از حمله موشکی شبه نظامیان عراقی وابسته به ایران به پایگاه آمریکا در کرکوک و حمله تلافیجویانه آمریکا به مراکز شبه نظامیان یاد شده و یورش به سفارت ایالات متحده در واکنش به آن، تا ماجرای قتل قاسم سلیمانی و حمله موشکی سپاه به پایگاه آمریکایی عین الاسد در استان انبار، دیری نگذشته بود که حادثه سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی رخ داد.
ماجرای سرنگون شدن هواپیمای مسافربری اوکراین با موشک سپاه و کشته شدن همه سرنشینان آن و پنهانکاری و دروغگویی مقامات دولتی ایران در باره آن، خشم مردم ایران را بر انگیخت و هزاران نفر در تهران و سایر شهرهای ایران به خیابانها ریخته و با راه اندازی تظاهرات و اعتراضات گسترده بر ضد دولت، خواستار کناره گیری آیت الله خامنهای از قدرت شدند.
از جانب دیگر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، برای اولین بار در حساب کاربری تویتر خود به زبان فارسی، از تظاهرکنندگان دفاع کرده و همبستگی خود را با مردم ایران اعلام کرد. وی همچنان از دولت ایران خواست که جلو اعتراضات مردمی را نگیرد و از کشتار معترضان پرهیز کند و به گروههای حقوق بشر اجازه دهد تا از جریان اعتراضات نظارت کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در اینجا یک پرسش اساسی قابل طرح است و آن اینکه آیا تویتها و موضعگیریهای ترامپ، واکنشی، آنی و ناگهانی است و یا اینکه بر اساس برنامهها و سیاستهایی از پیش تعیین شده، صورت میگیرد؟
کسانیکه به سیاست خارجی کاخ سفید، وزارت امور خارجه و وزارت دفاع آمریکا آگاهی دارند، میدانند که از چند ماه به این سو، واشنگتن هیچ گونه برنامه راهبردی در پیوند به رویدادهای جاری و مقابله با تهدیدهای ایران روی دست ندارد و اغلب موضعگیریهای ترامپ در این خصوص، ناگهانی و واکنشی محض بوده است.
نه تنها در اوضاع فعلی بلکه در گذشته هم اداره دونالد ترامپ، فاقد هرگونه سیاست راهبردی در پیوند به مسائل ایران بوده و به گونه آنی و واکنشی عمل کرده است.
به طور مثال، در سال ۲۰۱۷ در رابطه به سیاستهای توسعه طلبانه ایران در کشورهای عربی، اداره ترامپ به ریاض روی آورده و خواستار تشکیل ائتلاف عربی در برابر ایران شد. همچنان در سال ۲۰۱۸ و در مقابله با تحرکات خصمانه ایران در یمن، عربستان سعودی و خلیج فارس، واشنگتن ضمن ابراز واکنش شدید، از توافق هستهای خارج شد و سپاه پاسداران را در فهرست نهادهای تروریستی شامل کرد و اقدام به وضع تحریمها و فشار حد اکثری بر ایران کرد.
علاوه بر آن، هنگامیکه کشتی های نفتکش در آبهای خلیج فارس توسط نیروهای ایرانی هدف حمله قرار گرفت و پهپاد آمریکایی با موشک سپاه سرنگون گردید، کاخ سفید، واکنش نشان داده و اقدام به اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به آب های خلیج فارس کرده و شماری از سربازان خود را به خاورمیانه فرستاد.
به همین ترتیب، در واکنش به تحرکات شبه نظامیان «حشد شعبی»، آمریکا نیروهای خود را در عراق افزایش داد، به رغم این که ترامپ قبلا اعلام کرده بود که همه نیروهای خود را از منطقه بیرون خواهد کرد.
موارد یاد شده نشان میدهد که استراتژی ترامپ بر واکنش در برابر کنشهای دشمنان آمریکا در منطقه، استوار است.
خط قرمز ترامپ
البته قابل توجه است که اداره ترامپ در تعامل با ایران، خطوط قرمزی برای خود تعیین کرده که تا کنون در تمام تحرکات میدانی خود از آن عبور نکرده است؛ مهمترین این خطوط مداخله در امور داخلی جمهوری اسلامی و مستعمرات ولی فقیه در یمن، عراق، لبنان و سوریه بوده است.
