شورش یوگنی پریگوژین هرچند ناتمام ماند، شکنندگی قدرت ولادیمیر پوتین را آشکار کرد. یا به قول میخاییل خودورکوفسکی، رهبر اپوزیسیون روسیه، «حالا کل کشور و جهان میدانند که شورش علیه پوتین ممکن است».
آنچه رخ داد به گمانهزنیها درباره آینده روسیه دامن زد. جیمی دتمر در مقالهای بلند که در پولتیکو منتشر شد به پیامدهای احتمالی شورش واگنر در سپهر سیاسی روسیه میپردازد.
گروه شبهنظامی واگنر بدون اینکه با هیچ مقاومتی مواجه شوند، از مناطق اشغالی اوکراین وارد روسیه شدند، روستوف را تصرف کردند، بعد راهی مسکو شدند. آنها فقط در حوالی ورونژ که شش ساعت با مسکو فاصله دارد با مقاومت روبرو شدند، اما توانستند تا ۲۴۰ کیلومتری مسکو پیشروی کنند.
شنبه شب، شاید خیال پوتین اندکی راحت شد، پس از توافقی که بر اساس آن سربازان مزدور واگنر خلع سلاح یا به ارتش روسیه ملحق میشدند، و پریگوژین راهی مینسک میشد. اما به نظر میرسد حتی این قرار هم در حال تغییر باشد. پریگوژین شامگاه دوشنبه گفت بلاروس به او پیشنهاد داده است گروه واگنر را بهعنوان نیروی مبارز نگه دارد. پوتین در واکنش، که به نظر میرسید از موضع ضعف باشد، گفت اعضای گروه واگنر آزادند که بروند، اما از اولین پیام صوتی پریگوژین پس از کودتا مشخص نیست که او واقعا به بلاروس رفته است یا اصلا قصد دارد برود یا نه.
جالب اینجا است که کل ماجرا با حدود فقط ۸۰۰۰ جنگجو رخ داد. در شورش پریگوژین نشانههایی از تدارکات و آمادگی دیده میشود و در کمال تعجب، احتمالا بخشهایی از دستگاه اطلاعاتی و نظارتی کشور از آنچه در جریان بود غافل مانده و نتوانسته بود پیشدستی کند و جلوی پریگوژین را بگیرد.
به نوشته دتمر، مسئله نگرانکنندهتر برای پوتین این است که بهروشنی میتوان نتیجه گرفت بسیاری از جاسوسها و مقامهای ارشد از این موضوع مطلع بودند، اما از او پنهان کرده بودند. سازمانهای اطلاعاتی آمریکا مدعیاند از پیش خبر داشتند که اتفاقهایی در جریان است، بنابراین بعید است که دستکم سرویس اطلاعاتی ارتش روسیه، که ارتباط نزدیکی با گروه واگنر دارد، متوجه هیچ تحرک غیرعادی نشده باشد. به نظر میرسد برخی از بازیگران کلیدی تصمیم گرفته بودند به نظاره بنشینند و ببینند آیا روزهای پایانی ریاستجمهوری پوتین نزدیک است یا نه.
دتمر در ادامه مینویسد با وجود این، بدون حمایت افرادی مانند رمضان قدیروف، رهبر چچن، نیز شورش پریگوژین شکست میخورد؛ تصمیم ناگهانی پریگوژین به توقف پیشروی نیروهایش و پذیرش توافق با میانجیگری الکساندر لوکاشنکو، رئیسجمهوری بلاروس، هم موید این موضوع است. و احتمالا چقدر رهبر بلاروس، که به حمایت سیاسی و اقتصادی مسکو متکی است، لذت برده که به داد پوتین رسیده و ورق را برگردانده است.
پنهان از انظار
به عقیده نویسنده پولتیکو، شاید کودتا نافرجام مانده باشد، اما بازنده اصلی پوتین است.
رهبر روسیه با مخفی شدن نه تنها به اوکراینیها مجال داد تا مدعی شوند او از مسکو گریخته است، بلکه رفتارش در تضاد کامل با اعتمادبهنفسی بود که بوریس یلتسین، سوار بر تانک، در جریان کودتای ۱۹۹۱ نشان داد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دتمر مینویسد رفتار پریگوژین، طغیان علیه فردی که پریگوژین دستپروردهاش بود، این فحوا را داشت که خیانت در کمین است. در جریان شورشی که رخ داد، سیستم متوقف شد، برخی از شخصیتهای برجسته رژیم سکوت یا تعلل کردند، بیتردید سعی داشتند حدس بزنند برنده این رویارویی چه کسی است؛ و به نظر میرسید مردم روستوف از شورشیها حمایت و استقبال میکنند.
