هر کسی اشعار ترانههایی چون «سلطان قلبها»، «ای خدا»، «نفرین زندگی»، «زندونی»، «شکار» و دهها ترانه دیگر را بشنود، بیتردید زبان به تحسین ترانهسرا-شاعر آنها خواهد گشود؛ محمدعلی شیرازی که ۲۷ اسفند ۱۳۱۹ در شیراز، شهر هنر و ادب به دنیا آمد، ترانهسرایی بود که بیش از شش دهه برای خوانندگان موسیقی پاپ ایران ترانه سرود و بهنوعی، میتوان او را در زمره پیشگامان ترانهسرایی در حیطه موسیقی پاپ، پاپ-سنتی و پاپ کلاسیک ایران دانست. او روز جمعه ۲۵ آذر، پس از ۸۱ سال زندگی و در حالی که یک ماه قبل به دلیل تشدید بیماری مزمن ریویاش بستری شده بود، در اثر سکته قلبی در بیمارستان محب مهر تهران درگذشت.
محمدعلی شیرازی، ملقب به حافظالکتاب، در گفتوگوی نسبتا مفصلی با نشریه کیدبلیوسی که بهار ۱۳۹۷ منتشر شد، از خانوادهاش گفت که با کتاب و ادبیات عجین بودند و به همین دلیل حافظ الکتاب لقب گرفتند. آنها در سال ۱۳۳۹ کوچ کردند اما او به دلیل ذوق ادبی و شعری که داشت، بلافاصله به انجمن فرهنگی ایران و پاکستان رفت و در محافل شعری آنجا شرکت کرد. خواندن شعری به نام «مخلوق» سبب شد تا حسین صمدی، آهنگساز شناختهشده ترانههای کوچهباغی آن سالها، به استعدادش پی ببرد و او را به رادیو دعوت کند. محمدعلی شیرازی نخستین ترانه خود با عنوان «دیگر مگو» را برای پوران و روی آهنگی از صمدی سرود.
آنگونه که شیرازی در مصاحبههای مختلف، از جمله مصاحبه با رادیو فردا در دومین سال درگذشت ویگن دردریان (چهارم آبان ۱۳۸۴) روایت کرده است، همکاری او با ویگن سرفصلی مهم در زندگی او به شمار میرفت که با ساخت ترانه «چرا نمیرقصی» در سال ۱۳۴۲ آغاز شد. در آن زمان، از ورود ویگن به عرصه موسیقی به عنوان سلطان جاز ایران شاید کمتر از یک دهه میگذشت و قشر متوسط جامعه ایران به دلیل اصلاحات شاه که رشد رسانه رادیو، راهاندازی تلویزیون و آشنایی با مظاهر تمدن غرب به شکل جدیتر را به دنبال داشت، به دنبال شاخههای دیگری از عناصر فرهنگی غرب همانند موسیقی بودند و در کنار آن، ترکیبی از آن عناصر با هنر و فرهنگ سنتی را میپسندیدند.
در چنین فضایی بود که موسیقی پاپ سنتی و پاپ کلاسیک رشد یافت و موسیقی جاز هم عرضاندام کرد. همکاری شیرازی با ویگن و آهنگسازانی چون واروژان، زاون و سلیمان اکبری که با ویگن کار میکردند، سبب شد یکی از موفقترین همکاریها شکل بگیرد؛ به نحوی که در کارنامه کاری مشترک او با ویگن، بیش از ۱۵ ترانه به چشم میخورد که از جمله معروفترین آنها میتوان به «نامهربان» و «به سوی آشیان (هر دو از سلیمان اکبری با تنظیم واروژان)، «در بسته»، «بوسه» و «کبک وحشی» اشاره کرد.
سلطان قلبها و زندانی داریوش
شیرازی پس از آن، برای برخی از آهنگهای گوگوش نیز شعر سرود که از جمله معروفترین آنها میتوان به «حالا باور بکنم» اشاره کرد که روی آهنگی از سلیمان اکبری و با تنظیم زیبای واروژان سروده شد.
در همین ایام، او برای «ای خدا»، یکی از معروفترین آثار هایده با آهنگی از همایون خرم، آهنگساز نامی موسیقی دستگاهی و ارکسترال ایرانی، ترانه سرود که شهرت بسیاری برای خواننده اثر به همراه آورد. همایون خرم در سالهای بعد، دو آهنگ دیگر با صدای محمد اصفهانی و با تنظیم کامبیز روشنروان منتشر کرد که ترانه آنها را هم شیرازی سروده بود؛ از جمله ترانه «روزی تو خواهی آمد» که بسیار معروف شد.
