یحیی سنوار که بود و مرگش چه پیامدهایی خواهد داشت

هنیه ، فواد شکر، حسن نصرالله ، نیلفروشان، هاشم صفی‌الدین و حالا سنوار، ولی فقیه‌شان را تنها گذاشتند

یحیی سنوار در سال ۱۳۹۰ به همراه اسماعیل هنیه سفری به ایران داشت-انصاف‌نیوز

خشمگین، لبخندی قسطی گاهی برلبش، شال فلسطینی بر گردنش؛ با درنگ سخن می‌گفت و می‌نوشت. نه جذبه عرفات را داشت نه غرور و طمانینه محمود عباس را. از قدیمی‌ها کوچک‌ترین اثری در او نبود. جورج حبش، نایف حواتمه، ابوجهاد، خالد حسن و برادرش هانی حسن، که با عرفات به ایران آمد و بعد سفیر فلسطین در ایران شد، هریک در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی در بیروت، عمان، قاهره و بغداد و تونس پاتوقی داشتند و یکی از روزهای هفته با دوستان گرد هم می‌آمدند. انقلاب فلسطین ریشو نبود و تسبیح در دست نداشت. پس از ظهور خمینی، از یک سو رژیم‌های نظامی سکولار عرب در تحقق حداقل خواست‌های مردم شکست خوردند، و از سوی دیگر کار اخوان المسلمین در مصر و اردن و سودان و سوریه بالا گرفت و بزرگان عرصه مقاومت از حبش و حواتمه گرفته تا ابوحسن سلامه و ابوالهول و ابوداود یا به دست واحدهای مخفی موساد یا به تیر غیب رژیم‌های انقلابی از نوع صدام و اسد خاموش شدند. آن‌ها که ماندند نیز به‌مرور دعوت مرگ را لبیک گفتند. عرفات ماند و جمعی از یاران سال‌های کویت. آن سالی که هفت مبارز فتح را پایه گذاشتند سروکله اسلامی‌ها پیدا شد و ریش و الله اکبر نماد یک فلسطینی مبارز، و رنگ و طعم حماسه‌های مقاومت دیگرگون شد. یاران جورج حبش هواپیمای لوفت‌هانزا را می‌ربودند و به فرودگاه زرقان اردن می‌بردند، اما مسافرانش را با احترام به سالن ترانزیت می‌بردند و بعد هواپیما را آتش می‌زدند. ریش که بر چهره انقلاب نشست هواپیما و مسافرانش با هم آتش می‌گرفتند.

خالد مشعل، اسماعیل هنیه، محمود زهار و مرشدشان  شیخ یاسین همه از تیره‌ای بودند که به «هدف وسیله را توجیه می‌کند» ایمان داشتند. در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ عملا تطبیق این شعار را در عملکرد حماس و جهاد مشاهده کردیم.

در برابر بن گوریون و گلدامایر و موشه دایان و اسحاق رابین در صف مبارزان فلسطینی فتح و جبهه خلق و دموکراتیک خلق را داشتیم. طبیعی است امروز در برابر نتانیاهو و گالانت و نفتالی بنت سنوار و عالول و زهار را در صف مقابل داشته باشیم. جهان دهه ۶۰ و شاعران مقاومت و لیلا خالد و ابوعمار با جهان امروز فاصله زیادی دارد.

حالا بر جنازه اسماعیل هنیه ،سید علی خامنه‌ای نماز می‌گزارد، و فرمانده سپاهی که از جنبش سبز تا امروز ده‌ها تن از فرزندان ایران‌زمین را کشته زیر تابوتش را می‌گیرد. فریاد عزا عزاست امروز بلند است اما نه برای فرزندان خانه پدری که قربانی کینه ولی فقیه شدند بلکه برای یحیی سنوار.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

یحیی سنوار که بود؟

سنوار کشته شد. آشکار بود وقتی اسماعیل هنیه در تهران، حسن نصرالله در بیروت و فواد شکر در جنوب کشته می‌شوند نوبت سنوار هم می‌رسد. فردای هفتم اکتبر من دو موضوع را همین‌جا نوشتم؛ اولی مبنی بر اینکه عملیات حماس با هدایت و اشاره و هزینه مالی و تسلیحاتی رژیم ولایت فقیه و برای به زمین زدن طرح صلح ابراهیم انجام گرفته است. ماه پیش نیز بعد از انفجار پیجرها، با استناد به منبعی صادق، نوشتم این پیجرها خرید جمهوری اسلامی بوده است. 

