در آسیا، هند و پاکستان دولتهاییاند که به خاطر خصومت با همسایگان خود دستیابی به سلاح هستهای را در دستور کار خویش قرار دادند. به ویژه پاکستان، که به لحاظ جمعیتی و تواناییهای نظامی و اقتصادی کوچکتر و ناتوانتر از هند بود، به طور پنهانی از مرحله انرژی هستهای به نقطه دستیابی به سلاح اتمی گام برداشت. فشارها و واکنشهای بینالمللی هیچ کدام مانع از رسیدن این کشور به سلاح هستهای نشد. زیرا، استراتژیستهای پاکستانی عمیقاً اعتقاد داشتند که با هیچ سلاحی، جز کلاهک هستهای و موشکهای دوربرد، قدرت مقابله با هند - به عنوان یک قدرت نوظهور آسیایی، را نخواهند داشت. البته پاکستانیها میتوانستند به جای صرف میلیونها دلار از بودجه توسعه کشور روی پروژه هستهای، به عادی سازی روابط با هند بپردازند، و با گسترش روابط تجاری با دهلینو بخشی از اقتصاد ۲ تریلیون دلاری جنوب آسیا بشوند؛ ولی همان طور که حسین حقانی، مشاور پیشین دو نخست وزیر پاکستان و سفیر قبلی این کشور در واشینگتن، در کتاب جدید خود توضیح میدهد، دولت پاکستان مانند تمام دولتهای ایدئولوژیک و دینمدار برای خود دشمنان دائمی خلق کرده است، و جهان را نه از زوایه عملگرایی، بلکه برداشتهای ایدئولوژیک خود مینگرد.
حسین حقانی در حال خروج از ساختمان دادگاه عالی در اسلامآباد، ۹ ژانویه ۲۰۱۲-AFP
تحلیلهای حقانی در کتابش از وضعیت اقتصادی، نظامی و اجتماعی پاکستان نشان میدهد که اگر به تجربه اتحاد شوروی توجه شود، قدرت هستهای به هیچ وجه جلو ناکامی و سقوط دولتهای خود کامه و ایدئولوژیک را نمیگیرد. زیرا، هرچند آنان ظاهراً از ثبات و انسجام درونی برخوردارند و یا تصور میشود که حمایت بخشهایی از مردم را دارند، در واقع اگر پردههای فریب و پروپاگاندای دولتی کنار برود، تضادها و نارضایتیهای درونی به خوبی دیده خواهد شد. این نارضایتیهای ناشی از ناکارامدی اقتصادی و اجتماعی دولت، نهایتاً به سرنگونی چنین رژیمهایی منجر خواهد شد.
به نوشته حقانی، ظاهراً در پاکستان انتخابات برگزار میشود، رسانههای غیر دولتی وجود دارند، و سیاستمداران و ژنرالهایش ادای جنتلمنهای متروپولتین اروپایی و آمریکایی را در میآورند. اما دولت پاکستان بر اساس ایدئولوژی اسلام و خصومت با هندوستان ساخته شده است؛ سیاست داخلی و خارجی آن با مداخله مستقیم و غیرمستقیم ارتش سمت و سو مییابد، و اگر رسانهها به دستورات و خط قرمزهای نظامیان توجه نکنند، خبرنگارانشان سر به نیست و شکنجه میشوند. در این کشور ارتش، اسلام و سلاح هستهای، ستونهای اصلی نظام پاکستان است.
حقانی مشکلات بنیادین پاکستان را در سه چیز خلاصه میکند: نظامیان همه کاره پاکستان هستند و بهرغم سیاستهای اشتباه و فاجعهآور، از جمله خصومت جنونآمیز و بی دلیل با هند، در آن تجدید نظر نمیکنند. اسلام افراطی هندستیز و غربستیز، نبود تساهل و تضادهای فرقهای را در پاکستان به وجود آورده، و دست روحانیون و گروههای مذهبی شبه نظامی را باز گذاشته است. در نهایت نظام سیاسی پاکستان مبتنی بر نوعی ملیگرایی سرکوبگر است که هویتهای قومی و زبانی را در ایدئولوژی اسلامی و زبان رسمیاردو به زور ادغام میکند، که نتیجه آن رشد جداییطلبی و ملیگرایی قومی-زبانی در این کشور است. در حال حاضر گروههای جداییطلب تهدیدی برای تمامیت ارضی پاکستان به حساب میآیند که قبل از هر چیز ناشی از سیاستهای دولت مرکزیاند.