با این حال، میتوان بهجرات گفت معروفترین ترانهای که او سرود، «سلطان قلبها» بود که به گفته خود شیرازی، به دعوت فردین و برای فیلمی به همین نام سرود و با آهنگی از انوشیروان روحانی با صدای عارف، شهرتی ملی یافت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در آن سالها، فضای همکاری در سینما فراهمتر و بازتر از رادیو و تلویزیون بود و به همین دلیل، شیرازی نیز به این سمت کار در سینما رفت. حاصل حضور شیرازی در عرصه سینما ساخت چندین ترانه برای فیلمهای مختلف بود که شاید معروفترین آنها پس از «سلطان قلبها»، ترانه فیلم «گذر اکبر» به کارگردانی محمدعلی زرندی درباره یک زندانی بود که بهتازگی آزاد شده بود. شیرازی میگفت مدتها در این فکر بوده که اگر کسی خلافی کرده و به زندان افتاده، چرا داغ و ننگ زندانی بودن باید تا ابد بر پیشانی او باشد و نتواند به جامعه بازگردد و سیر طبیعی زندگی خود را سامان دهد.
ترانه «زندونی» روی آهنگی از انوشیروان روحانی و با صدای داریوش اقبالی بهسرعت بر دل مخاطبان نشست و همواره یکی از کارهای برجسته داریوش بود: «دنیای زندونی دیواره/ زندونی از دیوار بیزاره»
انقلاب و ۱۷ سال کنارهگیری از ترانهسرایی
شیرازی در زمان انقلاب ۱۳۵۷، تنها ۳۸ سال داشت و در اوج خلاقیت کاری خود بود، اما او و استعدادش نیز همانند بسیاری از اهالی موسیقی پاپ، در آتش بیخردی آن سالها سوخت. شیرازی در گفتوگو با نشریه شرکت شیرهای بهداشتی ایران (شماره ۱۲۰- فروردین ۱۳۹۷) گفت که پس از آن بهکلی از فضای ترانه و هنر جدا شد و به همراه برخی از دوستانش به کار تولید صنعتی وارد شد و ۱۷ سال طول کشید تا دوباره به دنیای ترانه سرایی بازگردد.
ترانهسرایی در ستایش و دفاع از محیط زیست و حیوانات
برخی از ترانههای او که بسیار موردتوجه قرار گرفتند، آثاری بودند که در دفاع از محیط زیست و حیوانات سروده شدند. این ترانهها جدا از آنکه آهنگسازان قابل و نامی چون واروژان، ناصر چشمآذر، اکبر آزاد و همایون خرم روی آنها کار کردند و خوانندگانی نامآور چون ابراهیم حامدی (ابی)، گوگوش، قاسم افشار و محمد اصفهانی آنها را خواندند، بخشی از معروفیت خود را وامدار مضامین انسانی، ساختار محکم شعری و استخدام کلماتی موسیقایی در بافت ترانههاییاند که محمدعلی شیرازی سرود؛ مضامینی تقریبا جهانشمول که انسانیت را یادآوری و بر حمایت از طبیعت و آفریدههای آن تاکید میکنند.
برای نمونه، ترانه «شکار» با صدای ابی و نیز شماعیزاده که مضمون آن در زمان خود بسیار جسارتآمیز بود، از این دست کارها است. باید یادآور شویم که این شعر در سالهایی سروده شد (دهه ۵۰) که شکار حیوانات امری کاملا طبیعی بود و نه نهادی در حمایت از حیوانات شکل گرفته بود و نه به محیط زیست چندان توجهی میشد.
