درباره توافق اخیر عربستان سعودی و ایران به سرپرستی چین، تاکنون خوانشهای بیشماری صورت گرفته است؛ این درحالی است که صورت اصلی مسئله تاکنون روشن نشده و معلوم نیست که این توافق تنها دربرگیرنده همان موادی است که در متن بیانیه سهجانبه پکن آمده، یا اینکه مواد دیگری نیز در آن وجود دارد که مخفی مانده و اعلام نشده است.
اما بسیاری از این خوانشها، انتظاراتی را بر توافق پکن بار میکنند که با واقعیتهای کنونی منطقهای و بینالمللی همخوانی ندارد. اگر واقعبینانه به موضوع نگاه کنیم، در حال حاضر مشکل بزرگ در جهان، خاورمیانه نیست، بلکه مشکل بزرگ، خاور دور و اروپا است که اولی به صحنه رویارویی آمریکا و چین مبدل و دومی به میدان جنگ میان روسیه و اوکراین مورد حمایت ناتو تبدیل شده است. دستیابی به یک راهحل راهبردی و ژئوپلیتیک و ورود به یک مرحله جدید تاریخی هم زمانی میسر میشود که نخست مشکل بزرگ حل شود.
برخی از این خوانشها، شتابزده و عجولانه است که البته تا آغاز برقراری روابط دیپلماتیک و تبادل سفرا میان ریاض و تهران، پرهیز از ارائه اینگونه خوانشها دشوار است. یکی از این خوانشهای شتابزده، متعلقبه «محور مقاومت» است که برمبنای آن، خود را پیروز جنگ ارزیابی میکند و آینده منطقه را از آن خود میداند. خوانش شتابزده دیگر متعلقبه دشمنان محور مقاومت است. آنها بر این باورند که موج گسترش نفوذ ایران به پایان رسیده و اکنون درحال فروکشکردن است.
به هر صورت، پیشبینی همگان این است که یک تغییر بزرگ راهبردی و ژئوپلیتیک (نه کوچک و تاکتیکی) در منطقه رخ خواهد داد. گرچه درباره چگونگی تغییر و مثبت و منفی بودن آن، اختلاف نظر وجود دارد.
صرفنظر از خوانشها و برداشتهای گوناگون، در متن توافق ریاض-تهران «احترام به حاکمیت کشورها و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر» مورد تاکید قرار گرفته است که باید بادقت اجرا شود. اگر تنها اختلاف عربستان سعودی و ایران برسر یمن برطرف شود، اما نفوذ و مداخله تهران کماکان در بغداد، دمشق و بیروت ادامه یابد، چگونه میتوان پذیرفت که توافق اجرا شده است؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دیگر اینکه آیا «حزبالله» به تهدید همیشگی خود مبنیبر فروبردن کل منطقه در نوعی بیثباتی و هرجومرج، اصرار خواهد کرد و دسیسه برای فروبردن لبنان در بیثباتی و هرجومرج را بهانه قرار خواهد داد؟ آیا لبنان به امید اینکه منطقه هماهنگ با آن، در مسیر مقاومت گام برمیدارد، درجهت عکس جریان حاکم در منطقه سیر خواهد کرد؟ یا اینکه دیدگاه منطقه بر لبنان حاکم خواهد شد؟ پیامد عادیشدن روابط کشورهای عربی با سوریه چه خواهد بود؟ و چه تاثیری در داخل سوریه و لبنان خواهد گذاشت؟
پرسشهای زیادی از این دست وجود دارد که پاسخ میطلبد؛ اما واقعیت این است که آوردن تغییر اساسی راهبردی و ژئوپلیتیک در خاورمیانه، نیاز به دو امر بسیار مهم و کلیدی دارد؛ اول ایجاد یک راهحل فراگیر و عادلانه برای منازعه اعراب و اسرائیل و اجرای راهحل دو کشوری در فلسطین. دوم پایانیافتن پروژه منطقهای جمهوری اسلامی ایران علیه اعراب و تمرکز تهران به توسعه سیاسی و اقتصادی در داخل، بهجای صدور انقلاب به خارج از کشور. زیرا منازعه اعراب و اسرائیل، تواناییهای اعراب را به هدر داده و سبب شده است که توسعه در کشورهای عربی به تاخیر افتد؛ چون بسیاری از امکانات اعراب در بخش نظامی هزینه میشود.
این درحالی است که آمریکا بهعنوان میانجی و سرپرست روند صلح، در نقش یک میانجی شرافتمند و بیطرف عمل نکرده است. مارتین ایندیک، دیپلمات باسابقه آمریکایی که در روند میانجیگری سهم داشت، در کتاب «استاد بازی؛ هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی در خاورمیانه» مینویسد: «کیسینجر به ایجاد نظام منطقهای بیشتر توجه داشت، تا تامین صلح در خاورمیانه. او میخواست وضعیت بهگونهای باشد که آمریکا همیشه مرجع باشد و هیچ کشوری نتواند از آمریکا بینیاز شود.»
کشمکش اعراب و ایران هم مشکل تازهای در منطقه به وجود آورد و انظار را از منازعه اعراب و اسرائیل منحرف کرد و بسیاری از امکانات کشورهای عربی را نیز به هدر داد. اگر چنانچه دولتها به بهبود اوضاع داخلی تمرکز کنند و از مداخله در امور داخلی دیگران اجتناب ورزند، مشکل اعراب و ایران بهآسانی حلوفصل خواهد شد.
توافق پکن آغاز راه است و معلوم نیست تا چه اندازه طولانی خواهد شد، اما اگر این راه طی شود و به آخر برسد، آینده مهمی را برای منطقه رقم خواهد زد. اکنون وقت آن فرارسیده که این منطقه خسته از جنگ، به صلح و آشتی دست یابد و برای همیشه به آرامش برسد و آرام گیرد.
© IndependentArabia