در برههای از تاریخ که بازآفرینی میراث چندین هزارساله ایران و پاسداشت سرآمدان فرهنگ و تمدن این سرزمین از مهمترین دغدغههای ایرانیان است، از تخریب میراث بهجامانده از پیشینیان بهتناوب خبرهایی به گوش میرسد. در ادامه تخریب خانههای تاریخی در شهرهای مختلف از جمله شیراز، این بار گفته میشود حکومتیها قصد دارند آرامگاه استاد ابراهیم پورداوود، ایرانشناس برجسته، در رشت را تخریب کنند.
آرامگاه استاد ابراهیم پورداوود در فهرست آثار ملی ثبت است با این حال، فعالان میراث فرهنگی هشدار دادهاند بعید نیست این بنا هم به سرنوشت چند صد بنای تاریخی دیگر دچار شود که با اراده افراد و نهادهای خاص، از فهرست میراث ملی خط خوردند و سپس تخریب شدند.
اینکه آرامگاه ابراهیم پورداوود طی سالهای اخیر همانند بنایی متروکه به حال خود رها شده است، میتواند مقدمهای برای تخریب آن باشد؛ بهویژه در این برهه زمانی که ستیزهجویی حکومت با فرهنگ و تمدن ایران بیشتر از هر زمان دیگری عریان است. فعالان میراث فرهنگی میگویند خانه ابراهیم پورداوود یک بنای خانوادگی است و متولی مشخصی از نوع حقوقی ندارد؛ بنابراین تخریب آن در پی شکایت یا اقامه دعوای یک نهاد منتفع، ممکن است چندان دور نباشد.
ابراهیم پورداوود استاد و پژوهشگر آیین مزدا در ایران و نخستین کسی بود که اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، را ترجمه و تفسیر کرد و سالها برای احیای فرهنگ و زبانهای باستانی در ایران کوشید. او سال ۱۲۶۴ در رشت به دنیا آمد و سالها در کشورهای فرانسه و آلمان درباره ایران باستان تحقیق کرد. او در بازگشت به ایران نیز تحصیلات دانشگاهی در زمینه ایران باستان را در دانشگاه تهران بنیان گذاشت. پورداوود در سال ۱۳۴۷، دستاوردهای بینظیرش برای فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران را برای مردم کشورش به یادگار گذاشت و چشم از جهان فروبست.
استادان فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران ابراهیم پورداوود را «فردوسی ثانی» نامیدهاند و جایگاه او در حوزههای ایرانشناسی، زبان و فرهنگهای باستانی را بیبدیل میدانند. او مریدان بسیاری در ایران و نیز جایجای جهان، از آلمان و فرانسه تا هند و پاکستان، داشت و هنگامی که درگذشت، در کشورهای مختلف برایش یادمانهای متعددی برگزار شد.
ابراهیم پورداوود پس از مرگ در خانهای آرام گرفت که پیش از او پدرش، حاجی داوود و برادرش آنجا به خاک سپرده شده بودند. این آرامگاه، پیشتر مکتبخانه و محل سکونت خانواده پورداوود بود. گفته میشود آن زمان که هنوز مکتبخانهای در رشت وجود نداشت، حاجی داوود، تاجر رشتی، بخشی از حیاط خانهاش را به محل تحصیل فرزندانش تبدیل کرد و میرزایی را برای آموزش آنها به خدمت گرفت. مکتبخانه او بعدها به محلی برای تحصیل همه کودکان سبزهمیدان رشت تبدیل شد. پس از آن، هم حاجی داوود و هم پسرانش در همین خانه به خاک سپرده شدند.
