدیل، دیده و شنیده شد.
اما تیر خلاص برای شهرت بیشترش، خبر دستگیریاش بود. دستگیریای که او را از خوانندهای با شهرتی محلی-منطقهای، به خواننده-آهنگسازی با شهرتی ملی و فراتر از آن ارتقا داد. اجرای او در شبکههای اجتماعی که تا پیش از دستگیری به روایتی ۴۰ میلیون لایک خورده بود، اکنون به یکی از پربینندهترین ترانههای این روزها تبدیل شده است.
رقابت تا مرحله نهایی مسابقه استعدادیابی عصر جدید
نگاهی به آثاری که او از شش سال قبل روی اینستاگرامش گذاشته است، نشان میدهد که اقبال به آثارش تصادفی نبوده و این جوان ۲۵ ساله متولد ۱۳۷۶ بابلسر که درس اقتصاد هم خوانده، بسترهای جهش و بالا آمدن را داشته است.
او حتی در سال ۱۳۹۸ تا مراحل نهایی برنامه استعدادیابی عصر جدید بالا آمد و در همان مرحله اول که ترانه «شاید بهشت» را خواند، توانست رای هر چهار داور را به خود اختصاص دهد. در ویدیو ۱۸ دقیقهای که از بحث و گفتوگوی داوران با او در آپارات وجود دارد، آریا عظیمینژاد، آهنگساز خوشذوقی که تنها موزیسین آن جمع است، از او به خاطر صدای متفاوتش تقدیر کرد و گفت که ما کمتر فردی را داشتهایم که هم آهنگ بسازد، هم بخواند و هم ترانه و شعر بسراید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در مرحله دوم این رقابتها هم با وجود آنکه یکی از داوران رای منفی داد، اما سه داور دیگر و بهویژه احسان علیخانی (مجری و بهنوعی ایدهپرداز اصلی برنامه عصر جدید) به میان داوران آمد و گفت که خواندن کار دیگران با تمرین بالاخره به دست میآید، اما اینکه فردی خودش خلاق و آفریننده تمامی بخشهای کارش از خلق تا اجرا و ترانهسرایی و تنظیم و آهنگسازی باشد، قابل احترام است و باید او را تشویق کرد و نمره داد. او توانست داور چهارم را قانع کند که نمره مثبت بدهد و شروین را به مرحله نهایی بفرستد.
این حمایتها سبب شد شروین تا مرحله نهایی رقابتهای آن سال بالا بیاید. حتی حامد صفایی، کارگردان هنری این برنامه در توییتی نوشته است «مسئولان صداوسیما نگران بودند که او در آینده دردسرساز خواهد شد» و اکنون میتوان سخن آن مسئول صداوسیما را تایید کرد که او دردسرساز شد، اما برای صداوسیما و برنامهها، سرودهها و ترانههایی که کمتر حرف و سخن مردم در آنها انعکاس دارد. در مقابل، ترانههایش دردسرهای مردم و علاقهمندان را کم کرد و زبان و بیان آنها برای انعکاس برخی از مهمترین خواستهها در قالب موسیقی و ترانه شد.
در حسرت یک زندگی معمولی؛ فریاد ۳۰ درد
ترانه «برای…»، زبان اعتراض شاعر و ترانهسراست که میخواهد با زبان ترانه و آهنگ بگوید چرا چنین ترانهای را سروده و خوانده است. نوعی خلاصه کردن برخی از مهمترین درد و رنجهایی است که هرازگاه در قالب اعتراضهای مختلف و در گوشه گوشه این مرزوبوم فریاد شده و کمتر گوش شنوا و پاسخی یافته است. شاید یک دلیل اقبال گسترده به این ترانه همانا بیان روان و ساده دردهایی بود که کمتر کسی چنین هنرمندانه توانسته آن را در یک بسته موسیقایی ارائه کند. بخش مهم این خواستهها، همان چیزی است که او از آن با عنوان «برای حسرت یک زندگی معمولی» یاد میکند، زندگی که با بیپولی، با نرقصیدنهای معمولی، با ترس از بوسیدن یار و معشوق، اقتصاد دستوری، کودک افغانی، هوای آلوده، درختان فرسوده، سگهای بیگناه، کودکان کار و زبالهگرد، نخبههای زندانی و … غیرممکن شده است و لذا در پایان همین ترانه با واگویهای ابهامآمیز از زبان دختری میگوید که دوست داشت پسر باشد تا چنین محدودیتهایی را تحمل نکند. دختری که اگرچه نام مهسا ندارد، اما از زبان تمامی مهساهای سرزمین ایران سخن میگوید. پایانبخش ترانهاش همان شعار معروف این روزهاست؛ زن، زندگی، آزادی که واژه «آزادی» در آن چندین بار تکرار و کشیده میشود تا ضرب و تاثیر آن در مخاطب بیشتر و بیشتر شود.
دستگیری او اگر تنها برای خواندن چنین ترانهای باشد، طبیعی است که با معیارهای ترانه و شعرهایی که در همین سالها مجوز گرفتند نیز همخوانی ندارد و نشان از فشار گسترده بر اهل فرهنگ و هنر در بیان نکردن خواستههای طبقات اجتماعی است.
واکنش محمد اصفهانی به دستگیری شروین
این دستگیری البته واکنشهایی هم به دنبال داشت که شاید مهمترین آنها واکنش محمد اصفهانی، خواننده پرآوازه موسیقی پاپ-سنتی است. او در اینستاگرامش ضمن اشاره به متن فرسته قبلیاش که با تحریف برنامه هشتونیم در صداوسیما خوانده شد، از شروین بهنام دوست خود که در مسابقات عصر جدید با او آشنا شده بود یاد کرد. به گفته اصفهانی که اثر تازهاش با عنوان کلافگی را هم در فرسته جدید منتشر کرده است، شروین جوانی فوقالعاده بااستعداد، معصوم، خجالتی و با احساس بود.
او همچنین گفت:«این هنرمندان شریک و مونس تنهاییها و خلوت مخاطبان خود هستند و با احساس خدادادی، تلطیفکننده بنبستها و تنگناهای روحی دوستدارانشان… بیش از این گناهی بر آنان نباید نوشت.»
واکنش محمد اصفهانی از آن جهت اهمیت دارد که او ازجمله هنرمندانی است که برخی از مهمترین نواهای مذهبی سالهای اخیر تلویزیون را خوانده است. بنابراین اعتراضش به تحریف صداوسیما و نیز دستگیری شروین حاجیپور نوعی ریزش اساسی در گروهی از هنرمندان است که بهنوعی در تمامی این سالها با صداوسیما رابطه داشتند.
جدای از این واکنشها به دستگیری شروین، نگاهی به ترانههای گذشتهاش هم نشان میدهد که او با زبان ساده، لحن گرم و صمیمی توانسته است برخی از مهمترین خواستهای نسلش را با بیانی موسیقایی بازگو کند. بیتردید اکنون و با نگاهی به کارنامه کاری او و ترانههایش که روی کانال یوتیوبش با بیش از ۲۵ هزار دنبالکننده وجود دارد و لحظهبهلحظه بر مخاطبانش افزوده میشود، باید روزهای بهتری را برای این هنرمند مردمی به انتظار نشست و فشارهای اهالی موسیقی برای آزادی او را دستکم نگرفت.