اگر پیراهن دگمهای به تن داشته باشیم، احتمال دارد که از زیر و در پایین یکی از توگذاشتگیهای آن، دگمهای دوخته شده بر روی برچسبی را برای روز مبادا جاسازی کرده باشند. یعنی وقتی یکی از دگمهها افتاد، بتوانیم از آن دگمه یدک استفاده کنیم، نه آن که پیراهن را دور بیاندازیم و پیراهن دیگری بخریم. دوخت و دوز، زمانی جزو مهارتهای اصلی مثل خواندن و نوشتن بود، اما امروزه که در بریتانیا سالی ۱۴۰ میلیون پوند پوشاک راهی زبالهدانیها میشود، روشن است که اوضاع عوض شده است.
هفته مد لندن روز ۱۸ فوریه پایان یافت که آن را میتوان تعلق خاطر هر ساله در برابر بدترین شکل زیاده روی این صنعت ویرانساز محیط زیست دانست. در اتحادیه اروپا نیز سالی نزدیک به شش میلیون تُن پوشاک نو خریداری میشود؛ یعنی هر نفر به طور متوسط حدود ۱۳ کیلوگرم. بریتانیاییها در خرید لباس گوی سبقت را از همگان ربودهاند و سالی یک میلیون تُن لباس هم دور میریزند. ناگفته پیداست که تولید، ساخت و دور ریختن این همه لباس، اثر مخربی بر محیط زیست میگذارد.
با این حال، انگار که نامهای تجاری صنعت مد اوج فرهنگ متعالی باشند، مجموعههایی را که در هفته مد لندن به نمایش میگذارند ستایش میکنیم، انگار نه انگار که با طرح تجاریشان دارند زیست کره زمین را به نابودی میکشانند. باید به این روند پایان داد. سال گذشته بود که کارگروه ممیزی محیط زیست مجموعه توصیههایی شامل اهداف زیستمحیطی اجباری را تدوین کرد تا بلکه پایداری زیستمحیطی صنعت مد را افزایش دهد. البته چندان هم زود دست به کار نشدهاند. وقت آن است که در روزگار دلواپسیهای تغییرات اقلیمی، برای واداشتن این شرکتها به کاهش اثرگذاریهای مخربشان بیشتر فکر کنیم.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
میتوان از روشهای موفق قبلی گرتهبرداری کرد. برای مثال، در اتحادیه اروپا حق تعمیر لوازم خانگی وجود دارد. یعنی سازندگان لوازمی مثل ماشین لباسشویی و یخچال، تا ده سال باید قطعات ایراد پیدا کرده این لوازم را تعمیر یا تعویض کنند. تصور کنیم که اصول این مقررات شامل تولیدکنندگان پوشاک هم بشود، یعنی نامهای تجاری مجبور باشند در مرمت و بازآرایی پوشاک به ما کمک کنند، نه آن که ما را تشویق کنند که لباسهایی را که داریم دور بریزیم و برای خرید لباس نو راهی فروشگاه شویم.
هم میتوانیم به یکی از شعبههای فروشگاههای زنجیرهای تاپشاپ در محل خودمان برویم و به انبوهی از «تجربههای» جدید برسیم که سرمایهداری متأخر برای کشاندن مشتریان به فروشگاههای دنیای واقعی به کار میگیرد، هم میتوانیم پایگاههای کوچک تعمیر لباس راه بیندازیم و کارهای خردهمرمتی انجام دهیم و کارگاههای آموزش بازآرایی و فرا بازیافت لباس برگزار کنیم. در زمانهای که نامهای تجاری در تکاپوی آن هستند تا مردم را به فروشگاههاشان در خیابانهای اصلی شهر بکشانند، میتوانند به گردهم آوردن مردم در جایی و آموزش دادن به آنها کمک کنند تا بلکه لباسها راهی زبالهدانیها نشوند.
یادمان باشد، همین که هنوز هم به لباسهای نو نیز دگمه یدک میدوزند، یعنی آن سنت ریشهدار و ژرف هنوز فراموش نشده است و فقط چندی است که صنعت معروف به مد که با موجی از پوشاک ارزان به پا کرده است، به سرعت آن را کنار زده است. وجود این دگمه، حقیقتی را دوباره به یادمان میآورد: به راستی دلیلی ندارد این همه پوشاک بسیار عالی را که فقط به اندکی دوخت و دوز نیاز دارند، یا از آن بدتر، به صرف آن که در صنعتی تشنه فروش فزاینده، دور از پسند روز به شمار میآیند، دور بریزیم.
البته مخالفتی زیرپوستی با صنعت موسوم به خوشپوشی شتابان نیز در جریان است که اقبال مجدد جوانان به هنر بافندگی و شکلگیری گروههای «گفت و دوخت» در اتحادیههای دانشجویی، جلوههایی از آن است. در دهههای طلایی سرمایهداری مصرفگرا، نسل برخاسته از انفجار جمعیت پس از جنگ جهانی دوم به چنین مهارتهایی پشت کرد، چون از نظر آنها مهارتهایی منسوخ و زاید بودند. اما اکنون چنین مهارتهایی از نو زنده شدهاند و نسل پسا فروپاشی هزاره حاضر، دوباره به سوی اجداد خود بازمیگردند که هم مقتصد بودند، هم خودشان برای انجام کارها آستین بالا میزدند، و هم اهل تعمیر و مرمت بودند.
از هر لحاظ که بنگریم کنش انفرادی نمیتواند به تنهایی دلواپسیهای زیستبومی و اقلیمی را برطرف کند. مانند استخراج سوخت فسیلی، دامداری کارخانهای و سایر محرکهای مهم بحران تغییرات اقلیمی، صنعت موسوم به خوشپوشی شتابان نیز نشانگان دیگری از اقتصاد بیماری است که تشنه رشد ابدی است. باید محدودیتهای کره زمین را جدی گرفت. به جای این کارها باید به سراغ روشهایی از تولید برویم که حالت چرخهایتری دارند و ارزش بیشتری برای داشتههامان قائل باشیم تا فرهنگ بازمصرف، مرمت و بازآرایی تقویت شود.
صنعتی که ۱۰ درصد کل کربن جهان را منتشر میکند، بیشک به تغییری سراسری نیاز دارد، اما با نخ و سوزن هم میتوان حرکتی کوچک را آغاز کرد. به هر حال، ضربالمثلی قدیمی (تقریباً ) میگوید جلو ضرر را از هرجا بدوزی در ۲۰ هزار لیتر آب صرفهجویی کردهای! یاد گرفتن دوختن دگمه یدک، شاید کنشی انقلابی نباشد، اما ایستادگی کوچکی در برابر تباهسازی محیط زیست به دست سرمایهداری متأخر است. پس دگمه پیراهن را بدوزیم و از تولیدکنندگان هم بخواهیم آستین بالا بزنند.
© The Independent