یحیی سنوار (السنوار) در اردوگاه آوارگان فلسطینی خان یونس در جنوب نوار غزه متولد شد و قبل از اولین انتفاضه فلسطین در سال ۱۹۸۷ به جنبش حماس، که شیخ احمد یاسین آن را تاسیس کرد، پیوست.

در سال ۱۹۸۸، سنوار یک دستگاه امنیتی برای جنبش تاسیس کرد که مسئول تعقیب متهمان جاسوسی برای اسرائیل، مجازات آن‌ها و گاهی اوقات اعدام آن‌ها بود.

یحیی سنوار از دانشگاه اسلامی در نوار غزه فارغ‌التحصیل شد و زبان عبری را آموخت. او در طول ۲۳ سال زندان در اسرائیل به زبان عبری صحبت می‌کرد و درک عمیقی از فرهنگ و جامعه اسرائیل داشت.

سنوار به اتهام کشتن سربازان اسرائیلی به چهار سال حبس ابد محکوم شد. در سال ۲۰۱۱ او درمیان یک هزار و ۲۷ فلسطینی بود که در برابرآزادی گیلاد شالیت، سرباز فرانسوی-اسرائیلی، آزاد شدند.

بعدها، سنوار قبل از اینکه رهبر جنبش در نوار غزه شود، یک رهبر برجسته در گردان‌های عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس، بود.

سنوار در رویای برپایی یک کشور فلسطینی واحد بین نوار غزه و کرانه باختری رود اردن، که از سال ۱۹۶۷ اسرائیل آن را اشغال کرده است، با بیت‌المقدس شرقی بود.

در سال ۲۰۰۶، با یک شبه‌کودتای همراه با خون‌ریزی به سلطه دولت خودمختار فلسطین در غزه پایان داد و از آن پس همراه با ابوهای حماس حکومت غزه را در دست گرفت. از آن پس تلاش‌های آشتی بین فتح و حماس همگی با شکست مواجه شدند. سنوار اصول‌گرایی در برنامه‌ریزی نظامی و عمل‌گرایی در سیاست را اتخاذ کرد. دائم می‌گفت من به خاطر قدرت مبارزه نمی‌کنم بلکه به خاطر مذاکره با اسرائیل ازسر قدرت می‌جنگم.

در سال ۲۰۱۵، نام سنوار به همراه محمد الضیف، فرمانده پایگاه عزالدین قسام، به فهرست «تحت تعقیب‌ترین تروریست‌های بین‌المللی آمریکا» اضافه شد.

به گفته نزدیکان محمد دحلان، رهبری از فتح که غزه را به ابوهای حماس و جهاد اسلامی واگذار کرد، سنوار و الضیف شبکه تونل‌های حماس در غزه را پایه‌ریزی کردند. در اوایل ماه مه، گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، متعهد شد که سنوار را پیدا و محاکمه کند. گالانت گفته بود: اگر زودتر به او می‌رسیدم، به او کمک می‌کردم تا در طول مدت جنگ تقصیر را به گردن گیرد.

سنوار یک بار به ایران سفرکرد و شانه‌های ولی فقیه را بوسید. وقتی اسماعیل هنیه در تهران به قتل رسید، همه سران حماس آماده بیعت با خالد مشعل بودند اما مشعل حاضر به نوکری ولی فقیه نبود. او روابط گسترده‌ای با کشورهای منطقه داشت. بنابراین به فرمان خامنه‌ای حماس با سنوار بیعت کرد.

چهره درهم‌کوفته، استخوان‌های درهم‌شکسته در کنجی ویرانه، پایان کسی بود که غزه را به آتش کشید و به اندازه نتانیاهو در قتل ۴۰ هزار فلسطینی مسئولیت داشت. ولی فقیه پرچم جمهوری اسلامی را در سوگ یکی از فرزندان ولایت پایین می‌آورد ولی در غزه جوانی نفرینش می‌کند که هم خانه‌اش را از دست داده و هم پدر و نایله خواهر سه ساله‌اش را. در بیروت علامه علی الامین روحانیِ شیعه، نه در سوگ حسن نصرالله اشکی می‌ریزد و نه برای سنوار فاتحه می‌خواند. علی الامین در تلویزیون الحدث، یحیی و حسن را از تیره‌ای می‌داند که به‌جز مرگ به چیزی اعتقاد ندارند و سرانجام نیز با مرگشان شاید مصائب ایران و لبنان و عراق و یمن، بلکه مصائب عالم پایان گیرد.

