درگذشت جیمی کارتر در ۱۰۰ سالگی؛ «سیاستمدار بادام‌زمینی» که بود؟

کیسینجر سیاست کارتر در قبال شاه فقید را کارشکنی می‌خواند و می‌گوید: «کارتر به اشتباه به جای حمایت از شاه، با مخالفان وارد گفتگو شد. اشتباهی استراتژیک که موجب شد آمریکا یکی از مهم‌ترین متحدان خود را در خاورمیانه از دست بدهد.»

جیمی کارتر و رزالین کارتر در اواخر دهه ۷۰ میلادی-REUTERS

جیمی کارتر، سی‌و‌نهمین رئیس‌جمهوری ایالات متحده عصر یکشنبه نهم دی‌ماه در خانه خود در ایالت جورجیا آمریکا درگذشت. او که در خانواده‌ای کشاورز در سال ۱۹۲۴ به دنیا آمد و از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ در ایالات متحده بر مسند قدرت بود، به‌عنوان یکی از چهره‌های بحث‌برانگیز تاریخ سیاسی آمریکا شناخته می‌شود. دوران ریاست جمهوری کارتر با چالش‌های داخلی و بین‌المللی بزرگی همراه بود که مهم‌ترین آن‌ها بحران انرژی، اشغال سفارت آمریکا در تهران، و فشارهای مرتبط با جنگ سرد بود.
کارتر در سال ۱۹۷۶ به‌عنوان نامزد حزب دموکرات، پس از رقابتی سخت با جرالد فورد، رئیس‌جمهور وقت، به قدرت رسید. او با شعارهای حفاظت از حقوق بشر و وعده‌هایی مبنی بر ایجاد شفافیت در دولت، اعتماد رای دهندگان آمریکایی را که هنوز به خاطر ماجرای واترگیت به جمهوری‌خواهان به سوء‌ظن می‌نگریستند، به‌دست آورد.
یکی از چالش‌های کلیدی دوران کارتر، عملکرد او در قبال تحولات سال ۵۷ ایران و انقلاب بود که به سقوط حکومت پهلوی، قدرتمندترین متحد آمریکا در منطقه، و ظهور جمهوری اسلامی منجر شد. تصمیمات او و اقداماتش  تا امروز نیز موضوع بحث‌ها و انتقادات فراوان است. کارتر با شعار حمایت از حقوق بشر به قدرت رسید و تلاش کرد این رویکرد را به سیاست خارجی آمریکا نیز تعمیم دهد. اما به باور بسیاری از منتقدان، فشارهای او بر محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه فقید ایران، زمینه‌ساز ایجاد مشکلات بیشتر برای حکومت پهلوی شد. محمدرضا شاه که در آن زمان با مشکلات داخلی و همچنین تهدید کمونسیسم شوروی و اقدامات گروه‌های شورشی چپ‌گرا مواجه بود، تحت فشارهای کارتر اقداماتی انجام داد که به قدرت گرفتن بیشتر چپ‌گرایان و گروه‌های انقلابی منجر شد.
هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا و یکی از معماران روابط نزدیک ایران و آمریکا در دوران نیکسون و فورد، بارها سیاست‌های کارتر را در قبال شاه به چالش کشید. کیسینجر معتقد بود که کارتر درک درستی از اهمیت ایران به‌عنوان متحد استراتژیک ایالات متحده ندارد.
او در کتاب خود با عنوان «دیپلماسی» می‌نویسد: «سیاست حقوق بشری کارتر در ایران، یکی از اشتباهات تاریخی بود. او بدون توجه به شرایط منطقه‌ای، به شاه فشار آورد و باعث شد ایران، که یکی از مهم‌ترین ستون‌های سیاست آمریکا در خاورمیانه بود، سقوط کند.»
کیسینجر بارها تاکید کرده است که شاه می‌توانست با حمایت نظامی و سیاسی قاطع آمریکا، بحران را کنترل کند. او همچنین معتقد بود که سقوط شاه به افزایش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و بی‌ثباتی منطقه منجر شد.
هنری کیسینجر در گفتگو با نیویورک تایمز گفت: « «اگر شاه سقوط نمی‌کرد، خاورمیانه به این سطح از بی‌ثباتی نمی‌رسید. کارتر نتوانست اهمیت استراتژیک ایران را درک کند.»
زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، نیز در خاطرات خود با اشاره به اختلافات داخلی دولت کارتر بر سر سیاست ایران، نوشت: «دولت کارتر فاقد یک سیاست منسجم در قبال ایران بود. در حالی که برخی بر حمایت از شاه تاکید داشتند، دیگران به دنبال فشار بر او بودند. این تردیدها، شاه را در موقعیتی آسیب‌پذیر قرار داد.»
برژینسکی در گفتگو با واشنگتن‌پست گفت: «کارتر باید در حمایت از شاه قاطع‌تر عمل می‌کرد. تردید و فشارهای بی‌مورد به مخالفان این فرصت را داد که قدرت بگیرند.»
او افزود: «ما هشدار داده بودیم که اگر شاه حمایت نظامی و سیاسی بیشتری دریافت نکند، رژیم او سقوط خواهد کرد. اما تردیدهای کارتر، شرایط را بدتر کرد.»

