در حالی که شعار «در خانه بمانیم» در سراسر دنیا به عنوان عبارتی نجاتبخش برای عبور از بحران شیوع کرونا مکرر توصیه میشود، این «خانه» برای برخی از خانوادهها چندان شباهتی به محل نجات ندارد. سنگری که قرار است تا این جمع آشنا، دوران قرنطینه را پشت آن سپری کند تا از گزندی که در بیرون است در امان بماند، با تنشهایی که به وجود آمده است، آنها را با یکدیگر غریبه کرده و سبب شده است تا در محیط کوچکی به نام خانه، فرسنگها از یکدیگر دور شوند. در بین این دورافتادگان اما گروهی هستند که در دوران پیشاکرونایی نیز همواره در معرض این غریبگی و تنش بودهاند. زنان، که در بیرون نیز همواره از آسیبهای خشونت مردانه در امان نیستند، این بار در قرنطینه و در پناهگاهی که باید امن باشد، با ناامنی درونی مواجه شدهاند.
ویروس کشنده خانگی
با انتشار بیانیههایی از سوی رهبر کاتولیکهای جهان و نیز دبیرکل سازمانملل بود که دنیا متوجه قربانیان دیگری، سوای آمارهای کرونایی شد؛ قربانیانی که جدید نبودند و سالهاست که از آنان به عنوان قربانیان خشونتهای خانگی یاد میشود. معضلی که پیشتر از آن به عنوان خشونت داخلی یاد میشد، اینک با این اعلام نگرانی جهانی، یک بار دیگر نشان داد که این قربانیان از قشر خاص و کشور خاصی نیستند و دنیا مدتهاست درگیر این اپیدمی مزمن شده است. قربانیان این وضعیت، با وجود آن که در کشورهای مختلف حال و روز متفاوتی دارند، اما در یک چیز مشترک هستند: آنها عموماً از جایگاه نابرابری در جامعه برخوردار هستند. این نابرابری تاریخی در این روزگار وحشت از بیماریای همهگیر، سبب شده است تا زنان علاوه بر هراس بیرونی، با وحشت از محیط داخلی نیز دست و پنجه نرم کنند. وحشتی که برای آنها سالهاست از بیرون به درون رخنه میکند، قربانی میگیرد و لابهلای اخبار پنهان میشود. این خشونت عریان علیه زنان که در جوامع سنتی همواره به عنوان موضوعی خصوصی قلمداد میشود، اینبار و به سبب شیوع بیماری، از مرزهای قرنطینه گذشته است و نشان داده است که غیر از ویروس کرونا، ویروسهای کشنده دیگری نیز هستند که قربانی میگیرند.
اختلاف میان دو شماره داخلی
بحران خشونت خانگی هر چند این روزها توانسته است تریبونی در مخالفت با این آسیب در کشورهای آزاد پیدا کند، اما در کشورهای جهان سوم تا حدودی دستخوش نوعی نامرئیانگاری شده است تا آسیبنگاری از این وضعیت، به آمار مشخصی نرسد.
در ایران، پس از اعلام مدیرکل مشاوره و امور روانشناختی بهزیستی مبنی بر افزایش سه برابری آمار اختلافها بین زوجین در دوران قرنطینه، بلافاصله تکذیبیههایی از سوی مسئولان صادر شد که این افزایش آمار را تکذیب کردند و آن را توطئهای از سوی «معاندین و رسانههای بیگانه» خواندند. یکی از تکذیبکنندگان، حبیباله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، در گفتوگویی اعلام کرد که گویا «طبق آمارهای ما»، خشونت خانگی نسبت به گذشته و قبل از ایام کرونا و قرنطینه خانگی تفاوتی نداشته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سازمان بهزیستی در حالی دست به انکار این افزایش خشونت زد که تعداد تماسهای مردمی با تلفن ۱۴۸۰ مشاوره سازمان، از افزایش سه برابری این مراجعان خبر میداد و سوی دیگر ماجرا، خط تلفن ۱۲۳ متعلق به اورژانس اجتماعی بود که به قول حبیباله مسعودی، چنین افزایشی به خود ندیده است. ضد و نقیض بودن گفتهها در باره شمار مراجعان به این دو خط تلفن که مربوط به یک سازمان هستند، خود میتواند گویای وضعیت اطلاعرسانی در مورد آسیبهایاجتماعی و آمارهای مربوطه نسبت به آنان باشد. افزایش خشونت در میان خانوادههای ایرانی در حالی با تکذیب ارقام، سرسری گرفته میشود که سال گذشته فاطمه قاسمپور، رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده تهران، ۶۶ درصد زنان ایرانی را درگیر خشونت دانسته بود. با این وجود، قوانین مدافع زنان در برابر این خشونتها، بهخصوص خشونتخانگی، که در این شرایط میتوانست یاریگر حداقلی برای زنان باشد، هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده است و لایحه منع خشونت علیه زنان وارد نهمین سال مسکوت ماندن خود شده است.
