مجله اکونومیست در گزارشی که روز پنجشنبه منتشر کرد، به جنبش اعتراضی در ایران و اینکه آیا میتواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند، پرداخت. تیتر این گزارش گویا است: «آیا حکومت ایران سقوط میکند؟»
این گزارش اشاره میکند که گرچه جمهوری اسلامی معمولا هر ۱۰ سال یک بار جنبشهای اعتراضی را شاهد بوده است، این جنبشها در دوران اخیر، سریعتر و آتشینتر بروز کردهاند. در ضمن، جنبش کنونی ابعادی وسیعتری هم دارد. خواستههای معترضان دیگر افزایش دستمزد یا اصلاحات درون نظام نیست بلکه خواهان سرنگونی حکومتاند.
در این گزارش میخوانیم: «برآشفتگی بیش از پیش طولانی و به فراتر از طبقه متوسط کشیده شده است.» این گزارش در ادامه، به گستردگی اعتراضها در مناطق و بخشهای مختلف جامعه ایران اشاره میکند؛ تنوعی که در شعار «از زاهدان تا کردستان، جانم فدای ایران» خلاصه میشود. همچنین به پیوستن بسیاری از چهرههای شناختهشده هنر و ورزش به اعتراضها اشاره میکند و این واقعیت را که جنبش پس از چند صد کشته و بیش از ۱۲ هزار دستگیری، همچنان ادامه دارد، بازتاب میدهد. معترضی در دانشگاهی در تهران میگوید: «ما دیگر جنبش نیستیم. انقلابی هستیم که دارد ملتی را متولد میکند.»
اکونومیست اشاره میکند که برای اولین بار در تاریخ خاورمیانه، نقش رهبری زنان در اعتراضها را شاهدیم و سپس به موانع مختلف پیش روی زنان در ایران و این واقعیت که در اینترنت میتوانند ببینند حتی در کشورهای محافظهکاری مثل عربستان سعودی هم موج تغییرات در حال رخ دادن است، اشاره میکند. در گزارش میخوانیم: «مخالفان و پشتیبانان هر دو از انقلابی جنسی صحبت میکنند… معترضان بیشتر جوان و بسیاری رادیکالاند. بخش پیشتاز آنها دانشجویان و دبیرستانیهاییاند که حدود یکسوم جمعیت ۸۶ میلیونی ایران را تشکیل میدهند. از جمله افکاری که در رسانههای اجتماعی بر آنها تاثیر گذاشته، مفهوم خشونت مشروع است.»
این گزارش میافزاید که احتمال دارد حتی بخشهای مذهبی جامعه ایران هم که پایگاه سنتی حکومت بودهاند، به جنبش بپیوندند. همین است که میبینیم برخی از بزرگترین اعتراضها در شهرهای محافظهکاری همچون مشهد و قم و در دانشگاههای زنانه همچون الزهرا در تهران بوده است. بسیاری از ایرانیهای مذهبی هم از خشونتی که به نام اسلام میشود، ناراحتاند و هم از فسادی که نشانهاش آقازادههای سوار بر پورشه و فِراری است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ساختار جنبش و فقدان رهبری با میانتیتر «حربه بیرهبری» در اکونومیست تحلیل شده است. این بخش از گزارش، به افقی بودن ساختار اعتراضها اشاره میکند و مینویسد: «تجربه به معترضان آموخته است که بیانیههای جاهطلبانه در کشوری به پیچیدگی ایران میتوانند به تشتت و نفاق منجر شوند. این است که خواستههای آنها که در شعارها و رسانههای اجتماعی (بهخصوص تلگرام) پخش میشود، معمولا به درخواست آزادی دانشجویان از زندان، محاکمه امنیتیهای مسئول کشتار معترضان و اخراج معلمهایی که درباره آنها خبرچینی کردهاند، محدود است.»
