بریتانیا در سه سال گذشته هیچگونه سیاست خارجی خاصی را دنبال نکرده است. تمام تمرکز آنقدر روی برگزیت بوده که انرژی دیگری برای پرداختن به سایر نقاط جهان نگذاشته است. احتمال بسیار میرود که این وضع در طول مذاکرات (با اتحادیه اروپا) برای برقراری روابطی نوین در سال آینده و شاید بیشتر، ادامه یابد.
داگلاس هِرد، وزیر خارجه اسبق بریتانیا، در جمله معروفی گفت، ما بیش از تواناییمان وارد مبارزه شدهایم، اما ما در چند سال گذشته حتی مبارزه هم نکرده ایم. بازگشت به میدان مبارزه آسان نخواهد بود. وقتی به نواحی جنگزده در جهان سفر میکنم، کسی از من نمیپرسد بریتانیا چه نظری دارد. جلب توجه و علاقه مجدد آنها نیازمند تلاشی خارق العاده است.
سیاست خارجی ما از جنگ جهانی دوم تاکنون، بر دو شالوده استوار بوده است: روابط با اروپا و روابط با آمریکا. ما (با برگزیت) یکی از این شالودهها را از میان بردیم. همین کار را در مورد آمریکا و با روی کار آمدن رئیس جمهوری کردهایم که ارزشهایش با ارزشهای ما همخوانی ندارد و شخصا نشان داده متحدی غیرقابل اتکاست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با ترک اتحاد بزرگی که در همسایگیمان قرار دارد، و انتخاب تکروی، تصمیم گرفتهایم برخلاف جریان تاریخ شنا کنیم. همه کشورهای دیگر در تلاش پیوستن به غولهایی مثل اتحادیه اروپا، ایالات متحده و چین هستند. ما تصمیم گرفتهایم در عصر جهانی شدن دنیا، یک ماهی کوچک باشیم. به قول لئو وارادکار، نخستوزیر ایرلند، بریتانیا باید خود را با این (واقعیت) که تنها یک کشور کوچک است، تطبیق دهد.
گزینه دیگری که توسط دومینیک راب، وزیر خارجه بریتانیا، مبنی بر اتحادهایی موردی براساس "زمان و مکان" داده شده، بیاعتبار است. هدف اتحادهایی مثل اتحادیه اروپا این است که از اتحادتان دفاع کنید، با علم به اینکه آنها هم در هنگام نیاز از شما حمایت خواهند کرد. نمونه اخیر آن موقعیت جمهوری ایرلند در مذاکرات پیرامون ایرلند شمالی است. برقراری روابط بر اساس نیاز زمان و مکان، به معنی آن است که هنگام مواجهه با چالشهای عمده، تنها خواهیم بود.
گزینه دیگر طرفداران خروج از اتحادیه اروپا - اتحادی نوین با یک «حوزه انگلیسی زبان» با عضویت کانادا، نیوزیلند، استرالیا و ایالات متحده – مسخره است. آنها ما را نمیخواهند، با ما اشتراک منافع ندارند؛ کیلومترها از ما دورند و اکنون جمعیتشان ، نه بریتانیاییهای در تبعید، بلکه چند فرهنگی است.
در این شرایط، گزینههای ما محدود است. نخست، باید تا حد امکان روابطمان را در زمینههای دفاعی و سیاست خارجی با اتحادیه اروپا نزدیک نگه داریم. هم اکنون نیز دولت با صدور یک بیانیه مشترک با فرانسه و آلمان، در مورد توافق هستهای با ایران و ترور قاسم سلیمانی، به همین گونه عمل کرده است. همچنین باید تلاش کنیم، یک کرسی نیمه-جدای عضویت در روندهای تصمیم گیری سیاست خارجی اروپا در بروکسل به دست بیاوریم که برای مثال، چین در مورد هنگ کنک به نظر ما توجه کند.
در عین حال، بوریس جانسون باید روابط خود را با رئیس جمهوری ترامپ به نوعی شکل دهد که بتواند مواضع او را برای اروپا، و مواضع اروپا را برای او تشریح و تعبیر کند. تلاشهای کنونی او در مورد شرکت هواوی و ایران موثر نبوده زیرا یک نوع بیانیه همراه با اروپا صادر کرده است و بیانیه متضادی در همراهی با آمریکا. ممکن است دودوزه بازی کردن در زندگی خصوصی او عملی بوده باشد، اما بعید به نظر میرسد در مورد ترامپ موثر واقع شود.
ما هرگز موقعیت پیش از برگزیت خود را در عرصه جهانی به دست نخواهیم آورد. پیش از این، میتوانستیم در اتحادیه اروپا نفوذ داشته و برای تقویت هرچه بیشتر آن با آمریکا هم روابطی نزدیک برقرار کنیم، اما حالا باید تلاش کنیم با ورود مجدد، جایی برای خودمان باز کنیم. به این منظور، نیازمند یک رهبری قدرتمند با چشم اندازی روشن از نقش جدیدمان هستیم؛ قابلیتی که متاسفانه بسیار فراتر از نخست وزیری است که هنگام بحران خود را پنهان میکند، و در بیان نقش نوین و روشنی برای بریتانیا ناتوان بوده است.
جاناتان پاول، از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷، رئیس دفتر تونی بلر بوده است.
© The Independent