اشغال سفارت آمریکا به‌دست «دانشجویان خط امام»

گروهی از دانشجویان انقلابی با عنوان «دانشجویان خط امام» در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به سفارت آمریکا در تهران یورش بردند و ۵۲ نفر از کارکنان سفارت را گروگان گرفتند.
دولت کارتر در ابتدا این اقدام را محکوم کرد و از ایران خواست گروگان‌ها را آزاد کند، اما تلاش‌های دیپلماتیک اولیه برای حل بحران ناکام ماند.
کارتر سپس اقداماتی از جمله وضع تحریم‌های اقتصادی و همچنین تلاش‌های دیپلماتیک و نظامی، عملیات طبس را اتخاذ کرد. با این حال این اقدامات نتیجه خاصی را دربر نداشت و عملا با شکست مواجه شد.
سقوط حکومت پهلوی و قدرت‌گیری جمهوری اسلامی، پیامدهای گسترده‌ای برای ایالات متحده و خاورمیانه داشت. اشغال سفارت آمریکا در تهران و بحران گروگان‌گیری، یکی از بدترین شکست‌های سیاسی دوران کارتر بود. این بحران به کاهش شدید محبوبیت او در داخل کشور منجر شد  و به باور بسیاری، زمینه‌ساز شکست او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ شد.
محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ، درباره حمایت‌های ناکافی دولت کارتر نوشت: «کارتر به من فشار آورد تا اصلاحات کنم، اما وقتی کشور دچار بحران شد، حمایتی که انتظار داشتم دریافت نکردم. این سیاست، نه تنها به ضرر من، بلکه به ضرر آمریکا و جهان بود.»
شاه فقید در این کتاب می‌نویسد: «من انتظار داشتم که آمریکا، به‌عنوان متحد اصلی ایران، در شرایط بحرانی از من حمایت کند. اما آن‌ها به جای حمایت، فشارهایی وارد کردند که باعث تقویت مخالفان شد. این یک خیانت بود.»
ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا و متحد نزدیک شاه ایران، در کتابی با عنوان «رهبران» با انتقاد از سیاست‌های کارتر نوشت: ««کارتر با فشارهای حقوق بشری خود، یکی از مهم‌ترین متحدان ما را در منطقه خاورمیانه نابود کرد. این نه تنها یک اشتباه استراتژیک، بلکه یک فاجعه بود.»
نیکسون همچنین در گفتگویی با تایم گفته بود: «شاه ایران یک رهبر مدرن و متحد استراتژیک بود. کارتر باید به جای فشار بر او، حمایت بیشتری ارائه می‌داد.»
در ۲۴ آوریل ۱۹۸۰، کارتر دستور عملیات نظامی برای آزادسازی گروگان‌ها را صادر کرد. این عملیات به دلایلی چون نقص فنی تجهیزات و شرایط نامساعد جوی شکست خورد و هشت نظامی آمریکایی کشته شدند. این شکست ضربه‌ای بزرگ به اعتبار کارتر وارد کرد.
گروگان‌های آمریکایی پس از ۴۴۴ روز و درست در روز تحلیف رونالد ریگان، رئیس جمهوری جمهوری‌خواه آمریکا آزاد شدند و این امر به معنای شکست سیاسی کارتر تلقی شد، زیرا دولت او نتوانست به آزادی گروگان‌ها دست یابد.
این اقدامات به علاوه عملکرد ضعیف کارتر در مسائل داخلی آمریکا از جمله وضعیت اقتصادی منجر به آن شد که از کارتر با عناوینی چون «رئیس جمهوری ضعیف» و یا «سیاست‌مدار بادام‌زمینی» یاد شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کنفرانس گوادولوپ