بر همین اساس، تا کنون هرگاه که ایران به عمل تحریک آمیزی اقدام کرده، واکنش اداره ترامپ در اقدامات نظامی و در حدود دفاع از خود منحصر بوده و به مداخله در امور ایران و مستعمرات آن نرسیده است. این سیاست، حتی تا پس از آغاز جنبش ها و انقلابهای مردمی در لبنان، عراق و ایران هم ادامه داشته و با وجود اظهارات مایک پمپیو، وزیر امور خارجه مبنی بر حمایت از تحرکات جامعه مدنی، ترامپ به ضربههای نظامی واکنشی در بیرون از ایران اکتفا کرده و از حمله مستقیم نظامی و یا حتی سیاسی در داخل ایران، خود داری کرده است.
اما اکنون چنین به نظر میرسد که پس از قتل قاسم سلیمانی و سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی و اعتراضات مردمی ناشی از آن، سیاست اداره ترامپ تغییر کرده باشد؛ زیرا ترامپ در تویتهای اخیر خود پس از اینکه دولت ایران را به عدم سرکوب معترضان فرا خوانده، در فرجام کلمه «ورنه» را اضافه کرده است. معنای ورنه این است که در صورت سرکوب شدن معترضان، وی آماده است تا هر لحظه برای حمایت از آنها در داخل قلمرو ایران، وارد عمل شود.
حال چندین پرسش مطرح میشود: آیا در صورتیکه معترضان توسط دولت ایران سرکوب شوند، اداره ترامپ چه کاری میتواند در حمایت از معترضان بر ضد رژیم ایران انجام دهد؟ آیا افزون بر تحریمهای حد اکثری و آرایشهای نظامی و فشارهای سیاسی که تا کنون اعمال کرده، واشنگتن دست به حمله علیه ایران خواهد زد؟ و آیا اداره ترامپ از مرحله دفاع قاطع به مرحله تهاجم متمرکز عبور خواهد کرد؟ سناریوهای متعلق به این انتقال، چه خواهد بود؟ و آیا اقدام به هرگونه عمل نظامی تا انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ و با وجود مخالفت سرسخت دموکراتها، امکان پذیر خواهد بود؟ یا اینکه آمریکا تنها به حمایت قاطع از مخالفین رژیم ایران و کمک به آنها، بسنده خواهد کرد؟
پرسشهای دیگر این است که کدام گروه از مخالفین نیرومندتر است؟ مخالفین داخل ایران یا مخالفین خارج ایران؟ مهمتر از همه آیا اداره ترامپ برنامه کاملی برای کمک به مخالفین، روی دست دارد؟ آیا کمک مورد نظر تا هنگام براندازی رژیم کنونی و آوردن نظام جدید ادامه خواهد داشت؟ برنامههای بعدی واشنگتن در قبال تحولات ایران چگونه خواهد بود؟
اینها همه پرسشهایی است که پاسخ دادن به آنها در شرایط کنونی دشوار است؛ زیرا به نظر ما، هرچند اداره آمریکا تا کنون یک استراتژی کامل و برنامه ریزی شده در این خصوص روی دست ندارد، اما دروازه را به روی هر نوع اقدام پراگماتیک باز گذاشته است که میتواند به مقتضای زمان، وارد عمل شود.
در واقع، اشتباه رژیم ایران این بود که از فهم این واقعیت غافل مانده بود و چنین فکر میکرد که اگر به منافع آمریکا در عراق، تعرض کند، ترامپ به خاطر گرفتاریش در جنجال های داخلی و انتخاباتی، واکنش نشان نخواهد داد، اما دیده شد که رئیس جمهور آمریکا، میتواند نظر به شرایط، تصمیم بگیرد و واکنش نشان دهد.
البته با مقایسه به آنچه در عراق شاهد آن بودیم، میتوان پیشبینی کرد که هرگاه ترامپ، اوضاع داخلی ایران و کمک به معترضان را در راستای منافع آمریکا و در حدود توان خود، ارزیابی کند، می تواند به کمک قاطع معترضان در داخل ایران، اقدام کرده و در واکنش به تهدیدهای ایران وارد مرحله جدیدی شود.
هرچند نمیتوان در شرایط کنونی بر حتمی بودن این فرضیه پا فشاری کرد، اما به احتمال قوی ایستادگی و پایداری معترضان، این رویکرد را بر اداره ترامپ، تحمیل خواهد کرد. البته بعید نیست که تا هنگام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ترامپ وضعیت کنونی را همچنان ادامه دهد.
تردیدی نیست که گذشت زمان پاسخ همه ای پرسشها را روشن خواهد کرد.
© IndependentArabia