در حالی که تهدیدهای روز افزون در خاورمیانه، امنیت ملی را در بسیاری از کشورهای عربی در معرض خطر قرار داده است، بازیگران منطقه ای و بین المللی سعی دارند از ناهنجاری های فراهم شده، بهره برداری کنند، بنابر این، جای تعجب نیست که حضور نظامی روسیه در سوریه و حضور نظامی آمریکا در شماری از کشورهای عربی همزمان به عنوان مایه اطمینان و عامل خطر تلقی شود. حضور نیروهای دو ابر قدرت در خاورمیانه، برای رژیم های که درگیر جنگ با گروه های تروریستی همچون القاعده و داعش هستند و تهدیدهای داخلی آن ها را آسیب پذیر کرده است، می تواند به عنوان مایه اطمینان و آرامش محسوب می شود. اما قدرت های منطقه ای که سعی دارند بر جهان عرب چیرگی پیدا کنند و جناح های که از نیمه قرن گذشته تا کنون برای رهایی از تسلط بیگانگان و حضور پایگاه های نظامی خارجی در خاورمیانه سرگرم مبارزه هستند، از حضور نیروهای آمریکا و روسیه، به شدت نگرانی دارند.
پرسشی که در این میان، مطرح می شود این است که کشورهای عربی چه زمانی می توانند امنیت ملی را با توان و قدرت خود تضمین کنند و نیازی به حمایت خارجی نداشته باشند؟ و آیا کافی نیست که مصر دو باره نقش تأثیر گذار خود را در جهان عرب ایفا کند؟ با توجه به درک ماهیت پروژه های سیاسی منطقه ای، کشورهای عربی چه زمانی موفق خواهند شد تا از اتکا به نیروهای خارجی دست بردارند و زمام امور را در دست خود بگیرند؟
در واقع، اوضاع فراهم شده در خاورمیانه، زمینه بهره برداری و سیاست بازی را برای قدرت های منطقه فراهم کرده است و در نتیجه، 3 قدرت رقیب در منطقه سعی می کنند نفوذ خود را در جهان عرب گسترش دهند و تا آن جا که ممکن است تحولات خاورمیانه را به سود برنامه های استراتژیک خود سوق دهند. برای رسیدن به اهداف مورد نظر، 3 قدرت منطقه ای یاد شده؛ گاهی در رقابت، برخی اوقات در همکاری و زمانی در خصومت و جدال با یکدیگر می باشند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از سوی دیگر، تصمیم برخی از کشورهای عربی برای عدم اتکا به آمریکا و نزدیکی با کشورهای اروپایی و همسویی با اتحاد جماهیر شوروی، آزمون ناموفقی بود که نتیجه آن در گذشته برای همگان آشکار شد، زیرا کشورهای اروپایی که خود نیاز به حامی و پشتیبان دارند چگونه می توانند از سایر کشورها حمایت کنند. در واقع، ایالات متحده، غرب اروپا را در چارچوب سازمان پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» حمایت می کند و مسکو، اروپایی شرقی را زیر چتر پیمان ورشو و در پرتو همین حمایت و همکاری، اروپا تبدیل به یک قدرت جهانی شده است.
البته 3 قدرت منطقه ای که در بالا به آن اشاره کردیم، عبارت اند از: اسرائیل، ایران و ترکیه و وجه مشترک میان این قدرت ها، قرار دادن دین به عنوان ابزاری در راستای رسیدن به مقاصد سیاسی است. پروژه رژیم آخوندی ایران، گسترش دامنه دولت «ولایت فقیه» است، اما اردوغان و حزب عدالت و توسعه سعی در احیای خلافت عثمانی دارند در حالی که پروژه سیاسی اسرائیل در خاورمیانه چنان عوام فریبانه است که حتی سکولار ها نیز آن را متکی بر خرافات و آموزه های تورات می دانند.
ریچارد نیکسون، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده در کتاب "رهبران" نوشته است که دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر اسرائیل به او گفته بود: «من یک فرد سکولار هستم و هیچ باوری به تورات ندارم و البته ما از تورات به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده می کنیم.» اکنون به نظر می رسد که اسرائیل در حال نزدیک شدن به مرحله نهایی اشغال سرزمین فلسطین است، اما رژیم ایران نیمی از مسیر رسیدن به اهدافش را در خاورمیانه طی کرده است در حالی که ترکیه به تازگی بساط سیاست بازی های خود را در منطقه پهن کرده است.
تل آویو با الحاق بیت المقدس و بلندی های جولان به خاک اسرائیل، قصد دارد شهرک ها یهودی نشین کرانه باختری و دره رود اردن به قلمرو اسرائیل ملحق کند و بدین شیوه سیاست غصب سرزمین فلسطین را ادامه دهد.
اما رژیم ایران که پیوسته افتخار می کند که بر چهار پایتخت عربی تسلط دارد، در تلاش است با استفاده از پوشش مذهبی، امپراتوری «ایرانی» را در خاورمیانه تشکیل دهد. برای رسیدن به این مأمول، دولت ایران به حمایت خود از گروه های مذهبی وفادار به تهران ادامه می دهد. افزون بر آن، رژیم ایران از شبه نظامیان وابسته به سپاه پاسداران، به عنوان ابزاری در جنگ های نیابتی با آمریکا «شیطان بزرگ»، اسرائیل «شیطان کوچک» و جهت های مخالف با پروژه سیاسی ایران در منطقه، بهره برداری می کند. البته این همان سیاستی است که روسیه، نخست در سوریه و هم اکنون در اوکراین انجام می دهد و گروه ها سیاسی و نظامی وفادار به خود را حمایت می کند و سعی دارد بدین شیوه و بدون این که نیروهای روسیه وارد درگیری و معرکه شوند، به اهداف استراتژیک خود دست یابد.
اما ترکیه که رئیس جمهور آن یک حزب اسلامی را در چارچوب یک نظام سکولار رهبری می کند، بیشتر از همه چیز اتکا به احزاب سیاسی اسلام گرا به ویژه سازمان بین المللی اخوان المسلمین دارد. البته اغلب گروه های سیاسی اسلام گرا از اخوان المسلمین گرفته تا سازمان داعش، هوای احیای خلافت را در سر دارند و این همان هدفی است که رجب طیب اردوغان در آرزوی تحقق آن است. بدین ترتیب، اردوغان نیز بر بخش خاصی از مردم تمرکز دارد و با حمایت از گروه های مسلح و شبه نظامیان اجیر شده، بحران جنگ را در ادلب و حلب شعله ور می کند.
در واقع، می توان گفت که جهان عرب تبدیل به میدان رقابت میان قدرت های منطقه ای شده است، در حالی که تنش میان ایران و آمریکا ادامه دارد، تهران در سوریه با مسکو هماهنگی و همکاری دارد و حتی در برخی زمینه ها، میان ایران و آمریکا در عراق نیز همسویی وجود دارد. ترکیه نیز در تحولات سوریه، با آمریکا و روسیه هماهنگی دارد و البته اسرائیل با حمایت واشنگتن و تفاهم با مسکو، نیروهای ایرانی را در سوریه بمباران می کند و در نتیجه، جهان عرب که تا هنوز برای حفظ ثبات و امنیت خود، اتکا بر قدرت های بین المللی دارد، با تهدید توسعه طلبی های اسرائیل، ترکیه و ایران رو به رو است.
© IndependentArabia