در میان تحولات پرشتاب منطقهای، گروه شبهنظامی حوثی در یمن به فعالترین و موثرترین بازوی رژیم جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده است؛ بهویژه پس از کاهش نفوذ حزبالله لبنان در پی ضرباتی کوبنده که به محور مقاومت وارد آمد و نیز به دلیل سیاستهای رژیم ایران در جابجایی بازوهای وابسته به تهران و فعالسازی آنها بر اساس راهبردهای مذاکره.
ظهور مجدد حوثیها تنها به پیشرویهای نظامی در خاک یمن محدود نمیشود؛ آنها نهتنها ساختار دولت و هویت ملی یمنی را هدف گرفتهاند، بلکه در مختل کردن معادلات امنیتی منطقهای و بینالمللی هم نقشی جدی دارند؛ از تهدید کشتیرانی در دریای سرخ گرفته تا هشدارهای مکرر درباره آتشافروزی در منطقه، آن هم با تکیه بر شعارهایی چون «حمایت از غزه» و «نمایندگی محور مقاومت»؛ محوری که واپسین نفسهایش را میکشد و دیگر رمقی برایش باقی نمانده است.
این تهدیدها ممکن است اغراقآمیز به نظر برسند، اما در چارچوب جنگهای نامتقارن امروزی، نگرانیهایی جدی برمیانگیزند. با این حال شاید یکی از نگرانکنندهترین تحولات اخیر، همکاری تاکتیکی حوثیها با القاعده سومالی برای قاچاق سلاح از راه دریا باشد؛ ائتلافی که نشان میدهد در شرایط اضطراری، مرزهای ایدئولوژیک هم میتوانند رنگ ببازند.
با وجود اختلافات عقیدتی، منافع مشترک، بهویژه در انتقال تسلیحات از شاخ آفریقا، دو طرف را به هم نزدیک کرده است. این همکاری نهتنها قدرت حوثیها را بیشتر میکند، بلکه سومالی را هم به حیاط خلوتی جدید برای رژیم جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حوثیها همزمان، با آزاد کردن برخی فرماندهان القاعده یا هماهنگی در مناطقی خارج از کنترلشان، در حال تلهگذاری برای یمن و تبدیل آن زمینی سوختهاند که جایی برای بازسازی سیاسی یا اجتماعی باقی نمیگذارد.
در شرایط کنونی، روشن است که حوثیها بیش از هر زمان دیگری به پروژه نظامیــامنیتی رژیم ایران گره خوردهاند؛ پروژهای که اگر گفتگوهای تهران و واشینگتن به بنبست برسد، ممکن است برگ آخر آن همین حوثیها باشند.
از سوی دیگر، شکی نیست که حملات هواییــ هرچند دقیق باشندــ تا زمانی که در قالب یک راهبرد جامع و منسجم زمینی قرار نگیرند، برای تضعیف یا فروپاشی ساختار این گروه کافی نخواهند بود. این راهبرد باید با مشارکت نیروهای بومی، دولت قانونی یمن و متحدان منطقهایــ بهویژه عربستان سعودی که سالها هزینههای امنیتی را متحمل شده و بار انسانی و سیاسی بحران یمن را بر دوش کشیده استــ صورت گیرد. البته هدف از تلاشهای عربستان سعودی حفظ وحدت و یکپارچگی یمن و حمایت از مردم این کشور بود که با بحرانهای انسانی سختی دستوپنجه نرم میکنند.
در طرف دیگر ماجرا، حوثیها تلاش میکنند از عامل زمان و پیشرفت مذاکرات جمهوری اسلامی بهرهبرداری کنند، در حالی که تهران آماده چشمپوشی از حوثیها در ازای یک معامله بزرگتر است؛ البته با امید به اینکه این گروه بتواند حملات هوایی را جذب و آثار آن را چه از نظر میدانی و چه رسانهای، خنثی کند.