مرزهای تاریک خانهنشینی
تحولات غافلگیرکننده مرزی در عصر کرونا، از راس حکومتها آغاز شد. ابتدا مرزهای کشورها بسته شد و سپس به مرزهای استانها و شهرها رسید، و عاقبت این ایزولهسازی به محلهها و محلهای زندگی افراد ختم شد. انسانها به مرزهای درون خانهها رانده شدند تا در این آخرین نقطه که ظاهرا «کانون گرم خانواده» نام دارد، بتوانند به سلامت از این ناخوشی عبور کنند. اما این آخرین نقطه که سنگری برای پیشگیری از ناخوشی و آزمونی انسانی تعبیر میشد، تحت تاثیر مرزهای بزرگتر پشت در، به ناخوشی خشونتباری دچار شد که فرادستی و فرودستی در آن نقش بسزایی دارد. زنان در چنین جوامعی و در این مرزهایی که کوچک و کوچکتر میشوند، از وضعیتی فرودست برخوردارند و مردان دوست دارند حاکم این قلمرو کوچک باشند، و این آغاز خشونت است. خلاء حمایتهای قانونی از زنان، سبب مسکوت ماندن اغلب این خشونتها میشود و آن را امری خصوصی تلقی میکند. خواستِ جامعه مرد-پدرسالار، سکوت در برابر این خشونتهاست و چنین تفکری، امروز پشت درهای بسته نیز دیده میشود.
خشونتزدایی از خانه در عصر پساکرونایی
در بخشهایی از سریال «پایتخت ۶» که آن را از پرمخاطبترین سریالهای تاریخ صداوسیما میدانند، خانوادهای نشان داده میشود که مرد آن دایم توسط همسرش کتک میخورد. چنین نگاهی به بهانه طنز و در حضور مخاطب میلیونی، ما را از مسئلهای مهم دور میکند؛ این که در واقعیت، در اغلب جوامع و در اکثریت قریب بهاتفاق موراد، خشونت علیه زنان به دست مردان صورت میگیرد، نه بالعکس. آنچه میتواند به تببین خشونت خانگی کمک کند، نگاهی است که از بالا بر ساختار اجتماعی یک جامعه جاری میشود. از سویی فشارهای اقتصادی و روانی مضاعف بر افراد و مخدوش بودن آینده شغلی در عصر پساکرونایی، و همچنین عدم اعتماد به گزارشهای دولتی، میزان تابآوری افراد را در برابر یکدیگر پایین آورده است و عصبیت پشت درهای بسته را افزایش داده است. این خشونت، بازتابی از تفکر جامعه نسبت به زنان است و سلامت روح و روان قربانیان را دچار آسیبهای جدی میکند و امید را در این روزهای نومیدی از آنان خواهد گرفت. گفته میشود که در عصرپساکرونا انسان موجود بهتری از گذشته خواهد شد و این درسی است که روزهای کرونایی به او آموخته است. به طبیعت احترام خواهد گذاشت و با محیط زیست رفتار بهتری خواهد داشت. با امید به چنین رویکردی، در کنار نابودی کرونا و احترام به طبیعت و محیط زیست، امیدوار باید بود که خشونتهای خانگی نیز همچون خشونت علیه طبیعت از جامعه زدوده شود و حاکمان و قانوگذاران این جوامع، با اصلاح قوانین خود حامی زنانی شوند که هر چند دارای ارزش یکسانی با مردان هستند، امکانات و حقوق برابر از آنان دریغ میشود و در بخشهای مختلف جامعه، در بیرون و درون، در معرض انواع خشونتها قرار میگیرند.