متحدان و تبلیغاتچیهای پوتین اکنون داد و هوار راه انداختهاند که چطور جنگجویان شورشی تا این حد به مسکو نزدیک شدهاند. ولادیمیر سولویف، مجری تلویزیون، در برنامه شنبه شب پرسید: «اگر ستون تانکها دارند پیشروی میکنند، چرا جلویشان گرفته نمیشود؟»
خبرگزاری تزارگراد نوشت: «روسیه از یک فاجعه جلوگیری کرد. در نهایت، توانست جلو خونریزی را بگیرد، هرچند فقط یک قدم با جنگ داخلی فاصله داشت.» این خبرگزاری در سرمقالهای نوشت: «از نظر سیاسی، توازن نیروها شکسته است. برجهای کرملین به لرزه افتادهاند. شاید برخی افراد باید بروند.»
از نظر نویسنده مقاله، اتفاقهای بیشتری در راه استــ از جمله احتمال بگیروببند و درگیری بیشتر، و احزاب در حال سبک و سنگین کردن شرایطند تا دستکم جزو تلفات نباشند.
رهبران در تبعید اپوزیسیون روسیه مانند میخاییل خودورکوفسکی معتقدند که «اپوزیسیون دموکراتیک نتوانستند از این موقعیت استفاده کنند زیرا داشتند خود را برای سناریوهای متفاوتی آماده میکردند». او در صفحه توییترش نوشت: «جنبش دموکراتیک باید درس بگیرد: راه تغییر رژیم از صندوق رای نمیگذرد.»
نظارهگر و خارج از گود
روشن نیست اپوزیسیون دموکراسیخواه چگونه میتواند فقط نظارهگر نباشد و بر رویدادهای جاری اثرگذار باشد.
در حال حاضر، اپوزیسیون دچار انشقاق است، و به احزاب رقیب با برنامههای سیاسی و ایدئولوژیهای متفاوت تقسیم شدهاند. این انشعابها در جنبههای گوناگون نمود پیدا کرده است، از جمله روشهای مبارزه و توسل به خشونت، و بین شخصیتهای سیاسی «قدیمی» در تبعید و جدیدتر اختلافنظر و شکاف وجود دارد.
دتمیر معتقد است وقتی فروپاشی نهایی رخ دهد، احتمال میرود با هرجومرج و خشونت همراه باشد. بعید است قویترین مقامهای امنیتی کشور قدرت، امتیازها و ثروتشان را بهسادگی و بدون درگیری را رها کنند و در بهترین حالت، پشت صحنه با یکدیگر، و احتمالا با میخاییل میشوستین، نخستوزیر، به توافق میرسند.
او در ادامه میپرسد حتی اگر بتوانند چنین کاری کنند، چه مدت میتوانند سر پا بمانند وقتی گروههای امنیتی با یکدیگر و با گروههای ناسیونالیست افراطی درگیر شوند؟ و اگر کنترل اوضاع بهسرعت از دست برود، آیا مناطق ناآرام و اقلیتهای ناراضی از فرصت استفاده نمیکنند تا اعلام استقلال و خودمختاری کنند، و مسیرهای پیشبینینشده جدیدی پیش روی روسیه بگذارند؟
به گفته یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، ماهها است عواملی از سرویس امنیت فدرال روسیه با گروههای اپوزیسیون در تبعید در حال مذاکرهاند، و این امید وجود دارد که مقامهای امنیتی قدرتمند و گروههای اپوزیسیون بتوانند برای پایان صلحآمیز پوتینیسم به توافق برسندــ و هر دو گروه از بیم ناسیونالیستهای افراطی که کنترل اوضاع را به دست بگیرند و جنگی شدیدتر و بیپرواتر در اوکراین به راه بیندازند با هم متحد شدهاند.
دتمر مینویسد فعلا شرایط پیشبینیناپذیر است. به نظر میرسد گروه واگنر، خواسته یا ناخواسته، آغازگر تغییر سیاسی در روسیه بودهاند. پاول لوزین، استاد دانشگاه تافتس، معتقد است آنچه بهصورت رویارویی میانسازمانی آغاز شده است جرقه درگیری بلندمدت برای «میراث پوتین»، «پوتینیسم بدون پوتین»، و «روسیه پساجنگ/پساپوتین» خواهد بود.
نویسنده پولتیکو در ادامه میپرسد غرب در این اثنا و تا وقتی سرنوشت روسیه مشخص شود باید چه کند؟ او معتقد است دخالت نظامی غرب چه در دوره جنگ داخلی روسیه پس از قبضه قدرت بلشویکها، چه در خاورمیانه از سوریه گرفته تا عراق فاجعهبار بوده است.
دتمر در پایان احتمال میدهد قدرتهای غربی نیز مانند اپوزیسیون روسیه بیرون گود بنشینند و نظارهگر آشوب و تحول عظیمی در روسیه باشند که پیامدهای جهانی خواهد داشت.