پس از نزدیک به نیم قرن مغازله و معاشقه پر فراز و نشیب، اکنون به نظر میرسد که ایران و داووس به این نتیجه رسیدهاند که چارهای جز جدایی ندارند. داووس نام یک روستای کوهستانی سوییس است که از 50 سال پیش تاکنون میزبان گردهمایی سالانه با رویکرد جهانی اقتصاد بوده است.
این گردهمایی در مقطعی حساس از جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب - یعنی سوسیالیسم به رهبری اتحاد شوروی و سرمایهداری به رهبری ایالات متحده - شکل گرفت. هدف اولیه آن تشویق کشورهای میانه، از جمله آنها که «جهان سوم» یا در «حال توسعه» خوانده میشدند، بود که الگوی سرمایهداری را بپذیرند.
البته الگویی که داووس عرضه میکرد با الگوی کلاسیک سرمایهداری، بازار آزاد و ابتکار فردی و حداقل حضور دولتی، تفاوتهایی داشت. سرمایهداری داووسی از «بازار اجتماعی» سخن میگفت - کلیشهای که سوسیال دموکراتهای آلمان بر پرچم حزبی خود نقش کرده بودند. الگوی داووس همچنین از تجربه حزب کارگر بریتانیا - یعنی بهرهگیری از تواناییهای دولت برای کاهش فقر و مبارزه با تبعیض الهام میگرفت.
به عبارت دیگر داووسیها بی آنکه آشکارا بگویند، خواستار راه سومی بین الگوی شوروی و الگوی آمریکا بودند.
پنجاه سال بعد، اکنون همه میپذیرند که راه سوم چیزی جز جادهای مهآلود در دنیای تخیلات نیست و آنچه داووسیها از آغاز عرضه میکردند، الگوی سرمایهداری با تجلیات گوناگون بوده است.
البته ادعای هواداران آن روز اتحاد شوروی - که داووسیها را به تزویر متهم میکردند، یا به گفته یوگنی پریماکف، «گرگ در لباس میش» میخواندند، چیزی جز برچسبزنی تبلیغاتی نبود.
داووسیها به راستی خواهان توسعه جهانی، کاهش فقر و رفع تبعیضهای بسیار بودند و سرمایهداری را موثرترین وسیله برای رسیدن به آن هدف میدانستند.
داووس در آغاز موفقیت چندانی نداشت؛ بهویژه از آن روی که در نخستین دورههای خود نتوانست جهان سومیها را به سوی خود بکشاند. در نخستین دوره داووس، با شرکت محدود مقامات و سرمایهداران و مدیران 14 کشور غربی، ایران تنها شرکت کننده «جهان سومیهای» در «حال توسعه» بود.
البته در آن زمان، ایران هم به سختی میتوانست مدعی «جهان سومی» بودن بشود، زیرا با قدرتهای بزرگ اردوگاه سرمایهداری، مناسبات سیاسی و نظامی تنگاتنگ داشت. هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی، نماینده ایران در آن دوره داووس بود که در آغاز کار خود علامت داده بود که در پی تغییر الگوی اقتصادی پیشین ایران است؛ الگویی که علینقی عالیخانی، وزیر پیشین اقتصاد، پرچمدار آن بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
الگوی عالیخانی آمیزهای بود از تسلط دولت بر اقتصاد، همراه با تخصیص فضایی رو به گسترش به بخش خصوصی. در چارچوب آن الگو، دولت تصمیم میگرفت که چه حد از منابع مالی کشور را صرف چه وارداتی بکند. بازرگانی تهاتری یا پایاپای، بخش مهمی از تجارت خارجی ایران را تشکیل میداد. همچنین، دولت با تسلط بر شبکههای سرمایهگذاری - بهویژه از طریق بانکها، هم رهبر ارکستر بود هم نوازنده بعضی سازهای اصلی. در آن زمان الگوی اقتصادی ایران - که در آن دولت نزدیک به 65 درصد از تولید ناخالص ملی را به طور مستقیم و غیرمستقیم زیر سلطه داشت، به الگوی اردوگاه سوسیالیستی نزدیکتر بود تا الگوی اردوگاه سرمایهداری.
دردههای که از نخستین حضور ایران در داووس گذشت، دولت ایران گامهای بزرگی در راه نزدیک کردن الگوی اقتصاد کشور به الگوی کلاسیک سرمایهداری برداشت. حذف سرمایههای بازرگانی، کاهش تعرفههای گمرکی و تشویق واردات، کمک به گسترش سطح مصرف در مقیاس ملی، آزادی ورود و خروج سرمایه و ارز و همکاری و مشارکت در چارچوب «توافق عمومی در مورد تعرفهها و بازرگانی» (مذاکرات معروف به GATT) ایران زمان شاه را به الگوی آرمانی داووسیها نزدیک کرد.
پس از انقلاب اسلامی، ایران برای نزدیک به یک دهه از افق دید داووس و داووسیها بیرون رفت. در 1990، در گفتوگویی غیر رسمی با پروفسور کلاوس شواب، بنیانگذار داووس، موضوع تشویق جمهوری اسلامی به حضور در داووس سالانه مطرح شد. کوششهای دولت سوییس و چند تن از بازرگانان برجسته اروپایی - که با جمهوری اسلامی نوبنیاد رابطه داشتند، زمینه را برای بازگشت ایران به داووس فراهم آورد. علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری، و جانشین او محمد خاتمی، از حامیان جدی بازگشت به داووس بودند. هر دو بیآنکه آشکارا بگویند، امیدوار بودند که جمهوری اسلامی بتواند با حفظ هویت خود ، مکان و مقامی در دنیای امروز به دست آورد.
