خیزش آبان ماه، مانند هر پدیده جامعهشناختی، ابعاد گوناگون دارد. در این نوشته در دو بعد سیاسی و اقتصادی این پدیده را بررسی خواهم کرد.
ریشهیابی نارضایتیها
اعتراضات آبان ماه، مشخصا بر روی نارضایتی عمیق از مسایل اقتصادی، فقر و نابرابریهای طبقاتی شکل گرفت. این البته بدان مفهوم نیست که طبقه متوسط که دردهه اخیر به شدت زیر بار گرانی، رانتخواری و اختلاس کوچکتر شده است، در این حرکت شرکت نداشت. برخلاف تصور بسیاری ازتحلیلگران، همه ویدیوهای روز اول از بستن خیابانها و چهارراهها توسط خودروهای خاموش، نشان از حضور طبقه متوسط شهری داشت.
پیوستن این دوگروه اجتماعی، یعنی طبقات فرودست حاشیهنشین شهرها و طبقه متوسط شهرهای بزرگ، پتانسیل اعتراضی گستردهای به این خیزش داد. نابرابریها،هم ریشه داخلی و هم ریشه جهانی دارد. ریشه جهانی آن پیروی از سیاستهای نئولیبرالیسم و جهانی شدن است که توسط صندوق بینالمللی پول و بانک تجارت جهانی تحت عنوان« تعدیل اقتصادی» در ایران فرموله میشود. همچنین، باید به عدم توانایی حکومت برای فروش نفت و تحریمها که منجر به کسری بودجه دوسومی شده است، اشاره کرد. این بخش را بهطور مشخص در ابعاد انرژی، یارانهها، مالیات و صندوقهای بازنشستگی که توسط شورای عالی هماهنگی اقتصادی برنامه ریزی شده است، در بخش دوم بررسی میکنیم.
چرا افزایش بهای بنزین بهانهای برای عصیان شد؟
بنزین ارزان، نقش کلیدی در تولید و بازتولید ارزان صنایع و ساختار اقتصادی کشوردارد. طبق آمار رسمی، ۳۰۰ هزار راننده تاکسی، چندین میلیون نفر که بهطور رسمی و غیررسمی درخدمات حمل و نقل کار میکنند یا به صورت پارهوقت و به عنوان شغل دوم، به مسافرکشی روآوردهاند، از این بنزین ارزان بهره میبرند. افزون بر آن، چند صدهزار موتور سوار جوان درسراسر کشور و در حوالی بازارتهران، به کارهای خدماتی مشغولند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
افزایش بهای بنزین، به معنای اشتغالزدایی از این قشر است که با وجود تورم شدید، بهسختی معاش خود را تامین میکند. فراموش نکنیم که انبار باروت نارضایتی که در طول چند دهه انباشته شده بود، به اضافه انسداد سیاسی که با کنار زدن همه مخالفان، حتی اصلاحطلبان خودی، صورت گرفت، به علاوه سرکوب تمام اعتصابات و اعتراضات کارگری، معلمان، زنان و دانشجویان، مصادف شد با تاکتیک ناشیانه بالابردن قیمت بنزین که در واقع آتشی بود بر بنزین انباشته شده سالها تبعیض و نارضایتی. در واقع، جامعه ملتهب، منتظر یک فرصت بود تا خشم خود را بیرون بریزد.
ویژگیهای خیزش آبان ماه
اعتراضات دی ماه ۹۶ قبلا از زاویه سیاسی توهم جامعه را نسبت به اصلاحطلبان شکسته بود. در حرکت آبان ماه، از شعارهای دینی و اصلاحطلبی اساسا خبری نیست. حرکت به سرعت سیاسی، رادیکال، قهری، ضدحکومتی شد، از مرکز شهرها به حاشیهنشینها و از استانهای مرکزی به استانهای مرزی کشیده شد، و به گفته مقامات دولتی، در ۲۸ استان و بیش از ۱۰۰ شهر، کلیت نظام را به چالش کشید. جمعیت تهران تفاوتی دو تا سه میلیونی در روز و شب دارد.
