فیلم «کافه»، به نویسندگی و کارگردانی نوید میهندوست، روزهای دهم و یازدهم نوامبر ۲۰۲۳ (۱۹ و ۲۰ آبان ۱۴۰۲) در شصتوچهارمین جشنواره جهانی فیلم تسالونیکی رونمایی شد و موفقیت دیگری برای سینمای مستقل و زیرزمینی ایران به دست آورد. استقبال باشکوه از نمایش این فیلم در هر دو پخشی که در این جشنواره داشت، نشان از استقبال جهانی از سینمای مستقل ایرانی دارد که تن به سانسور جمهوری اسلامی نمیدهد. در این جستار تلاش میکنم کمی در مورد نوید میهندوست و کمی هم در مورد فیلم «کافه» بنویسم.
نوید میهندوست، فیلمساز ایرانی، را وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۱۳ آذر ۱۳۹۸ به جرم ساختن فیلم «تاج خار» دستگیر کرد. او به مدت حدود دو ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت بود و سپس، با تودیع وثیقه ۸۵۰ میلیون تومانی، بهصورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان آزاد شد. در مدتی که آزاد بود، بدون مجوز وزارت ارشاد، فیلم بلند سینمایی «کافه» و فیلم کوتاه «خاک گلدان را کنار نزن» ساخت.
پس از آنکه بسیاری از فیلمسازان سیونهمین «جشنواره فیلم کوتاه تهران» را تحریم کردند و جشنواره دیاسپورا تورنتو در سال ۲۰۲۲ فضایی برای نمایش این فیلمها ایجاد کرد، فیلم کوتاه او در این جشنواره به نمایش درآمد. هر دو این فیلمها، چه فیلم بلند «کافه» و چه فیلم کوتاه «خاک گلدان را کنار نزن»، درباره فیلمسازی و عشق و زندان و مرگ زندانی است. فیلم «کافه» تا حدودی نمایش دراماتیکشده زندگی خود نوید است و «خاک گلدان را کنار نزن» الهام از اتفاقی گرفته است که برای یکی از دوستانش در زندان افتاده بود.
نوید میهندوست چند ماه پیش، در پی افزایش دوباره فشار بر فیلمسازان، برای اجرای حکم زندان فراخوانده شد و از ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ در زندان اوین زندانی است. او را نخست به بند چهار بردند، اما وقتی سه نامه از زندان بیرون داد، ابتدا به انفرادی ۲۴۰ و سپس به بند هشت زندان اوین برده شد که به تبعیدگاه زندان اوین مشهور است.
در این اثنا، مسئولان جشنواره جهانی فیلم تسالونیکی به خواهر او- ندا میهندوست، که در تورنتو زندگی میکند- خبر دادند که فیلم نوید برای رونمایی در این جشنواره پذیرفته شده است. در مکاتباتی که این جشنواره با خواهر نوید داشت، متوجه شدند که نوید در زندان اوین است. برای همین، خواهرش را به جشنواره دعوت کردند که برود و پیام نوید را در جشنواره بخواند.
فیلم «کافه»، مانند بسیاری از فیلمهای زیرزمینی دیگر، با بودجه اندک و بازیگران تقریبا ناشناس ساخته شده است. داستان فیلم تقریبا در سراسر آن، در مکانی میگذرد که کافه است. داستان فیلم چندان پیچیده نیست؛ سرراست است. تنها بازیگر سرشناس فیلم مسعود کرامتی است که نقش پدر سهراب را در چند صحنه نسبتا کوتاه بازی میکند. در حالی که این سالها بودجه فیلمها از چند میلیارد تومان تا چند ده میلیارد تومان بوده، بودجه این فیلم بیشتر از حدود دویست تا دویست و پنجاه میلیون تومان نبوده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
داستان فیلم، آن قدر که فیلم لو نرود و لوث نشود، حکایت فیلمسازی به نام سهراب سپهری (با بازی رامین سیاردشتی) است که بهعلت مشکلاتی که با نیروهای امنیتی پیدا کرده است، کافه دایی همسرش را اجاره کرده است و در آن کار میکند. همسر او ماهگل (مهسا مهجور) دانشجوی زمینشناسی در شهر اصفهان است و مرتب با سهراب تماس تصویری دارد. روزی دختری به نام برکه (با بازی ستاره ملکی) به کافیشاپ سهراب میآید و پیشنهاد میکند پرفورمانسی (نمایشی) در کافه او اجرا کند. پس از اولین اجرا، نیروهای امنیتی از سهراب میخواهند نزد آنها برود. به او میگویند اگر با آنها همکاری نکند، به همسرش میگویند که رابطه غیراخلاقی با همکار جدیدش دارد. روزی سهراب و برکه مشغول کار در کافهاند که ماهگل میآید و پس از آن، ماجراهایی اتفاق میافتد.
صرف نشاندادن بدون سانسور نیروهای امنیتی موجب منع نمایش این فیلم در ایران میشود و در حالی که فیلمساز در زندان است و امکان خروج از کشور ندارد، فیلمش خارج میشود و خواهرش مجبور میشود از قارهای و اقیانوسی بگذرد تا فیلم و پیام نوید را به زبان انگلیسی ترجمه کند و برای جمع علاقهمندانی که برای تماشای فیلمش آمدند، بخواند.
نوید میهندوست پیامش را این گونه آغاز میکند:
«این صدای من، نوید میهندوست، نویسنده و کارگردان فیلم کافه است که از زندان اوین در تهران، پایتخت ایران، میشنوید. حکومتی که هماکنون بر کشور من حکمرانی میکند مرا بهخاطر برخی فیلمهایی که ساختهام به زندان افکنده است. البته، من کمی خوششانس بودهام که تاکنون زندهام، زیرا حدود دو سال پیش، یک شاعر و فیلمساز دیگر در همین زندان و بهعلت عدم رسیدگی بهموقع پزشکی، بر اثر کرونا درگذشت. نام او بکتاش آبتین بود.»
او سپس به قتلهای زنجیرهای اشاره میکند و ضمن ابراز ناامیدی از قدرتهای جهان، هنرمندان را خطاب قرار میدهد:
«من از جامعه هنری جهان انتظار دارم واکنشی درخور نسبت به فشاری که توسط جمهوری اسلامی به هنرمندان وارد میکند نشان دهند.»
و بعد به فیلم خودش میپردازد:
«فیلمی که من ساختهام، بدون کسب مجوز از مقامات جمهوری اسلامی ساخته شده است، چون به اعتقاد من سینما و هنر دنیای خاص خود را دارد، دنیایی فراتر از مجوزهای موقتی حاکمان. حکومتها شاید بتوانند سینما را کنترل و بر آن نظارت کنند، ولی هیچگاه قادر به خاموشکردن صدای سینماگران مستقل نیستند، زیرا اگر دیوار دیوار است، از جایی ترک دارد!»
او در پایان خطاب به مسئولان جشنواره تسالونیکی میگوید:
«در پایان، از مسئولان جشنواره تسالونیکی، که میزبان اولین نمایش عمومی فیلمم بودهاند، تشکر میکنم و امیدوارم بذر دموکراسی که اولینبار در کشور باستانی یونان کاشته شد، درختی تناور در کشورم ایران به بار نشاند. پاینده باد ایران»
آنچه در پیام نوید میهندوست با صدایی رسا و بدون لکنت آمده است که «اگر دیوار دیوار است، از جایی ترک دارد!» صدای تمام هنرمندان مستقل است. پیامی که جهان باید آن را بشوند و بر این ترک ضربههای ویرانگر وارد کند تا دیوار فروریزد.