بازگشت معنادار احمدرضا رادان به عالیترین منصب پلیس جمهوری اسلامی پس از هشت سال حاشیهنشینی، یک اصل مدیریتی علی خامنهای را زیر پا گذاشت و به قائلان به «حکمرانی خوب» شکستی سخت را تحمیل کرد و اندک امیدها در ایران برای عقبنشینی نظام در برابر مردم را هم به باد داد.
احمدرضا رادان پس از یک دوری هشت ساله و بعد از برکناری حسین اشتری از فرماندهی فراجا، با تصمیم و برنامه خامنهای این بار به سمتی جدید در نهادی منصوب شد که پیشتر «نیرو» محسوب میشد و حالا چند ماهی میشود که به یک «فرماندهی» نظامی، انتظامی و امنیتی و اطلاعاتی مستقل و همسنگ با سپاه و ارتش تبدیل شده است.
برخی میگویند ایده ارتقای پلیس از «نیرو» به «فرماندهی» را همین رادان زمانی که از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۱ ریاست مرکز مطالعات راهبردی پلیس را برعهده داشت، پیگیری کرد و در نهایت توانست آن را به تصویب برساند و عاقبت هم فرماندهی آن را عهدهدار شود.
علی خامنهای در حکم انتصاب رادان، او را مامور «جلب رضایت مردم و حراست از امنیت و تامین آسایش عمومی» کرده است؛ دو خواسته کلی که در پس آنها، اهداف مهم دیگری پنهاناند که رهبر جمهوری اسلامی حاضر شده است برای تحققشان، یک اصل رهبری خود را نقض کند.
در نظام فکری و مدیریتی خامنهای، سالها است که تمام مقامها و مدیران و فرماندهانی که در دوره مسئولیت خود در بخشهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی به دلیل سرکوب سر زبانها میافتند و به نماد مخالفت و تنفر مردم از جمهوری اسلامی تبدیل میشوند، به حاشیه میروند و هرگز به جایگاه قبلی خود باز نمیگردند. برکناری فرماندهان ریز و درشت سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و نهادهای امنیتی که از سال ۱۳۸۸ به بعد در سرکوبها نقشی مستقیم داشتند و مدتها است دیگر از آنها خبری نیست، از مهمترین مصادیق و نشانههای این شیوه حکمرانی خامنهای است و حالا انتصاب رادان به فرماندهی فراجا یک استثنای بزرگ در این خصوص است.
تنها علت این مسئله را میتوان در عملکرد بدنه پلیس در مواجهه با اعتراضهای سراسری مردم ایران و آینده این اعتراضها جستوجو کرد که البته برخی حامیان جمهوری اسلامی آن را رد میکنند و مدعیاند این انتصاب روندی طبیعی است؛ چرا که به هر حال دوره فرماندهی حسین اشتری تمام شده بود و باید فرمانده جدیدی معرفی میشد.
در صورت قبول این استدلال، این پرسش به میان میآید که چرا رهبر جمهوری اسلامی بر خلاف رویه سالهای گذشته خود، یکی از فرماندهان بهحاشیهراندهشده را که در سرکوب اعتراضها در ایران سابقهای طولودراز دارد، به منصبی بالاتر گمارده و آیا در این هشت سال که رادان از حوزه ستادی پلیس دور بوده است، فرماندهان دیگری لیاقت تصدی چنین سمتی را نداشتهاند؟
جدال میان قائلان به «حکمرانی خوب» و پیگیران تغییر در برخی شیوههای حکمرانی در جمهوری اسلامی با معتقدان به ادامه حکمرانی چهار دهه گذشته نظام در ایران از دیگر پیامهای نهفته در انتصاب رادان به فرماندهی فراجا است. با آغاز اعتراضهای سراسری مردم ایران، از وجود اختلاف درون سیستم نشانههای روشنی وجود داشت. اینکه جریانی با توسل به شاخصهای «حکمرانی خوب» به خشونت و کشتار کمتر معتقد بود که این سیاست خود را تا حدودی در عملکرد پلیس نشان داد و جریان دیگری که علی خامنهای آن را رهبری میکرد و همچون گذشته، به نشان دادن مشت آهنین به معترضان اعتقاد داشت و در عملکرد سپاه پاسداران و بسیج و لباسشخصیها و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی زیر نظر خامنهای تجلی مییافت.
در هفتههای نخست شروع اعتراضها، سران قوا نیز تلاش کردند در کنار قائلان به «حکمرانی خوب» قرار بگیرند و در ظاهر هم که شده، بهنوعی خود را همراه با معترضان و شنونده اعتراضها نشان بدهند. علی خامنهای در همان ایام، تلویحا به این موضوع اشاره کرد و به صورت مشروط، با چنین سیاستی همراه شد؛ اما با تداوم اعتراضها، این سیاست را کنار گذاشت و از سران قوا و تمام نهادهای مسئول خواست با شدیدترین شکل ممکن با معترضان برخورد کنند. این مسئله در بولتنهای محرمانه خبرگزاری فارس نیز منعکس شده بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در چند سخنرانی خامنهای در بحبوحه اعتراضها هم نشانههایی از این اختلاف در شیوه حکمرانی دیده میشود. از طرفی، بهتازگی فیلمی از یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در رسانههای اجتماعی منتشر شد که از اختلاف دیدگاه برخی فرماندهان سپاه با خامنهای و نظام در چگونگی برخورد با معترضان خبر میداد.