هم تهران پارس و صادقیه که قشر حقوق بگیر و لایههای میانی در آن زندگی میکنند، و هم محلاتی نظیر اسلامشهر، نسیمشهر ومهرانآباد که در حاشیه شهر تهران قراردارند و طبقات فرودست جامعه را نمایندگی میکنند، از کانونهای اعتراض بودهاند. ساکنان این مناطق اخیر، کسانی هستند که چیزی برای ازدست دادن ندارند و اتفاقا بیشترین میزان سرکوب نیز در این مناطق انجام شده است.
رابطه معناداری میان نرخ بیکاری و کانونهای عصیان وجود دارد. روزنامه سازندگی، میزان بیکاری در اسلامشهر، شهریار و ملارد را ده درصد اعلام کرده است. سیرجان وبهبهان نیز از کانونهای عصیان بودهاند. سیرجان ۱۲ هزار و ۶۰۰ بیکار دارد که بالاترین نرخ دراستان کرمان است. در شیراز اعتراضات به حدی بود که کنترل شهرعملا ساعاتی به دست معترضان افتاد. نواحی بسیار درگیر که بیشترین کشتهها را دادهاند، یعنی استانهای کردستان، خوزستان و ارومیه، جزو استانهای و شهرهای محروم بهشمار میروند.
آیا در ایران «هستههای مقاومت» وجود دارد؟
جوانانی که در آبان ماه ۹۸ در اعتراضات شرکت کردند، تجربه بیش از یک دهه تظاهرات خیابانی را داشتند. این جوانان، حافظه تاریخی از سرکوبهای خونین دهه ۶۰ ندارند. درهم کوبیدن جنبش سبز در سال۸۸، اشتباه تاریخی حکومت، حافظه تاریخی برای این جوانان ساخت که با «کهریزک» و مبارزات خیابانی گره خورد. دی ماه ۹۶، رویداد دیگری بود که در شهرهای کوچک تجربه شد ومعترضان توانستند فضای عمومی را دراختیار بگیرند. اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران ایران، درسال ۹۷ آمار اعتراضات کارگری را ۱۷۰۰ مورد اعلام کرده است.
در نتیجه، این جوانان، و نیز به ویژه زنان، در فضای ملتهب جامعه مرتب با اعتراضات کارگری، دانشجویی و معلمان درگیر و آشنا بودند در محیطی که همه فضاهای سیاسی برای ابراز اعتراض سرکوب میشود و گرانی و بیکاری نیز مدام افزایش مییابد، طبیعی است که هستههای مقاومت مخفی شکل بگیرد. به این مجموعه، حمایت حکومت از برخی از اعتراضات در کشورهای دیگر، مثل جلیقهزردها در فرانسه و نشان دادن آن در تلویزیون را نیز باید اضافه کرد. اتفاقا جلیقهزردها در اعتراضات خود، به تخریب مغازههای مجلل و بستن اتوبانها دست زدند. مجموعه این تجربیات، نوعی ذهنیت رادیکال را برای جوانان ایرانی رقم زد. شبنامههای دستنویس، شعارنویسیهای شبانه در زمانی که اینترنت قطع شده بود، بیتردید نشان از این سازماندهی در سطح خرد در جامعه هشتاد میلیونی و متکثر ایران دارد.