گزارش به این هم اشاره میکند که در زندانهای جمهوری اسلامی، زنان و مردان از پیشینههای مختلف گرد هم میآیند و در مورد آینده گفتوگو میکنند. حقوق برابر و پایان تبعیض علیه اقلیتهای مذهبی و قومی موضوع مورد توافق همگان است.
اکونومیست در ضمن، به تاریخ جمهوری اسلامی اشاره میکند و مینویسد که این سیاستهای خود علی خامنهای است که باعث شده جنبش کنونی دربگیرد؛ چرا که او تمام نهادها را حاشیهای و حکومت را شخصی کرده است.
ری تکیه نیز اخیرا در مقالهای در مجله کامنتری به این نکته اشاره کرده بود که انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ که ابراهیم رئیسی در آن بی هیچ رقیب جدی انتخاب شد و حتی علی لاریجانی را کنار زدند، نقطه عطفی در تاریخ حکومت محسوب میشود. حکومت در کشتار مخالفان هم جسورتر شده است. در جنبش ۸۸، حدود ۷۰ نفر کشته شدند اما در اعتراضهای آبان ۹۸ بیش از ۱۵۰۰ نفر.
اما عاقبت تظاهراتها چه خواهد شد؟ اکونومیست به سوالی که در تیتر مطرح کرده است، اینطور پاسخ میدهد: «معترضان راهی طولانی و نامطمئن در پیش دارند. بزرگترین تظاهراتها تا به حال با حضور دهها هزار نفر بودهاند و نه میلیونها نفری که شاه را سرنگون کردند. اگر شورش بخواهد به موفقیت برسد، ایرانیان بیشتری از طبقه متوسط و گروههای میانسال میباید به آن بپیوندند. نیروهای امنیتی، پلیس و سپاه هم تاکنون وفادار ماندهاند.»
در ادامه میخوانیم: «هیچ نیروی چشمگیری از حکومت جدا نشده اما در صفوف بالای آن سکوتی تکاندهنده را شاهدیم. با اینکه خامنهای خواهان محکوم کردن معترضان شده است، هیچ یکی از روسایجمهور سابق چنین نکردهاند. در محافل رسمی انتقاد از پاسخهای کند و سرسختانه خامنهای بالا میگیرد. طلبهها و اصلاحطلبان اسلامگرا متوسل شدن حکومت به خشونت را محکوم کردهاند و علی لاریجانی که مدتها رئیس مجلس بود، از حکومت خواسته است در کنترل حجاب نرمش نشان دهد.»
محسن کدیور به اکونومیست میگوید که خامنهای اصلا اهل سازش نیست. صادق زیباکلام، استاد اخراجی دانشگاه تهران، هم معتقد است سپاه تنها تماشاگر تغییر اوضاع است و هنوز بهطور گسترده وارد میدان نشده است. یک دیپلمات سابق در ایران میگوید: «برخی فرماندههان حامی سرکوباند اما صفوف سپاه با معترضان همدلانند.» در این گزارش اشاره میشود که صفوف سپاه یکدست نیستند.
اکونومیست سپس به شاهزاده رضا پهلوی میپردازد و او را چهرهای مقیم آمریکا که خواهان همهپرسی است، معرفی میکند. موضوع جانشینی خامنهای نیز در گزارش مطرح شده است. اکونومیست میگوید برخی سرداران و روحانیون از احتمال جانشینی مجتبی خامنهای خشنود نیستند.
در پایان گزارش میخوانیم: «واقعیت قطعی این است که خامنهای و حکومت اسلامی هر دو در عمیقترین بحران خود از زمان سرنگونی شاه در سال ۱۳۵۷ تاکنون قرار دارند. آنان نمیدانند باید با توحش بیشتر سرکوب کنند یا امتیاز بدهند. احتمال فرونشستن اعتراضها هم وجود دارد؛ چنانکه سابقه هم دارد. اما اینبار دستکم امکان ادامه آنها نیز محتمل است و میتوان گفت آغاز پایان حکومت اسلامی قابل رویت است.»