کنفرانس گوادولوپ از روز ۴ تا ۷ ژانویه ۱۹۷۹ (۱۴ تا ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷) با حضور رهبران قدرت‌های غربی از جمله جیمی‌کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا، جیمز کالاهان، نخست‌وزیر بریتانیا، والری ژیسکاردسن، رئيس جمهوری فرانسه و هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان غربی برگزار شد. این کنفرانس به بررسی مسائل مهم جهان از جمله تحولات ایران اختصاص داشت.
جیمی کارتر در این نشست به صراحت اعلام کرد که شاه ایران نمی‌تواند بحران داخلی را مدیریت کند و بهتر است از قدرت کناره‌گیری کند. برخی بر این باورند که این تصمیم، عملا چراغ سبزی به مخالفان، به‌ویژه روح‌الله خمینی، نشان داد. اسناد و اظهارات رهبران حاضر نشان می‌دهد که کشورهای غربی به این نتیجه رسیده بودند که حکومت شاه دیگر قابل حفظ نیست و باید گزینه جایگزینی برای او پیدا شود.
محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «در گوادلوپ، سرنوشت من و کشورم را بدون حضور ما تعیین کردند. آن‌ها تصمیم گرفتند که من باید بروم و به جای کمک به ما، به تقویت مخالفان من پرداختند.»
والری ژیسکار دسن، رئیس جمهوری وقت فرانسه در خاطرات خود از این کنفرانس نوشت: «ما در گوادلوپ به این نتیجه رسیدیم که شاه دیگر قادر به حفظ قدرت نیست و باید به دنبال یک انتقال مسالمت‌آمیز باشیم. اما من تردید داشتم که انقلاب ایران به نتایج مثبت ختم شود.»
اردشیر زاهدی، سفیر پیشین ایران در آمریکا این اجلاس را «خیانت آشکار به شاه» خواند و گفت: «رهبران غربی تصمیم گرفتند شاه را قربانی کنند تا شاید بتوانند با انقلابیون همکاری کنند.»
هنری کیسینجر در گفتگو با نیویورک تایمز در رابطه با این اجلاس گفت: «در کنفرانس گوادلوپ، کارتر و رهبران غربی تصمیم گرفتند که شاه دیگر نمی‌تواند بر ایران مسلط باشد. این تصمیم، پیام واضحی به مخالفان شاه داد که غرب از او حمایت نخواهد کرد.»

اسنادی که از حالت محرمانه خارج شدند

اما سیاست‌های دولت کارتر در قبال حکومت پهلوی تنها به بیانیه‌ها در این کنفرانس خلاصه نشد. برخی اسناد که از طبقه‌بندی محرمانه خارج شده‌اند، مانند یادداشت‌های ویلیام سولیوان، سفیر وقت آمریکا در ایران و مکاتبات دولت کارتر، نشان می‌دهد که واشنگتن تا آخرین روزهای حکومت شاه، در حال ارزیابی امکان همکاری با گروه‌های مخالف بود. این اسناد، ادعای تماس مستقیم یا غیرمستقیم با نمایندگان خمینی را تایید می‌کند.
سولیوان در کتابی با عنوان ماموریت در ایران، به صراحت از تماس‌های غیررسمی با نیروهای نزدیک به روح‌الله خمینی نوشت: «ما دریافتیم که رژیم شاه دیگر نمی‌تواند بر اوضاع مسلط شود. بنابراین، برای حفظ منافع آمریکا، لازم بود کانال‌هایی با مخالفان باز کنیم. این گفتگوها به‌ویژه با نمایندگان خمینی در پاریس انجام شد.»
او اضافه کرد: «تلاش ما این بود که انتقال قدرت به‌صورت مسالمت‌آمیز انجام شود و ارتش نیز از وقوع جنگ داخلی جلوگیری کند.»
گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد برخی دیپلمات‌های سفارت آمریکا در تهران با اعضای نهضت آزادی و نیروهای نزدیک به آیت‌الله خمینی در تماس بوده‌اند. بنابر این گزارش‌ها، ویلیام سولیوان و برخی دیگر از مقامات دولت کارتر، با استفاده از واسطه‌هایی مانند ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده، نمایندگان خمینی را در پاریس ملاقات کردند. این گفتگوها با هدف ارزیابی برنامه‌های خمینی و تضمین عدم تهدید منافع آمریکا در ایران انجام شد. همچنین، برخی از این اسناد نشان می‌دهد که دولت آمریکا پیام‌هایی غیررسمی به آیت‌الله خمینی ارسال کرد. یکی از این پیام‌ها، اطمینان‌بخشی درباره عدم دخالت ارتش آمریکا در سرکوب انقلاب و تاکید بر رویکرد مسالمت‌آمیز انتقال قدرت بود.
از سوی دیگر، برخی اسناد نشان می‌دهد که خمینی در اوایل انقلاب تلاش کرد تا پیام‌هایی مبنی بر همکاری با آمریکا ارسال کند، اما پس از تحکیم قدرت، رویکرد ضدآمریکایی جمهوری اسلامی به‌سرعت غالب شد.
ابراهیم یزدی، عضو ارشد نهضت آزادی و نماینده خمینی، در مصاحبه‌ای گفت: «آمریکایی‌ها از طریق کانال‌هایی با ما در تماس بودند. هدف آن‌ها این بود که بدانند در صورت پیروزی انقلاب، چه اتفاقی برای منافع آن‌ها می‌افتد.«
او همچنین با اشاره به آگاهی خمینی از این تماس‌ها افزود: «امام خمینی کاملا از این گفتگوها آگاه بودند و هدف اصلی ما این بود که نشان دهیم انقلاب اسلامی تهدیدی برای مردم ایران و منطقه نیست.»
روح‌الله خمینی در همان زمان و در پاسخ به شایعات درباره تماس با آمریکا، گفته بود: «ما استقلال خود را حفظ می‌کنیم و وابسته به هیچ قدرت خارجی نیستیم. هر گفتگویی که صورت گرفته، صرفا برای روشن کردن مواضع ما بوده است.»
کیسینجر در این‌باره با انتقاد صریح از سیاست‌ها دولت کارتر، آن‌ها را کارشکنی خوانده و در مصاحبه‌ای گفته بود: «کارتر به اشتباه به جای حمایت از شاه، با مخالفان وارد گفتگو شد. این یک اشتباه استراتژیک بود که باعث شد آمریکا یکی از مهم‌ترین متحدان خود در خاورمیانه را از دست بدهد.»