بستن شاهراهها و اتوبانها برای کند شدن حرکت نیروهای سرکوب، مخفیکاری و پوشاندن چهره، از جمله درسهاییست که تجربیات فوق به مردم آموخته است. برعکس ادعای حکومت، حرکت معترضان نه از خارج از مرزها، بلکه واکنش طبیعی مردم بهجان آمده، نسبت به حرکت حکومت بود. فردای روزی که روحانی، رئیس جمهوری دولت جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که دوربینها شماره ماشینها وافراد را شناسایی میکنند، بسیاری از دوربینهای مداربسته توسط معترضان شکسته شد. هنگامی که امام جمعه شیراز معترضان را تهدید به قتل کرد، دفتر وی به آتش کشیده شد. دکتر عبدی جوادزاده، استاد جامعهشناسی دانشگاه فلوریدا، معتقد است که خشونت حکومت منجر به رادیکالیزه شدن حرکت معترضان میشود و آنان را به سوی سازماندهی سوق میدهد. ولی این سازماندهی، یکدست و یکپارچه و دارای رهبری واحد نیست. در واقع، دوران رهبریهای کاریزماتیک و تکنفره به پایان رسیده است.
آیا حکومت غافلگیر شد؟
آلپ توکر، مدیر سایت نت بلاکز، که اینترنت جهانی را رصد میکند، در توییت خود نوشته است که مقامهای جمهوری اسلامی یک روز پیشتر دستور قطع اینترنت را صادر کرده بودند، ولی اجرای آن به لحاظ فنی ۲۴ ساعت طول کشید. این امر نشان میدهد که حکومت، انتظار حرکت معترضان را داشته است. به همین دلیل، دولت خبر آغاز افزایش قیمت بنزین را که تصمیم آن مخفیانه در شورای عالی هماهنگی اقتصادی گرفته شده بود و مجلسیان هم از آن اطلاع نداشتند، نیمه شب اعلام کرد.
با این حال، دامنه و گسترش اعتراضات، آنان را غافلگیر کرد و نظام جمهوری اسلامی، بهناگاه با مرگ و زندگی روبهروشد. بر این مبناست که علی فدوی، فرمانده سپاه، از این که «پنج روز جنگیدیم و خدا ما را نجات داد» سخن میگوید. سرکوب بی رحمانه، شلیک مستقیم به سر معترضان، کشتار بیش از ۲۰۰ نفر در همان روزهای اولیه و دستگیری حدود حدود سه هزار نفر بنا بر آمار غیررسمی، از نبود آمادگی برای کنترل اعتراضات خبر میدهد.
حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، در روزنامه شرق از دستگیری تعداد زیادی از «آشوبطلبان» خبر داده است. ادبیاتی که در این میان در مورد معترضان ازسوی مقامات جمهوری اسلامی بهکار برده شده است، حاوی صفاتی مانند« اراذل و اوباش، اشرار، اخلالگران، آشوبگر و اغتشاشگران» است؛ ادبیاتی برای تحقیر معترضان، درست شبیه به دوران پیش از انقلاب ۵۷ ، که در ادبیات نیروهای امنیتی، با الفاظی مانند «خرابکار» از معترضان یاد میشد.
خشونتورزی حکومت، عمل و عکسالعمل
بنا به گزارشهای منتشره در روزنامه ایران مورخ ۲۹ آبان، در سه روز اول اعتراضات، خساراتی به ۴۵۰ بانک در چهارشهر، ۸۰ فروشگاه زنجیرهای و ۱۸۰ جایگاه سوخت وارد شده است. البته برخی ازویدیوها نشان از تخریب برخی از این مکانها بهدست نیروهای انتظامی (برای زمینهسازی سرکوب و انتقامگیری از معترضان) دارد. دکتر عبدی جوادزاده جامعهشناس بر این باور است که تخریب بانکها توسط برخی از معترضان، نشان از ناامیدی از اقتصاد و سرمایه دارد که نماد آن، بانکها هستند؛ به ویژه که این موسسات با روشهایی که در پیش میگیرند، بیشتر در جهت سودزایی برای متمولان عمل میکنند، و در ادامه میافزاید: «در ۴۰ سال اخیر بانکها و مراکز مالی به عنوان نماد بهرهکشی، مورد تعرض و تهاجم معترضان در بسیاری ازکشورهای دنیا قرار گرفته اند.»