گزارش یک فرزندکشی در پیرانشهر؛ کانی عبداللهی به جرم دوست داشتن کشته شد

دهیار روستای ماشکان می‌گوید دختران جوان از سه‌ روز پیش اضطراب گرفته‌اند که نکند این بلا سر آن‌ها هم بیاید

کانی عبداللهی، دختر نوجوان روستای ماشکان که به دست پدرش کشته شد‌ــ هه‌نگاو

هشدار: این گزارش حاوی جزئیاتی است که ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد.

رسانه‌های محلی استان آذربایجان غربی روز شنبه ششم بهمن خبر دادند دختری ۱۷ ساله‌ به نام کانی عبداللهی در شهرستان پیرانشهر این استان با ضربات چاقوی پدرش به‌شدت مصدوم شده و در بیمارستان جان باخته است. در گزارش‌های مربوط به قتل کانی عبداللهی آمده بود که پدرش او را به بهانه ارتباط با یک پسر و «با انگیزه ناموسی» به قتل رسانده است.

هنوز چند ساعت از انتشار این خبر نگذشته بود که خبری دیگر قتل کانی عبداللهی را برجسته‌تر کرد. آن هم اینکه سال گذشته، فرزانه، دخترعموی کانی، هم به دلیل مشابه به دست پدرش کشته شده بود. هرچند طبق گزارش روزنامه هم‌میهن، مردم روستای ماشکان معتقدند فرزانه «خودکشی» کرده و عموی کانی هم بازداشت و سوال و جواب نشده است.

این گزارش که روز چهارشنبه نهم بهمن تحت عنوان «مردن به جرم دوست‌ داشتن» منتشر شد، حاوی جزئیاتی از قتل کانی عبداللهی و دیگر مرگ‌های مشکوک و مشابه زنان در منطقه آذربایجان غربی است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کانی و دخترعمویش فرزانه، هر دو تا ششم دبستان درس خوانده بودند. چون روستای آن‌ها دبیرستان ندارد و نزدیک به ۱۰۰ درصد دختران به ناچار ترک تحصیل می‌کنند. کسانی هم که قصد ادامه تحصیل دارند، باید به مدرسه شبانه‌روزی در پیرانشهر بروند.

دختران و پسران روستای ماشکان مثل بیشتر جوانان روستاهای استان‌های غربی، همراه مادران و پدرانشان روی زمین کار می‌کنند، به دام‌ها غذا می‌دهند و شیر می‌دوشند. کانی هم جزو همین دختران بود.

عیسی ماشکانی، دهیار جوان روستا، می‌گوید که پدر کانی کلا مردی عصبی است و زود از کوره در می‌رود. ششم بهمن‌ماه که جعفر تصمیم گرفت کانی را بکشد، با او در خانه تنها بود و مریم، مادر کانی، به خانه پدرش رفته بود.

به گفته ماشکانی، دختران روستا از سه‌ روز پیش اضطراب گرفته‌اند که نکند این بلا سر خودشان بیاید. در این شرایط، مسئولان محلی پیرانشهر هم حاضر نیستند اطلاعات جدیدی از این پرونده بدهند. حال‌ آنکه گزارش‌های منطقه‌ای از میزان زن‌کشی‌ها نگران‌کننده است.

عثمان مزین، وکیل اهل سردشت، که سال‌ها است پرونده‌های زن‌کشی را در مناطق کردنشین ایران دنبال می‌کند، پرونده‌های زیادی را با همین موضوع دنبال کرده است. یکی از این پرونده‌ها مربوط به زنی است که از همسرش جدا شده بود و بعدها برادر و پسرعمویش به قتلش اعتراف کردند. زن خیلی التماس کرده و خواسته بود که به‌خاطر بچه‌اش او را نکشند اما برادر و پسرعمویش او را کشتند، چون شنیده بودند آرایشگر و «بدکاره» است.

این وکیل دادگستری همچنین ماجرای دختر ۱۸ساله‌ای را تعریف کرد که در خانه پدرومادرش باردار شده بود؛ با اینکه وکلای پرونده به این نتیجه رسیده بودند که برادر دختر عامل تجاوز بوده است، در نهایت پدر دختر را کشت و در اقرارهایش نوشت: «دخترم گفت من را بیرون شهر ببر و با همین شال خودم، آویزانم کن. من هم او را با همان شال از درخت آویزان کردم. آن بچه هم هیچ‌گاه به دنیا نیامد که ببینند پدرش که بود.»

چندسال پیش هم خبر آمد که دختر ۱۶ ساله‌ای خود را در رودخانه سردشت انداخته است. اول گفتند او خودکشی کرده اما در نهایت با پیگیری‌ها و آزمایش‌ها، مشخص شد که به دختر تجاوز شده بود.

مزین نمی‌تواند بگوید قتل فرزندان در سال‌های گذشته افزایش داشته یا کاهش پیدا کرده است؛ چون آمار رسمی‌ به دستش نرسیده، اما تایید می‌کند که اخبار فرزندکشی‌ها بیشتر از قبل منتشر می‌شود و جامعه به آن حساس‌تر است. به گفته این وکیل دادگستری، مجازات نکردن پدر به‌ دلیل قتل فرزندان فرزندکشی‌ها را افزایش داده، تا جایی که حتی در مواردی که پدر قاتل نیست و مثلا برادر یا شوهر قاتل است، پدر خود را قاتل معرفی می‌کند چون می‌داند که قصاص نمی‌شود.

در حالی‌ که قتل‌ زنان با انگیزه‌های ناموس به موضوعی نگران‌کننده در جامعه تبدیل شده است، تعداد خانه‌های امن برای زنان روزبه‌روز کاهش می‌یابد. به گفته فاطیما باباخانی، مدیرعامل خانه امن مهر شمس‌آفرید در ارومیه، حدود ۱۶ تا ۱۷ خانه امن غیردولتی در ایران وجود دارد که برخی از آن‌ها در سال اخیر تعطیل شده‌اند و حالا فقط هفت یا هشت تا از آن‌ها فعال‌اند.

باباخانی می‌گوید که شنیدن خبر کشته‌ شدن کانی عبداللهی مانند ده‌ها نام دیگری که یادآور نبود قوانین حمایتی، کافی نبودن نهادهای مدنی موجود و بی‌توجهی نمایندگان مجلس و مدیران دولتی است، ذهن او را مجددا به موضوع زنان، خشونت و عامدانه نادیده گرفته‌ شدن مطالبه نیمی از جمعیت ایران معطوف کرده است.

او هر هفته و شاید هر روز، روایتی از یک زن‌کشی، خودسوزی یا خودکشی دریافت می‌کند که به‌دلایل مختلف از جمله خشونت خانگی به دلیل کم و زیاد بودن رب غذا گرفته تا درخواست حضانت و طلاق یا مباحث مبتنی بر به‌اصطلاح ناموس، رخ می‌دهد.

محرومیت از تحصیل و اشتغال، محرومیت از دسترسی به اطلاعات آزاد و اینترنت، محدودیت دسترسی به نهادهای دولتی و غیردولتی حمایتی و مراکز مشاوره و بهداشت، حبس خانگی، رفتارهای تحقیرآمیز، توهین و آزار کلامی، روانی و اقتصادی و ده‌ها مصداق دیگر، مواردی‌اند که به اعتقاد فاطیما باباخانی، فعال اجتماعی، مرحله به مرحله اتفاق می‌افتند، شدت می‌یابند و درنهایت با ادامه سکوت و رواداری نامتعارف، سبب آسیب جدی به زنان و دختران می‌شوند.