ماموریت هایزر همزمان با کنفرانس گوادولوپ

در ۱۴ دی ماه ۵۷، ژنرال رابرت هایزر، معاون فرماندهی ناتو در اروپا، به دستور کارتر به تهران اعزام شد. ماموریت او، بنابر ادعای رسمی دولت آمریکا «جلوگیری از کودتا در ارتش ایران» بود، اما بسیاری ماموریت واقعی او را خلع سلاح ارتش شاهنشاهی و تسهیل انتقال قدرت به انقلابیون می‌دانند.
بنابر اسناد منتشر شده، هایزر در دیدارهای متعددی با فرماندهان ارتش ایران، آن‌ها را متقاعد کرد که از اقدام به کودتا علیه انقلاب خودداری کنند. او همچنین تلاش کرد تا انتقال قدرت به دولت بختیار به‌طور مسالمت‌آمیز انجام شود.
ژنرال حسن طوفانیان، فرمانده ارتش شاهنشاهی در خاطرات خود گفت: «هایزر با ما ملاقات کرد و به صراحت گفت که نباید هیچ اقدامی علیه انقلابیون انجام دهیم. این دستور، ارتش را در موقعیت انفعال قرار داد و باعث شد که ما هیچ‌گاه نتوانیم از شاه حمایت کنیم.»
از سوی دیگر هایز در کتاب خاطراتش نوشت: «هدف من این بود که ارتش ایران را متحد نگه دارم و از وقوع کودتا جلوگیری کنم. من تلاش کردم به فرماندهان ارتش اطمینان بدهم که آمریکا از یک انتقال مسالمت‌آمیز قدرت حمایت می‌کند.»
پس از ورود روح‌الله خمینی به ایران، ارتش بی‌طرفی خود را اعلام کرد و همین امر راه را برای پیروزی انقلاب هموار کرد. این اقدام به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا ارتش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ستون‌های حکومت شاهنشاهی، در برابر انقلاب منفعل عمل کرد و بنابر اسناد منتشر شده، نقش هایزر و درواقع نقش دولت کارتر در این موضوع بسیار برجسته است.

جایزه صلح نوبل جیمی کارتر در سال ۲۰۰۲ به دلیل تلاش‌هایش برای «حل مناقشات بین‌المللی، ترویج حقوق بشر، و پیشبرد صلح جهانی» برنده جایزه صلح نوبل شد. این جایزه به‌عنوان تقدیری از فعالیت‌های او، به‌ویژه پس از دوران ریاست جمهوری، اعطا شد.
یکی از مهم‌ترین موارد کارنامه «بشردوستانه» کارتر، توافق صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۸ بود که به امضای معاهده صلح تاریخی بین این دو کشور منجر شد.
کارتر و همسرش روزالین، پس از دوران ریاست جمهوری «بنیاد کارتر» را تاسیس کردند. از جمله فعالیت‌های این بنیاد می‌توان به نظارت بر انتخابات آزاد و عادلانه در کشورهای در حال توسعه، مبارزه با بیماری‌های قابل پیشگیری، ترویج حقوق بشر، میانجی‌گری در حل مناقشات بین‌المللی اشاره کرد.
در بیانیه‌ای کمیته نوبل آمده است: «جیمی کارتر بیش از دو دهه تلاش کرده است تا از طریق میانجی‌گری، مشارکت فعال در حل مناقشات و ترویج حقوق بشر، به ایجاد صلح و کاهش تنش‌ها در جهان کمک کند.»