در این شعر، شکار آهو امری مذموم شناخته شده است اما در کنار آن، برخی ابیات پیامهایی فراگیرتر هم دارند؛ برای مثال «نبرد نابرابر» بین آهو و شکارچی را میتوان به جهان انسانها نیز تسری داد؛ آنجا که او از دلتنگی خود از بیداد زمانه سخن میگوید و میسراید: «اینو میگن جنگ بدون اعلام/ جنگی که هیچ قاعدهای نداره/ اینو میگن جدال نابرابر/جدالی که فایدهای نداره»
نکته جالب اینکه شیرازی درباره چگونگی سرایش شعر ترانه «شکار»، به خاطرهای از دوران کودکی خود اشاره میکند که یکی از میرشکاران که از دوستان متنفذ پدرش بود، برایش تعریف کرده بود. میرشکار گفته بود آهویی را با تیر زده و وقتی بالای سرش رسیده، متوجه شده است که گلوله شکم حیوان را که باردار بود، پاره کرده و بچه از شکمش بیرون آمده و او با وجود زخمی بودن، در حال لیسیدن بچهاش است. این داستان بهقدری در او تاثیر کرد که بعدها دستمایه سرودن شعر ترانه «شکار» شد.
ترانه «وقف پرندهها» ساخته اکبر آزاد با تنظیم متفاوت بهروز صفاریان و صدای قاسم افشار که به دلیل ساختار صدایی و بافت حنجرهای شبیه به ابراهیم حامدی، به او لقب ابی بعد از انقلاب داده بودند، نیز در همین فضا سروده شد. این ترانه دعوتی عام از همه مردم است که به جزئیاتی در طبیعت توجه کنند. بهزعم شاعر، توجه به همین جزئیات است که آدمی را انسانتر و طبیعتگراتر میکند.
نکته جالبتوجه اینکه ترانه او برای این آهنگ، نخستین ترانه پس از ۱۷ سال دوری او از ترانهسرایی بود. او خود اشاره میکند: «من سالها بود که ترانه نساخته بودم. چون سیاستهای جدید رادیو و تلویزیون برایم روشن نبود، تصمیم گرفتم برای اینکه هزینه نشود، شعری بدون ملودی بسازم و اگر موردقبول واقع شد، برای آن آهنگ ساخته شود»
شیرازی میگوید روزی در همان ایام در پارکی قدم میزده که قاصدکی را دیده که به شاخههای کاجی گیر کرده است؛ منتها آنقدر دود و گردوخاک به آن خورده بود که بهجای اینکه سفید باشد، خاکستری بود. آن زمان بود که این شعر را سرود: «آی آدمای مهربون، واجبه که کمک کنید/ فکری برای شستن پیرهن شاپرک کنیم/ واجبه که جلا بدیم آبی آسمونی رو/وقف پرندههای کنیم دونه مهربونی رو»
این ترانه در زمان خود بهسرعت مورد توجه قرار گرفت و شهرت بسیار خوانندهاش را به دنبال داشت و بعدها به عنوان بهترین اثر قاسم افشار سند خورد. اگرچه شادمهر عقیلی هم نسخهای از این ترانه را خواند، آنچه در ذهن عموم مردم باقی ماند، ترانه با صدای قاسم افشار بود.
دلبستگی شیرازی به طبیعت و محیط زیست به این چند ترانه محدود نشد. به گفته او، عشق و پیوند با طبیعت از زمان کودکی در او وجود داشت و پرورش در محیطی چون شیراز که اگرچه از نظر تنوع گیاهی و حیوانی بسیار غنی است، همیشه از کمآبی و خشکی در رنج بوده است، باعث شد تا «احساساتم همیشه برای ابراز نگرانی برای محیط زیست تحریک شود و در اشعارم به سراغشان بروم و نه تنها برای بزرگسالان بلکه برای کودکان و نوجوانان هم اشعاری درباره طبیعت بسرایم». او در گفتوگوی خود اشاره میکند زمانی از دست انسانها و بابت کارهای که ناروایی با طبیعت میکنند، عصبانی شد و قطعهای با این مطلع سرود: «ای برف پاکدامن، دیدی چهکار کردیم/ گلهای نازنین را پامال خار کردیم»
اکنون شاعر طبیعت و خاک و پرنده و آب و باد پس از عمری ثمربخش، به دل طبیعت بازگشته است. آنگونه که خبرگزاریها از قول برخی از نزدیکان محمدعلی شیرازی اعلام کردند، پیکر او قرار است روز یکشنبه در قطعه نامآوران بهشت زهرا به خاک سپرده شود. با این حال ترانههایی که سرود، در ذهن و ضمیر تمامی دوستداران موسیقی و شعر و ترانههای ایرانی باقی خواهند ماند و روز و شبی نیست که در شادی و غم، بر لبان مردمان فارسیزبان در گوشهگوشه این کره خاکی زمزمه نشوند.