جیسون رضاییان ابتدا در تابستان ۹۳ برای بازجویی بر سر «آواکادو» و نسخه ایرانی ویدیوی «خوشحال» (اثر فارل ویلیماز) توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شد. سپس او همراه اجرای توافق هستهای با ایران (برجام) در برنامه مبادله «زندانیان دو تابعیتی» آزاد شد و این ماه همراه خانوادهاش، برنده حکم دادگاه آمریکا برای دریافت ۱۸۰ میلیون دلار غرامت از جمهوری اسلامی ایران شده است.
همزمان، کتابش با نام «زندانی: خاطراتم از ۵۴۴ روز حبس در ایران – سلول انفرادی، دادگاه ساختگی، دیپلماسی پرخطر و تلاشهای خارقالعاده برای رهاییام» به فهرست بهترین کتابهای غیر داستانی سال ۲۰۱۹ میلادی چند رسانه، از جمله واشنگتن پست، راه پیدا کرد.
رضاییان در این کتاب، با زبانی ساده و طنزآمیز، سراغ ۱۸ ماه زندانش در ایران رفته است و شروع کتاب هم وقتی است که همراه همسرش، یگانه صالحی، خبرنگار وقت شبکه بلومبرگ، در شهرک غرب تهران بازداشت شدند، و مینویسد، «باور کردند که انباری نداریم، و انباریمان پر از قوطیهای آبجو و شیشههای شراب و الکل سنگین بود.»
بعد نزدیک به شش ماه بازجویی، به رضاییان اتهام «جاسوسی از طریق جمعآوری اطلاعات طبقهبندی شده» و ارایه آنها بهواسطه روزنامهنگاری به «دولت متخاصم»، «خبرسازی علیه جمهوری اسلامی ایران» و «اقدام برای کسب شهروندی آمریکایی همسرش» زدند.
خودش اما در ابتدا، وقتی که از او خواستند تا «اسم رمز آواکادو» را توضیح دهد، خندهاش گرفت.
آواکادو: دلتنگی برای یک مزه، یا رمز جاسوسی برای سازمان سیا
رضاییان عاشق غذاست و به غذای ایرانی هم اهمیت میدهد. نمونهاش آن که واسطه شد تا آنتونی بوردین شهیر، سرآشپز فقید شبکه سیانان، برای یک قسمت از برنامه «بخشهایی ناشناخته» (Parts Unknown) به ایران برود، و در کتاب «زندانی» هم سخن از طعمها، مزهها و غذاها، در لابهلای دیگر رویدادها جا خوش کرده است.
برای همین، جای تعجب ندارد که در نخستین جلسه بازجویی در زندان اوین، بازجو از رضاییان بخواهد تا ارتباط آواکادو به اَلن ایر (Alan Eyre) را توضیح دهد، و رضاییان با خود فکر میکند، «چه سوال سادهای!
آِیر در زمان بازداشت رضاییان، ارشدترین کارمند وقت وزارت خارجه آمریکا در دوبی بود که به زبان فارسی هم تسلط داشت. چندی پیش از آن ماجراها، رضاییان برای یک پروژه کشت آواکادو به او ایمیل زده بود، و البته نمیدانست که حساب جیمیلش با یک بدافزار هک شده است و مکاتبات الکترونیکیاش در اختیار سپاه است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اواکادو یک نوع میوه است که در آمریکای شمالی طرفدار کم ندارد و این روزها در تهران هم فروخته میشود، اما وقتی رضاییان در تهران کارش را شروع کرد، متوجه شد که در ایران هنوز این میوه را درست نمیشناسند.
برای همین به سراغ «کیکاستارتر» رفت که یکی از بنامترین وبسایتهای سرمایهگذاری جمعی (crowdfunding) است. مثل بقیه وبسایتهای مشابه، با یک پروفایل در کیکاستارتر میتوان ایدهای را توضیح داد و سپس از مردم خواست تا برای همکاری در اجرای آن ایده (یا پیشخرید محصول احتمالی آتی) پول بپردازند.