این کار از طریق اتکا به سامانههای دفاعی ابتدایی، بسیج گسترده در یمن و در عین حال، فرار و انتقال رهبران به مناطق کوهستانی امن انجام میشود. آنها همچنین میکوشند شبکه وسیع و پیچیده برای قاچاق و پشتیبانی ایجاد و مدیریت کنند. به همین دلیل، تکیه صرف بر حملات هوایی بدون اقدام زمینی موثر، تنها به فرسایش گروه حوثی میانجامد، اما معادله را تغییر نمیدهد.
از همین رو، برخی مراکز پژوهشی و اندیشکدهها این پرسش را مطرح میکنند که آیا میتوان سناریو سوریه را در یمن تکرار کرد؟ یعنی سقوط حوثیها به شیوه فروپاشی رژیم بشار اسد در دمشق در اواخر سال ۲۰۲۴؟
علیرغم شباهتها در وضعیت فروپاشی، لجاجت و وابستگی به حمایت خارجی، میان وضعیت سوریه و یمن تفاوتهای بنیادین بسیاری وجود دارد که نمیتوان وضعیت دو کشور را با یکدیگر مقایسه کرد. رژیم اسد پایگاه مردمی و ایدئولوژیک واقعی نداشت و تقریبا بهطور کامل به حمایت جمهوری اسلامی، حزبالله و روسیه متکی بود؛ چیزی که باعث شد در برابر فشارهای مردمی و نظامی بهشدت شکننده باشد.
اما حوثیها، برعکس، یک گروه شبهنظامی ایدئولوژیکاند که بر اساس گفتمان تبلیغاتی فرقهای عمل میکنند؛ آنچه به آنها کمک میکند شبکهای از مبارزان را جذب و حتی آنها را بهاجبار (از طریق اغوا، تهدید و پول) به پذیرش ایدئولوژی خود وادار کنند. عامل جغرافیا نیز در این میان نقش مهمی دارد. این گروه طی سالها با بهرهگیری از بیتوجهی جامعه جهانی و نادیده گرفتن هشدارهای کشورهای معتدل بهویژه عربستان سعودی، توانسته است در مناطق کوهستانی صعبالعبور مستقر شود؛ مناطقی که از دیرباز و حتی پیش از سقوط دولت علی عبدالله صالح، پناهگاه این گروه بودند.
ترکیب این جغرافیای خاص، بیتوجهی جامعه جهانی و پشتیبانی آشکار جمهوری اسلامی، حوثیها را به نیرویی سازمانیافتهتر بدل کرد؛ به طوری که اکنون قادر به جلوگیری از انشقاقها و پشت سر گذاشتن بحرانهای داخلی است. هرچند این مسئله خود میتواند یک نقطهضعف هم باشد؛ بهویژه اگر رهبری گروه هدف قرار گیرد. درست همانگونه که ترور صالح الصماد در سال ۲۰۱۸ برای مدتی ساختار درونی حوثیها را مختل کرد.
مقایسه با سوریه به یک دلیل دیگر نیز دقیق نیست و آن ماهیت نیروهای مخالف حوثیها است که به راهبردی یکپارچه نیاز دارند؛ راهبردی که آنها را به چیزی فراتر از منافع قبیلهای یا منطقهای جلب کند. واقعیت این است که حل بحران پیچیده یمن به راهبردی فراگیر نیاز دارد و این گره کور را نمیتوان صرفا با حملات هوایی یا با ابتکارات سیاسی فاقد پشتوانه میدانی، باز کرد.
راهحل واقعی و پایدار از درون یمن آغاز و از طریق بازسازی جبهه ضدحوثی، تدوین یک گفتمان ملی فراگیر که مشارکت سیاسی، اجتماعی و نظامی را تقویت کند و به آن امکان دهد ساکنان مناطق آزادشده را درست و اصولی به خود جذب کنند، انجام میشود. علاوه بر آن، فعالسازی نقش جامعه جهانی در نظارت و جلوگیری از قاچاق سلاح و نیز افزایش فشارهای سیاسی بر تهران و استفاده از تدابیر تنبیهی مستقیم برای مقابله با نیروهای نیابتی آن در یمن اقدام مهمی دیگری است که میتواند مسیری تازه پیش پای آینده این کشور باز کند.
برگرفته از روزنامه الشرقالاوسط