از هم پاشیدن اردوگاه سوسیالیستی، حرکت به سوی الگوی اقتصاد جهانی متکی بر سرمایهداری را جانی تازه بخشید. روسیه نه تنها به داووس دعوت شد، بلکه به باشگاه محدود «گروه 8» نیز راه یافت. چین پس از مائو به سرعت به صورت مهرهای مهم در حفظ و توسعه نظام سرمایهداری بینالمللی در آمد. امید داووسیها این بود که جمهوری اسلامی نیز اوهام مسلکی خود را رها کند و با بازگشت به جهان واقعیت، در تغییرات شگفتیانگیز ناشی از انقلاب تکنولوژیک، سهمی به دست آورد.
من که در نخستین دوره داووس حضور داشتم، از سال 1990 به بعد نیز برای 15 سال در تمامی دورههای آن شرکت کردم و شاهد حضور روزافزون جمهوری اسلامی بودم. این حضور، در آغاز در سطح سفیر تهران، در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو خلاصه میشد. پس از آن، نماینده ایران در سازمان ملل در نیویورک نیز خود را به داووس رساند. اندک اندک سطح مقامهای حاضر جمهوری اسلامی بالاتر رفت و از وزیر خارجه و وزیر اقتصاد، به معاون رئیس جمهوری و سرانجام خود رئیس جمهوری رسید. میتوان گفت که در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، جمهوری اسلامی به عنوان یک عضو عادی و محترم در همایش داووس پذیرفته شده بود.
در گفتوگو با داووسیها من همیشه یادآور میشدم که جمهوری اسلامی هرگز نخواهد توانست در چارچوب ساخت و ساز کنونی خود به صورت یک کشور عادی درآید. همچنین عقیده داشتم که مقاماتی که از سوی تهران به داووس میآیند - از جمله شخص رئیس جمهوری- دارای قدرت و صلاحیت واقعی نیستند و به هیچ وجه نمیتوانند جمهوری اسلامی را به مسیر دلخواه داووسیها بکشانند.
داووسیها در رد نظرات من، نمونه جمهوری خلق چین را مطرح میکردند که با حفظ ظاهر کمونیستی خود و در چارچوب نظام تک حزبیاش، به صورت یکی از پرچمداران سرمایهداری جهانی و به طور کلی فلسفه «جهانی شدن» درآمد.
داووسیها میگفتند، در ایران بعد از شاه، طبقه متوسط جدیدی شکل گرفته است که نمیتواند مجذوب الگوی زندگی طبقات متوسط در اروپای غربی و آمریکای شمالی نشود. این طبقه متوسط جدید اندک اندک خواهد فهمید که مشت گره کردن و شعار دادن، چیزهای خوب و لذتبخشی را که میخواهند، برای آنان تضمین نخواهد کرد. طبقه متوسط جدید دخترانش را میفرستد که باله بیاموزند و پیانو بزنند در حالی که پسرانش تنیس یاد میگیرند و یا اتومبیل اسپرت جمع میکنند. همسران این طبقه متوسط برای خرید به پاریس و لندن خواهند رفت.
طبقه متوسط اسلامی جدید، اندک اندک فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریکا خواهد فرستاد و سپس برای آنکه نزدیک به آنها باشد، در اروپا و آمریکا آپارتمان خواهد خرید. این طبقه متوسط جدید اسلامی ویزا لازم خواهد داشت و دارای حساب بانکی در زوریخ، لندن و نیویورک خواهد شد.
بدین سان به گمان داووسیها، با اندکی شکیبایی توام با تحمل و تشویق، خواهیم توانست قشری را که در حال حاضر با کنترل پول و اسلحه بر ایران حکومت میکند، به راه راست - یعنی راه داووس، بازگردانیم.
پاسخ من به داووسیها این بود - و امروز نیز بیش از همیشه این است - که همه پیشبینیهایشان درست از آب در خواهد آمد؛ اما جمهوری اسلامی، نظامی که فاقد مکانیسم لازم برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی است، هرگز نخواهد توانست الگوی سرمایهداری با لهجه سوسیال دموکرات را - که داووس مدعی آن است، درک کند؛ چه رسد به اینکه به مرحله عمل درآورد.
در این دوره از داووس جمهوری اسلامی بار دیگر به مقام گذشته خود، یعنی منزوی یا مطرود جامعه جهانی باز میگردد. آقای محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، که برای نزدیک به یک ربع قرن در مقامات گوناگون از چهرههای شناخته شده داووس بود، دعوتنامه امسال را به سطل زباله انداخته است یا آن طور که داووسیها میگویند، دعوتنامهاش باطل شده است.
آیا اکنون شاهد پایان یک مغازله و معاشقه طولانی هستیم؟ من پاسخی برای این پرسش ندارم اما مسیر تحولات آینده هرچه باشد، میدانم که جمهوری اسلامی، به هیچ روی نمیتواند هم خودش باشد و هم در دنیای امروز جایگاه شایستهای به دست آورد.
بر حسب تصادف، داووس، نام غلام هوراس، شاعر لاتین بود. عهدنامه اعلامنشده بین غلام و ارباب این بود که داووس همه وسایل راحتی و خوشی ارباب خود را فراهم آورد به شرط آنکه هوراس مقرراتی را که غلام گذاشته است، رعایت کند.