چند روزی است که در ایران درهای سینماها که در پی شیوع کرونا تعطیل شده بودند، به روی تماشاگران باز شده است.
این بازگشایی همراه شد با اکران «شنای پروانه»، یکی از فیلمهای پر سر و صدای جشنواره فجر.
«شنای پروانه» ساخته «محمد کارت» است؛ کارگردانی که در میان سینماگران پرآوازه نیست و این فیلم هم اولین فیلم بلند سینمایی او است. با این حال، نام محمد کارت پیش از «شنای پروانه» هم به خاطر مستندهای خلاقانه و متفاوت از او، شنیده شده بود. فیلم کوتاه «بچهخور» ساخته این کارگردان هم بسیار مورد توجه قرار گرفت و جایزههای بسیاری را از آن خود کرد. «شنای پروانه» هم به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی او، مثل کارهای پیشین این کارگردان عمل کرد و نگاه متفاوت او را در پرداختن به مسایل اجتماعی نشان داد. این فیلم در سی و هشتمین جشنواره فجر ۵ «سیمرغ» گرفت.
ژانر «شنای پروانه» را میتوان همان ژانر نوپای سینمای ایران که سعید روستایی در «ابد و یک روز» و هومن سیدی در «مغزهای کوچک زنگزده» در آن فیلم ساختهاند، دانست. اما چیزی که پرداخت محمد کارت را جذابتر میکند، غافلگیری در جای جای قصه است؛ قصهای که هم آغاز مشخص دارد و هم پایان مشخص و از این آغاز تا پایان، بارها میخکوبت میکند و پیشبینیهایت را در هم میشکند.
داستان هم روایت ملموسی دارد و انگار کن که روایت همین روزهای ایران باشد. روزهایی که اخبار ایران در کنار کرونا و مشکلات اقتصادی، از زنان بسیاری حرف میزند که قربانی خشونتهای مردانه و ناموسپرستی میشوند و جانشان را از دست میدهند. روزهایی که اسم رومینا، ریحانه و... که به دست پدرانشان به قتل رسیدهاند، بر سر زبانهاست و معضل خشونت علیه زنان، بار دیگر فعالان اجتماعی را به صرافت انتقاد از وضع موجود انداخته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته «شنای پروانه» روایت زندگی یک مرد است. مردی که از قماش لاتهای تهران است و طبیعتا مرام قلدری به او اجازه میدهد که دست به کارهای زیادی بزند. شنیدهها حاکی از آن است که این فیلم درواقع برداشتی است از زندگی و سرنوشت «وحید مرادی»، از لاتهای تهران، که در زندان به قتل رسید. گریم امیر آقایی نیز او را به وحید مرادی شبیه کرده است و همین موضوع باعث شده است که همسر وحید مرادی به ساخت فیلم اعتراض کند. او گفته است که نمیگذارد چنین فیلمی قاتل دوم همسرش باشد.
یکی از نگاههای انتقادی به «شنای پروانه» هم به همین خاطر است که انگار فیلم، ناموسپرستی و قتل ناموسی را به نوعی تطهیر میکند و از کنار زندگی از دست رفته یک انسان راحت میگذرد و در عوض، زندگی مردی را به تصویر میکشد که به خاطر بالا و پایین روزگار و عواملی که دست به دست هم دادهاند، دست به قتل زده است.
با وجود این نگاههای انتقادی، قصه فیلم بسیار جذاب است و حضور «جواد عزتی» بر جذابیت داستان افزوده است. واقعیت ماجرا این است که فیلم با وجود قصه و پرداخت جذابی که دارد، در بازی گرفتن هنوز لنگ میزند. اما جواد عزتی بار این ضعف را یکتنه به دوش میکشد و بازی خارقالعادهای را از خود نشان میدهد. جواد عزتی بازیگری است که بیشتر به بازی در فیلمهای طنز معروف است. او البته پیش از این در «ماجرای نیمروز» نیز در یک نقش جدی ظاهر شده و امتحانش را پس داده بود، اما در شنای پروانه نشان میدهد که چطور از پس هر نقشی به خوبی برمیآید و با شخصیت قصه یکی میشود. نکته جالب ماجرا این است که جواد عزتی خلاف این بازی درخشان، در جشنواره حتی کاندید نشد و طناز طباطبایی و امیر آقایی جایزه بردند.
از گریم بازیگران نیز نباید گذشت. لباسها و گریم در بهترین حالت خودشان هستند و باورپذیری داستان را بیشتر میکنند. گریم پانتهآ بهرام در این فیلم با موهای تراشیده آنقدر سنگین است که دقایقی طول میکشد که او را به جا بیاورید.
نکته جالب دیگر درمورد «شنای پروانه» این است که این فیلم فقط در ۵۰ روز ساخته شده است و با توجه به پیچیدگی فیلم، نشاندهنده قدرت کارگردان در ساختن و پرداختن فیلم است.
سینماها در ایران به سبب شیوع ویروس کرونا، با فاصلهگیری اجتماعی، اجرای پروتکلهای بهداشتی و پر نشدن سالنها، آغاز به کار کردهاند. فیلم «شنای پروانه» در چنین شرایطی و با توجه به محدودیتهای موجود، به صورت قابل توجهی دیده شده است. با توجه به سوابق مستندسازی کارگردان نیز به نظر میرسد که قرار است از این به بعد فیلمهای اجتماعی را از او بر روی پرده ببینیم و باید صبر کرد و دید که محمد کارت بعد از «شنای پروانه»، چه چیزی را میخواهد روایت کند.