انتصاب رادان را میتوان پایان مرحلهای از تقابل این دو شیوه حکمرانی در جمهوری اسلامی دانست. علی خامنهای با این انتصاب به مخالفان سیاست مشت آهنین در داخل، پیگیریکنندگان تغییرات بنیادین در شیوه حکمرانی نظام، مردم معترض ایران و البته کشورهای غربی و بهخصوص آمریکا که احمدرضا رادان را در فهرست تحریمهای خود قرار داده است، پیام روشنی داد.
احمدرضا رادان از چهرههای شناختهشده و خبرساز نیروی انتظامی در سه دهه گذشته محسوب میشود که سال ۱۳۴۲ در اصفهان به دنیا آمد و سال ۱۳۵۹ عضو بسیج شد و بعد از مدتی به استخدام سپاه پاسداران درآمد. رادان پس از پایان جنگ به نیروی انتظامی منتقل و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرمانده نیروی انتظامی کردستان شد و از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ فرماندهی نیروی انتظامی سیستان و بلوچستان را برعهده گرفت.
او از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۳ فرمانده انتظامی خراسان و از ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ فرمانده انتظامی خراسان رضوی شد و در سال ۱۳۸۵، به فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ منصوب شد و تا سال ۱۳۸۷، در این سمت باقی ماند. او از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۳ جانشین فرمانده کل ناجا شد و نامش در ایران به عنوانی فرماندهی خشن و سرکوبگر سر زبانها افتاد.
بدنامی این چهره که او را به یکی از نمادهای اختلاف مردم ایران با حاکمیت تبدیل کرده بود، خامنهای را بر آن داشت تا او را هم مانند سایر فرماندهان ماشین سرکوبش، به حاشیه بفرستد و از جلو چشم دور کند. به این ترتیب مرکز مطالعات راهبردی ناجا، مکانی مهم اما بیحاشیه، برای رادان در نظر گرفته شد.
نام احمدرضا رادان در ایران با گشت ارشاد و سرکوب اعتراضها پیوندی عمیق دارد؛ دو مقولهای که حالا بیش از سه ماه است انقلابی را علیه کلیت نظام در ایران رقم زدهاند که با وجود کشتارها و سرکوبهای خونبار، هنوز متوقف نشده است.
احمدرضا رادان را باید سومین فرمانده ارشد نظامی در جمهوری اسلامی پس از فرماندهی سپاه پاسداران و فرماندهی ارتش تلقی کرد که با ارتقای نیروی انتظامی به «فرماندهی»، به فاز نوینی وارد شده است. این موقعیت همسنگ نیروی انتظامی با سپاه پاسداران و ارتش در بسیاری از بخشها و حوزهها، دست پلیس را برای اعمال قدرت و بسیاری از اقدامهای سرکوبگرانه مستقل از نهادهای بالادستی همچون وزارت کشور و شورای امنیت را بازتر میکند و فرمانده فراجا را نیز چون فرماندهان سپاه و ارتش، تنها به علی خامنهای پاسخگو میکند.
احمدرضا رادان هفتمین فرمانده پلیس در جمهوری اسلامی است که بالاتر و قدرتمندتر از شش فرمانده سابق پلیس، قرار است در خدمت رهبر جمهوری اسلامی و نظامی باشد که اراده کرده است با اعتراضها با خشنترین شکل ممکن برخورد کند.
محمد سهرابی نخستین فرمانده پلیس جمهوری اسلامی بود که از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۱ این سمت را برعهده داشت و مهمترین دستاورد و شاخصه دوره فرماندهی او ادغام ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی و ایجاد نیروی انتظامی در ایران بود. رضا سیفاللهی، دومین فرمانده پلیس، بود که بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵ فرماندهی این نیرو را برعهده گرفت و مهمترین شاخصه دوران مسئولیتش تلاش برای ساماندهی وضعیت قاچاق کالا بود.
از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹، هدایت لطفیان فرمانده نیروی انتظامی شد که مشخصه مهم دوران مسئولیت او «نظم و انضباط در ناجا، ساماندهی پاسگاهها و کلانتریها و تجهیزات و تقویت نیروی انتظامی بود. از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ هم محمدباقر قالیباف فرمانده نیروی انتظامی شد که دوران مسئولیت او با «راهاندازی مرکز پلیس ۱۱۰، تجهیز این نیرو به خودروهای روز دنیا و ایجاد دفاتر خدمات دولت الکترونیک شناخته میشود.
اسماعیل احمدیمقدم در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۳ فرمانده نیروی انتظامی شد که مهمترین شاخصه دوران مسئولیتش «اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی» و سرکوب اعتراضهای سال ۱۳۸۸ به شمار میرفت.
حسین اشتری آخرین فرمانده نیروی انتظامی بود که ازسال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۱، فرماندهی آن را برعهده داشت. دورانی که به «هوشمندسازی بیشتر خدمات پلیس و تغییر ساختار انتظامی فرماندهی کل کشور از نیرو به فرماندهی کل» و نیز سرکوب خونبار اعتراضهای سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و البته اعتراضهای سال ۱۴۰۱ شناخته میشود.
احمدرضا رادان حالا هفتمین فرمانده این تشکیلات شبهنظامی همسنگ سپاه و ارتش است که با توجه به سابقهاش، میتوان رویکرد او در این تشکیلات را پیشبینی کرد.