حقانی در کتاب خود استدلال میکند که توسل به اسلام و سلاح هستهای، نه تنها قدرت پاکستان را نسبت به هند و همسایگانش افزایش نداده، بلکه جلو توسعه داخلی آن را نیز گرفته است. با اینکه پاکستان در رتبهبندی ارتشهای قدرتمند جهان، پس از بریتانیا و ترکیه جایگاه یازدهم را دارد، «بیشتر شاخصها و جایگاه پاکستان در رتبهبندیهای بینالمللی ناامیدکننده است. دولت پاکستان تنها یک درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف بهداشت میکند... پاکستان به شدت از نبود اشتغال در مناطق شهری و روستایی، و بی سوادی [بیش از پنجاه درصد جمعیت] خود رنج میبرد. نزدیک به ۶۰ درصد جمعیت این کشور با کمتر از ۲ دلار در روز زندگی میکنند.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما به گفته حقانی، وضعیت در هندوستان - رقیب سکولار پاکستان، کاملا متفاوت است. کشوری که سیاستمدارانش با عملگرایی و بهبود روابط با کشورهای مختلف، به یکی از اقتصادهای بزرگ جهان با رشد اقتصادی ۵ درصدی تبدیل شده است. حجم اقتصاد هند - با رشد ثابت از سالهای نود میلادی، اکنون بالغ بر ۲ تریلیون دلار است. اقتصاد پاکستان که حجم آن بین ۲۸۴ الی ۳۰۴ میلیارد دلار تخمین زده میشود، در ادوار گوناگون به خاطر بدهیهای گسترده دولتی نیازمند بستههای نجات مالی صندوق بینالمللی پول و کمکهای خارجی ایالات متحده بوده است. از جمله دلایل وضعیت وخیم اقتصادی پاکستان، میتوان به صرف منابع مالی دولت روی هزینههای نظامی و عدم سرمایهگذاری بر زیرساختها و نیروی انسانی اشاره کرد. در حالی که پاکستان به خاطر توسعه اقتصادی و انسانی خود، باید از نظامیگری و رقابت خصمانه با همسایگانش دست بکشد. ولی به گفته حقانی، دولت پاکستان به این دلیل نمیتواند روابط خود را با هند و افغانستان عادی کند، که ضدیت با این کشورها بخشی از «ایدئولوژی دولت و ناسیونالیسم آن است.»
محمد علی جناح و حزب مسلم لیگ، در سالهای پایانی حاکمیت بریتانیا بر شبهقاره مدعی شدند که مسلمانان به دلیل تفاوتهای مذهبی و اجتماعی با هندوها، به کشوری مستقل نیاز دارند. جناح - با این که سکولار و درس خوانده بریتانیا بود، اسلام را به عنوان هویت پاکستان انتخاب کرد. حقانی، به نقل خالد احمد، یکی از متفکران ملی گرای پاکستان، مینویسد: «۹۵ درصد ملیگرایی پاکستان متشکل از نفرت از هندوستان است.» او بر این باور است که: «تاکید پاکستان بر مذهب، عمدتا ناشی از این تمایل است که میتواند هویتهای برخاسته از قوم، فرهنگ و زبان را از میان ببرد.» پاکستان برای حل تضادهای قومی و فرهنگی خود روی اسلام تاکید کرده است؛ پروژهای که به دلیل سیاستهای سرکوبگرانه فرهنگی دولت، و تسلط و امتیازات انحصاری قوم پنجاب - که ارتش و منابع اقتصادی را در اختیار دارد، به شکست منتهی شده است.
از نظر حقانی، نکته تاسفبار در سیاست دولت و ارتش پاکستان این است که به جای اذعان و درک مشکلات کشور، به پروپاگاندا و تئوریهای توطئه متوسل میشوند. مثلا، چون خرید مشروبات الکلی در پاکستان ممنوع است، بیماریها و مشکلات ناشی از مصرف مشروبات از سوی دولت به رسمیت شناخته نمیشود. یا چون روابط جنسی آزاد در اسلام و جامعه پاکستان حرام است، دولت این کشور برای سالها موجودیت ۲۰۰ هزار بیمار مبتلا به ایدز را انکار میکرد.