رضاییان در پروفایل کیکاستارتر خود نوشته بود که کشت آواکادو در ایران میتواند «پل ارتباطی صمیمیتر بین مردمان آمریکا و جامعه ایران باشد» و ۱۰هزار دلار خواسته بود تا بتواند اولین باغ آوادکو را در ایران بسازد. پروژهاش شکست خورد و پول کافی جمع نشد، اما بازجوی اطلاعات سپاه به او گفت که «همین (درخواست) مدرک این است که شما فرمانده عملیات سازمان سیا در ایران هستی!»
سپس او را متهم میکنند که از طریق خبررسانی از ویدیوی «خوشحال» که در آن چند جوان ایرانی میرقصند، کمک کرده است تا «تصویر بهتری از ایران در آمریکا خلق شود» و بدینشکل «علیه ارزشهای نظام» عمل کرده است.
البته پس از آزادیاش، سپاه در سریال پرجنجال «گاندو» از دوران حبس رضاییان استفاده ابزاری میکند. یا به قول مجتبی امینی، تهیهکننده این سریال: «سه قسمت پایانی سریال گاندو اوج حساسیت و جذابیت سریال است و در آن بزرگترین سرمایه کشور، یعنی امنیت را بهرخ میکشد؛ قسمتهایی که مربوط به لحظه دستگیری جیسون رضاییان و تبادل او با آمریکاییها در فرودگاه مهرآباد است».
از دادگاه ساختگی تا غرامت ۱۸۰ میلیون دلاری
رضاییان هفتهها در حبس انفرادی میماند تا پروندهاش کامل شود و برخلاف قانون اساسی ایران که میگوید متهم میبایست ۲۴ ساعته تفهیم اتهام شود، او حتی دسترسی به وکیل ندارد و در مقابل، بازجوها بارها او را به اعدام تهدید میکنند. او در «زندانی»، ریز به ریز تمامی آن شکنجههای روحی را نوشته است.
بدین شکل، کتاب «زندانی» فقط خاطرات دوران زندان رضاییان نیست، بلکه شهادت او بر بیعدالتیهای شایع در دادگاهها و شرایط غیرحرفهای بازجوییهای سازمانهای امنیتی ایران، از جمله سازمان اطلاعات سپاه است.
یا به قول ماز جبرانی، طنزپرداز و هنرپیشه ایرانی آمریکایی: «داستان این کتاب را شنیده بودم اما وقتی آن را خواندم، تازه فهمیدم که دولت ایران چقدر با او بد رفتار کرد و این که چطوری عشق، طنز و خویشتنداری به او اجازه دادهاند تا در آن شرایط دوام بیاورد.»
شرایطی که خود رضاییان پس از آزادی در موردشان گفت: «کتک نخوردم، اما شکنجه شدم.»
شکنجههای روحی و رنجهای خانوادهاش، در نوامبر امسال به حکم ۳۰ صفحهای قاضی ریچارد لئون منجر شد. از ۱۸۰ میلیون دلار غرامت این حکم، نزدیک به ۲۴ میلیون دلارش به جیسیون و مابقیاش به خانواده و همسرش خواهد رسید؛ البته اگر ایران آن را بپردازد.
مقامات ایرانی میگویند که چنین نخواهند کرد. از جمله، عباس موسوی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، گفت: «ایران لطف کرد و او را آزاد کرد و میتوانست این کار را نکند».
همچنین، این حکم دادگاه آمریکا در رسانههای اجتماعی با این سوال همراه شد که مگر جان یک آمریکاییِ ایرانیتبار چقدر مهمتر از جان یک ایرانی است؟ مثل لیلی بازرگان که در توییترش نوشت: «قیمت جان ۲۹۰ سرنشین پرواز ۶۵۵ ایرانایر ۶۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار، قیمت یک سال و نیم حبس جیسون رضاییان، ۱۸۰ میلیون دلار از جیب ملت ایران!»