استاد ابراهیم پورداوود در زمان حیات درباره خانه پدریاش نوشته بود: «پارینهای چند است که مقبره پدران و برادرانم است. من هم پس از نوردیدن این همه سالهای بلند، آنجا آرام خواهم گرفت.» همینطور هم شد و استاد پورداوود نیز در این آرامگاه به خاک سپرده شد. آرامگاهی در سبزهمیدان رشت، کوچه پورداوود، نرسیده به ساختمان آموزش و پرورش با یک در و شش پنجره بلند. این آرامگاه کوچک تنها بخش به جا مانده از عمارت خانوادگی پورداوود است که آن را نیز اکنون خطر تخریب تهدید میکند.
آرامگاه خانوادگی پورداوود در عین سادگی، زیبا و منحصربهفرد است و نشانههایی از معماری دوران قاجار در آن دیده میشود و بهرغم نو شدن ساختمانهای همجوار، با نمای آجری و نردههای آهنیاش همچنان مانند نگینی در سبزهمیدان رشت میدرخشد.
ابراهیم پورداوود برای احیای آموزههای زرتشت و زنده کردن فرهنگ و تمدن ایران بسیار تلاش کرد و طرفدار پروپاقرص رضا شاه پهلوی بود. همینها برای اینکه جمهوری اسلامی ایران با چنین شخصیتی سر عداوت داشته باشد، کافی است.
بهرغم اینکه آرامگاه خانوادگی پورداوود میتواند به موزه و محلی برای بازدید علاقهمندان تبدیل شود، سالهای متوالی است که متولیان میراث فرهنگی و شهرداری رشت برای مرمت آن اقدامی انجام نمیدهند. درهای آرامگاه بسته است و شاهدان میگویند از پشت پنجرههای گردوغبار گرفته، بهسختی میتوان داخلش را دید.
بنای این آرامگاه سال ۱۳۸۲ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد. بر مبنای قانون مجازات اسلامی، فردی که تمام یا بخشی از بناها، مکانها و محوطههای ثبت در میراث ملی را تخریب کند، ملزم به جبران خسارت است و علاوه بر آن به یک تا ۱۰ سال زندان محکوم میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با این حال، تجربه نشان داده است که ثبت بنا و یادگارهای تاریخی و ملی در فهرست آثار ملی هم نمیتواند محافظت و نگهداری از آنها را در جمهوری اسلامی ایران تضمین کند؛ زیرا نهادهای حکومتی مانند ستاد اجرایی فرمان امام، سپاه پاسداران و بنیاد مستضعفان که زیر نظر علی خامنهای فعالیت میکنند، این قدرت را دارند که روی آثار تاریخی و فرهنگی هم دست بگذارند و آنها را تخریب کنند؛ بدون اینکه خود را ملزم بدانند به فعالان و دوستداران فرهنگی پاسخ دهند. نمونه آن استقرار پادگان سپاه پاسداران در کاخ سلطنتآباد است که به دستور ناصرالدینشاه ساخته شد و در فهرست میراث ملی ایران ثبت بود.
چاه مرتاضعلی در شیراز، کلیسای کرمان، دبیرستان خیام در نیشابور و مسجد سلمان در تهران هم از آثار ثبت در میراث ملی ایران بودند که تخریب شدند و جای آنها را ساختمانهای امروزی گرفتند.
جمهوری اسلامی ایران تخریب آثار و یادگارهای فرهنگی و تاریخی را به دو روش کلید میزند؛ در روش اول، یک نهاد حکومتی بنای تاریخی را به مالکیت خود درمیآورد و آن را تخریب میکند و در روش دوم، مانند حمام باغ عبدالله در کرمان، محوطه یا بنای تاریخی بدون رسیدگی و مرمت به حال خود رها میشود تا با گذر زمان، انبوهی از آلودگی آن را احاطه کند و کار بهجایی برسد که ساکنان همجوار به دلیل اینکه منشا آلودگی شده است، درخواست تخریب آن را مطرح کنند.
نتیجه در هر دو حالت نیز یکسان است؛ پاک کردن چهره شهر از تاریخ و فرهنگ ایران که حکومت آن را برنمیتابد و با خود در تقابل میبیند.