در کمتر از یک ماه، مهم‌ترین سرسپردگان نایب امام زمان خاکستر شدند. میلیاردها دلار از بیت‌المال خانه پدری غارت شد تا نوکرانی در چهار سوی خاورمیانه اجیر شوند. حالا سردستگانشان به هفت هزارسالگان پیوسته‌اند. چشمان ولی فقیه وحشت‌زده به آسمان خیره مانده است که پس کی می‌آیند؟

آن روز بعد از ۷ اکتبر نوشتم که از نگاه نتانیاهو سر مار در غزه، سر افعی در لبنان و سر اژدها در چهارراه آذربایجان است. سر مار و افعی در غزه و بیروت خرد شد و حالا نوبت اژدهاست. در این میان انتشار بیانیه‌های ضد جنگ شماری از اهل قلم و اندیشه و هنر قابل تامل است.

آن روستایی که سپاه اسکندر را از بیراهه به پشت سپاه آریوبرزن برد، آن دهقانی که سر یزدگرد را برید به طمع انگشتری و شالی، و آن‌هایی که درهای خانه پدری را به روی روس‌ها گشودند و یا برای تکریتی خون‌ریز و موشک‌هایش هدف تعیین کردند، همه را که جمع بزنی به اندازه یک‌صدم دلاورانی نیستند که از جان مایه گذاشتند، روزی در کنار کوروش به بابل رفتند و روز دگر برای رهایی وطن از چنگ والی خون‌خوار بغداد به ماه نخشب رسیدند. زمانی وابستگان روس را با جیش انقلابی رفیق استالین از آذربایجان بیرون ریختند و همین دیروز بود که جبار خون‌ریز تکریتی را از خرمین شهر جاودانه به مزبله تاریخ پرتاب کردند. آنکه در جوار وطن خواب ولایت در راه را می‌دید امروز کجاست؟ 

روشن‌فکر ایرانی بعد از تجربه درخشان مشروطه، از روزی که حزب توده زبان باز کرد، یا به ذات خود و یا مطابق مد روز در خدمت منافع غیر بود. با حضرت فردوسی بیگانه شد، اما شماره عینک مارکس و اندازه سبیل استالین را دقیقا می‌دانست. آن از تجربه ۵۷ که ملتی به جمهوری اسلامی سپرده شد و این از تجربه تلخ ۴۵ سال اشغال ایران.

روزی که هاشمی رفسنجانی در گپ و گفت با فرستادگان و مشاوران جورج بوش پسر بود و آسمان ایران را برایش باز گذاشته بود و بعد از جنگ عراق و طالبان گلایه از بدقولی دولت آمریکا می‌کرد که امتیازهای کلان گرفته و چیزی در مقابل به کاسه رژیم نینداخته است، بیش از ۵۰۰ تن از روشن‌فکران ایرانی در آمریکا و اروپا با هزینه‌ای سنگین آگهی در روزنامه‌های آمریکا و انگلیس و فرانسه منتشر کردند و با محکوم کردن جنگ علیه ایران خواستار متوقف شدن هر نوع حمله‌ای به خانه پدری شدند.

نه جنگی علیه ایران در دستور کار بوش بود نه فکر ضربه‌ای. آمریکا دو دشمن خونی رژیم را از میان برداشت. و این بزرگ‌ترین پاداش برای همکاری سپاه با آمریکا بود.

حالا دوباره در زمانی که با آتش‌افروزی رژیم، و فروافتادن سریع پرچم اسلام انقلابی ناب محمدی در فلسطین و لبنان و یمن، ملت ایران بیش از هر زمان برای برپایی جنبشی بزرگ لحظه‌شماری می‌کنند، دوستانی از ایرانیانی گله‌مندند که آرزوی رهایی خانه پدری را از چنگال گرگ‌های حاکم دارند. اسرائیل نه می‌تواند و نه از نظر لجستیکی توان اعزام نیروی زمینی برای اشغال دارد. نتانیاهو سر اژدها را می‌خواهد. 

هنیه، فواد شکر، حسن نصرالله، نیلفروشان، هاشم صفی‌الدین، و حالا سنوار ولی فقیه‌شان را تنها گذاشته‌اند و به مدد نقطه‌زن‌های نتانیاهو به هفت هزارسالگان پیوسته‌اند. فراق جانکاهی که مجال نخواهد داد سید شب را سحر کند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه