بازار پیشبینیها در مورد اوضاع جهان پس از پایان شیوع ویروس کووید-۱۹ داغ است. اسلاوی ژیژک، فیلسوف سرشناس، هم از قافله پس نمانده است. او در این دو سه ماه مشغول نوشتن کتابی کوچک در مورد این بیماری عالمگیر بوده است و آن را بهتازگی به بازار نشر فرستاده است. اما، کتاب وی حرف زیادی برای گفتن ندارد و نظریاتش کم و بیش در اظهارات نظریهپردازان و نویسندگان دیگر بازتاب یافته است. تنها وجه متمایز این کتاب، همان ادعاهای بزرگ و برخی اوقات اغراقآمیزی است که همیشه از ژیژک انتظار میرود. او به حرفهای خلاف عادت و سرگرمکننده معروف است.
ژیژک به راحتی در این کتاب ادعا میکند که «اپیدمی کرونا ضربهای کشنده بر قلب سیستم سرمایهداری است... ما راه فعلی را نمیتوانیم ادامه دهیم. چون به تغییر رادیکال نیازمندیم.»
اما او ناراحت است که این حرفش جدی گرفته نمیشود. وی در کتاب خود به کرات میگوید که منتقدان چپ و راست، وی را به خاطر این پیشبینی ملامت و تمسخر کردهاند، زیرا معتقدند که «سرمایهداری قویتر از گذشته و با شتابی بیشتر برخواهد گشت.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته، منتقدان را نباید به خاطر این خردهگیری ملامت کرد. ژیژک برای توضیح وقوع تغییرات بنیادین مورد نظرش، تلاش فکری جدی نمیکند. او به سیاق بسیاری از نظریهپردازان چپ، پس از هر بحران جهانی، پایان نظام سرمایهداری را پیش بینی میکند. اما بسیاری از این بحرانها الزاماً به تغییرات رادیکال منتهی نمیشوند. جالب است که ژیژک برخلاف این بار، در باره بحران مالی و اقتصادی ۲۰۰۸ نظر متفاوتی داشت. او در سال ۱۳۹۴ به خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل گفت که به رغم وضعیت بحرانی مالی جهان، توقع انقلابی جدید ندارد.
بخشی از این انتقادات، ریشه در برخورد سهلانگارانه و گیج کننده ژیژک با مفاهیم نیز دارد. مثلا، مراد او در این کتاب از «کمونیسم»، نه کنترل شرکتها و ابزار تولید به دست دولت، بلکه همبستگی جهانی و شکلگیری یک نهاد قدرتمند فراکشوری مانند سازمان بهداشت جهانی، برای مبارزه هماهنگ با همهگیری کووید-۱۹ و تخصیص موثر منابع در سطح بینالمللی است. به گفته او، این همهگیری میتواند «ما را به فکر جامعه جایگزین اندازد، جامعهای فراتر از دولت-ملتها، جامعهای که نمود اشکال مختلف همبستگی و همکاری جهانی باشد.»
این نکته را هم نباید نادیده گرفت که انتقادات ژیژک در این کتاب، به درستی به محدودیتهای بازار آزاد در مواجهه با این بیماری جهانگستر اشاره دارد. به گفته وی، «همهگیری کرونا نه تنها محدودیت بازار جهانی، بلکه کمبودهای کشنده پوپولیسم ملیگرا را که همواره روی حاکمیت مطلق دولت تاکید دارد، نیز آشکار کرد.»
دولتها مجبور شدند که با دخالت و وضع مقررات، منابع و تجهیزات لازم پزشکی را برای بیمارستانها فراهم سازند و برای کارگران و کارمندان بیکار، حقوق ماهانه در نظر گیرند. به گفته او، اتخاذ تدابیر و اقدامات مذکور که از سوی برنی سندرز و دیگر سوسیالیستها مطرح میشد، قبل از این بحران غیرقابل تصور بود. ولی واقعیت این است که «در زمان شیوع ویروسهای جهانگستر، به دولتهای قدرتمند نیاز است تا با یک انضباط نظامی، تدابیر پیشگیرانهای چون قرنطینه را به اجرا درآورند.»
به همین خاطر، او ستایشگر دولت چین است که توانست سیاست قرنطینه را بر شهرهایی با دهها میلیون سکنه اعمال کند. وی در اینجا هیچ انتقادی نسبت به سهلانگاری چین در پیشگیری از شیوع ویروس کرونا و سرکوب پزشکان و شهروندان فعالی که نسبت به این همهگیری هشدار دادند، مطرح نمیکند و حتا این شیوه را بیاشکال میداند. از نظر او، سلب آزادیهای شهروندان برای حفظ جان دیگران از شر این ویروس، قابل درک است. به هر حال، «راه حل آسانی برای تشخیص آزادی بیان «خوب» از شایعات «مخرب» وجود ندارد.»
ژیژک در اینجا متوجه نیست که بخشی از این «شایعات مخرب»، انتقادات مردم چین از ضعف دولت در برخورد با همهگیری و وضعیت بیمارستانها بود. او با سهلانگاری، به تجارب کشورهای دیگر توجهی نمیکند. چنانچه، کره جنوبی بدون سلب آزادی شهروندان یااعمال قرنطینه سختگیرانه، توانست همهگیری کرونا را مهار کند. موفقیت کشورهایی مانند کره جنوبی و آلمان در مبارزه با این بیماری همهگیر، در شفافیت، اعتماد به شهروندان و نظامهای سیاسی و بهداشتی توانمند ریشه دارد.
ژیژک نسبت به بازگشت وضعیت «عادی» پس از پایان همهگیری کرونا بدبین است. به گفته او، انسان متوجه آسیبپذیری خود در برابر طبیعت شده است. اما، دولتها، از جمله چین و ایالات متحده، بر بازگشت مردم و کسبوکارها به وضعیت عادی اصرار دارند. ولی از نظر او، «به رغم این خوشبینی سادهانگارانه، نکته مهم پذیرش این واقعیت است که با وجود سرکوب ویروس، بیماری به شکلی از اشکال برخواهد گشت... برخی از بیماران مبتلا به کرونا که مداوا شده بودند، دوباره به آن مبتلا شدهاند.»
او همچنین نسبت به بربریت دولتها و نظام بهداشتی نیز هشدار میدهد. برخی از دولتمردان و مدافعان سرسخت بازار، تصور میکنند که چرخ اقتصاد باید به هر قیمتی دوباره به راه افتد؛ حتا اگر این کار به معنای قربانی شدن بخشی از شهروندان، به ویژه سالمندان باشد. ترس ژیژک از «بربریتی با چهرهای به ظاهر رحمانی و بشردوستانه» است که «با توسل به تدابیر بیرحمانهای فارغ از افسوس و همدردی، و با تکیه بر نظرات کارشناسان برای حفظ بقا، توجیه میشود.»
اشاره ژیژک به تصمیم بیمارستانهای ایتالیا است که بر اساس بخشنامه رسمی، در صورت کمبود وسایل پزشکی مانند دستگاه کمک تنفسی، پزشک حق دارد که میان بیماران سالخورده (با احتمال نسبتا قطعی نجات نیافتن) و جوانتر، دست به انتخاب بزند. در آمریکا نیز برخی از مقامات وابسته به حزب محافظهکار، از جمله گفتهاند که گویا «سالمندان حاظرند برای نجات اقتصاد کشور، از خودگذشتگی کنند.» از نظر ژیژک، پیام این نگرش روشن است: «ما باید اصل بنیادین اخلاق اجتماعی را نادیده بگیریم: مراقبت از افراد سالخورده و آسیبپذیر.»
از این رو، وی با لحن هشدارآمیزی میگوید که باید مراقب توصیهها و رفتارهای دولت بود که اقتصاد را بر سلامت شهروندان، بهخصوص یک گروه سنی خاص، ترجیح میدهد. در عوض، «ما باید از این گفته امانوئل کانت در پیوند با قوانین دولت پیروی کنیم: فرمان بپذیر، اما بیندیش، نیروی آزاد تعقلت را حفظ کن!»