قیمت “جان” ۲۹۰ سرنشین پرواز ۶۵۵ ایرانایر ۶۱.۸ میلیون دلار،
— Leili Bazargan (@Leilibazargan) November 25, 2019
(حدود ۳۰۰هزار دلار براي هر قربانی شاغل و حدود ۱۵۰ هزار دلار برای هر قربانی غير شاغل!) از جیب مردم آمریکا
قیمت یک سال و نیم “حبس” #جیسون_رضاییان ، ۱۸۰ “میلیون” دلار از جیب ملت ایران
پرسش راننده تاکسی: ایران بهتر است یا آمریکا؟
در تهران یک بار یک راننده تاکسی از رضاییان پرسیده بود: «ایران بهتره یا آمریکا؟» در آن زمان، پاسخ رضاییان این بود که «هر یک خوبی و بدی خودشان را دارند،» اما پس از پایان سلول انفرادی، او یک بار به تماشای پرستیوی مشغول بوده است که مجری از یک مقام دولت حسن روحانی، با مثالِ رضاییان میپرسد: «چرا دولت آمریکا اینقدر مدافع یک شهروندش شده است، اما مقامات ایران مدافع شهروندان ایرانی زندانی خارج از کشور نیستند؟»
او در «زندانی» میگوید که در زندان، به پاسخ دیگری به سوال آن راننده تاکسی رسید: «شهروند آمریکا بودن بهتر است.»
چهرههای مختلف فرهنگ و سیاست آمریکا، از باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت آمریکا گرفته تا نوام چامسکی، زبانشناس و فیلسوف، علیه حبس رضاییان سخن گفتهاند.
از فامیلهای دور گرفته تا کریستوفر هیچینز، تا فرش ایرانی
در زندان، رضاییان میتوانست برنامههای تلویزیونهای ایرانی را تماشا کند و یک بار، وقتی کریستوفر هیچینز را در یک برنامه خبری دید، مبهوت ماند. هیچینز، از برجستهترین فیلسوفهای مخالف وجود خدا در جهان غرب است، اما زمانی که در موضوع فلسطین با ایران همسو شده بود، به یک برنامه خبری راه یافته بود.
هیچینز برای رضاییان، یادآور شروع تمرکزش بر نوشتن است؛ زیرا به توصیه یکی از دوستانش، سر یک کلاس ادبیات هیچینز در دانشگاه ثبت نام کرده بود و آن کلاسها، جوانههای نوشتن را در وجودش زنده کرد. مرگ هیچینز از سرطان، یادآور اندوههای ناشی از مرگ نزدیکان برای رضاییان است؛ از جمله پدر و برادرزادهاش.
کتاب «زندانی» فقط محدود به حبس رضاییان نمیشود و مملو از خاطراتی از خانواده و دوستان اوست. بخشهایی از کتاب، خاطراتی از مهاجرت پدر و سپس برخی دیگر از اقوامش از مشهد به آمریکا تا عشق خانواده به فرش را در برمیگیرد. نثر ساده اما جذاب روایت کتاب، خواننده را فصل به فصل همراه خود میکشاند تا با ایران بیشتر آشنا شود. در این کتاب، رضاییان دلگیر ایران نیست، بلکه مرزی روشن بین حاکم و مردم کشیده است و هر یک را جداگانه به تصویر میکشد: مردمی که خوب و بد دارند، و حکومتی که در مثال قاضی خودش را نشان میدهد؛ یا به قلم رضاییان: یک دلقک!
* «زندانی» (Prisoner: My 544 Days in an Iranian Prison – Solitary Confinement, a Sham Trial, High-Stake Diplomacy, and the Extraordinary Efforts It Took to Get Me Out) در قطع گالینگور و در ۳۲۰ صفحه توسط کتابهای آنتونی بوردین وابسته به انتشارات هارپرکالینز و به قیمت ۳۰ دلار آمریکا منتشر شده است.