احساسات اغلب به عنوان حالتهایی از مغز و بدن تعریف میشوند که یا شما را به سمت چیزی جذب میکنند یا از چیزی میرانند و معمولا به دو دسته مثبت و منفی تقسیم میشوند. برای مثال وقتی فردی در جنگل با خرس مواجه میشود، واکنشهای فیزیولوژیکی مانند افزایش ضربان قلب و تنفس سریع رخ میدهد که احساس ترس را به دنبال دارد و او را وادار به فرار میکند، در حالی که مثلا حس مثبت کنار عزیزان بودن باعث میشود فرد به ماندن و تقویت روابط اجتماعی تمایل بیشتری داشته باشد.
توجه به این تمایل به نزدیک شدن یا دور شدن به توضیح چگونگی تکامل احساسات و تاثیر آنها بر تصمیمگیری کمک میکند، زیرا احساسات در مواجهه با خطرات یا فرصتها بهعنوان سازوکارهایی عمل میکنند تا بهدرستی واکنش نشان دهیم.
اما ترکیب شدن احساسات متضاد یا مختلف در یک زمان واحد در این چارچوب نمیگنجد. مثل حالتی که فرد در یک موقعیت خاص هم احساس شادی و هم ناراحتی میکند؛ مانند هنگام فارغالتحصیلی که از پایان یک دوره خوشحال و در عین حال از وداع با دوستان و تجربههای گذشته ناراحت است. بر اساس نظریههای سنتی، این احساسات باید به صورت متوالی تجربه شوند؛ یعنی فرد نمیتواند در یک زمان هم احساس خوب و هم احساس بد داشته باشد. در حالی که برخی پژوهشها نشان میدهد افراد ممکن است واقعا همزمان دو احساس متضاد را تجربه کنند.
تحقیقات جدید به بررسی چگونگی بروز این احساسات مختلط در مغز و اینکه آیا افراد واقعا میتوانند همزمان دو احساس متضاد داشته باشند، میپردازد. کانورسیشن در گزارشی به نقل از آنتونی جیانی واکارو، دانشیار پژوهشی فوق دکتری در رشته روانشناسی از دانشکده ادبیات، هنر و علوم دانشگاه لسآنجلس، این موضوع را توضیح میدهد.
روشهای معمول برای اندازهگیری احساسات هنوز هم احساسات مثبت و منفی را بهعنوان دو سمت متضاد یک طیف در نظر میگیرند. اما پژوهشگران متوجه شدهاند که شرکتکنندگان در مطالعات بهطور مکرر از وجود مخلوطی از دو حس متفاوت خبر میدهند. بهعنوان مثال، مردم در فرهنگهای مختلف برخی احساسات مانند نوستالژی (همراه با دریغ و غم) و شگفتی (خرسندی از دیدن چیزی قدیمی و تحسین آن) را همزمان تجربه میکنند.
یک گروه تحقیقاتی هم دریافت که پاسخهای فیزیولوژیکی داوطلبان مانند افزایش ضربان قلب و هدایت الکتریکی پوست (واکنش فیزیولوژیکی پوست در برخی آزمایشهای روان) در طول تجربیاتی که همزمان هم چندشآور و هم خندهدارند، یک الگو دارد. در این تحقیق، محققان با استفاده از تصویرسازی تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) واکنشهای مغز به طنزهای چندشآور را بررسی کردند و دریافتند الگوی کلی فعالیت مغز با الگوی فعالیت مغز در زمان حس چندش متفاوت نیست. به عبارت دیگر، فعالیت مغزی افرادی که همزمان احساس چندش و شادی میکردند، تنها بازتابدهنده احساس چندش بود و برای یک احساس مختلط الگوی منحصربهفردی وجود نداشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آنها برای بررسی اینکه آیا احساسات مختلط میتوانند همزمان در مغز شکل بگیرند یا به صورت متوالی و در پی هم بروز میکنند، آزمایش دیگری انجام دادند.
شرکتکنندگان این بار حین قرار گرفتن در دستگاه امآرآیاف، انیمیشنی تلخ و شیرین را درباره دختری که به کمک پدرش تلاش میکرد فضانورد شود، تماشا کردند. در این فیلم، پدر دختر در نهایت فوت میکند و این موضوع سبب بروز احساسات مختلط در تماشاگران میشود. پس از تماشای فیلم، شرکتکنندگان دوباره آن را دیدند و زمانهایی را که احساسات مثبت، منفی یا مختلط تجربه کرده بودند، علامتگذاری کردند.
نتایج نشان داد که احساسات مختلط الگوهای منحصربهفرد و ثابتی در نواحی عمیقتر مغز مانند آمیگدال، ایجاد نمیکنند. در عوض، نواحی قشری مانند کورتکس پیشپیشانی قدامی و کورتکس پیشپیشانی ونترومدیال الگوهای خاصی برای پردازش احساسات مختلط نشان دادند. این نواحی قشر مغز به دلیل اینکه وظایف پیشرفتهتری دارند، قادرند دادههای مختلف و احساسات مختلط را یکپارچه کنند و واقعا به فرد اجازه میدهند که احساسات مختلط را تجربه کند.
باید توجه داشت که احساسات مختلط ممکن است نقش مهمی در رویدادهای حیاتی زندگی ایفا کنند. آنها میتوانند به ما کمک کنند با تغییرات بزرگ کنار بیاییم و آنها را به خاطراتی باارزش، به یادماندنی و قشنگ تبدیل کنیم. مثلا برگزاری یک مهمانی خداحافظی برای دوستان، به جای خداحافظیهای ناراحتکنندهای که اثرشان تا مدتها در ذهن میماند.