۱۱ساله که بودیم ما را برای «یک درس خاص» به کلاسی خالی بردند.
دخترها به یک کلاس رفتند و پسرها به کلاسی دیگر، و این تاکیدی بود بر ذات مخفیانه مباحثی که قرار بود گفته شود. برای حدود یک ساعت، پرستاری که آمده بود درباره سیستم تولیدمثل زنانه، عادت ماهیانه و نحوه کارکرد همه اینها صحبت کرد. در پایان جلسه پرسش و پاسخ بود و چند نفری که شجاعت داشتند دستشان را بالا بردند و سؤال کردند و در مقابل پاسخهای عملی، و بدون خجالت دریافت کردند. در آخر به همه ما «یک کیف هدیه» داده شد که حاوی یک بسته تامپون، چند حوله بهداشتی، کتابچهای درباره کارکرد بدنمان بود. با آن که علم، موضوعی نبود که بر کسی پوشیده باشد و همه ما در کلاس، دروس مربوط به سکس داشتیم، این که عادت ماهیانه، یک «امر زنانه است» و نباید در کنار پسرها به آن پرداخته شود، در ذهن ما حک شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در ۱۴ سالگی کتاب «کری» نوشته استفن کینگ را خواندم. از آغاز ظالمانه داستان (دختری که در رختکن دبیرستان برای اولین بار پریود میشود و فکر میکند که دارد میمیرد)، تا پایان خونینش، این کتاب گواهی است به ماهیت اساسی قاعدگی و پیوندهای منفی مرتبط با آن. از نظر کری، خون الهامبخش بیرحمی در دیگر دختران و بیعقلی مذهبی در مادرش بود، و درنهایت در پایان کتاب، مرگ او آغشته به خون، و تحقیر در چشم عموم بود، به همان شکلی که وارد داستان شده بود. این کتاب در سال ۱۹۷۴ تالیف شد اما در سال ۱۹۹۲ به دلیل مضامین ضدمذهبی و حرفهای زشت و همچنین ارجاعاتش به بلوغ، از کتابخانههای مدارس آمریکا جمع شد.
اکنون سال ۲۰۲۰ است. پیشتر در ماه جاری، یک آگهی تامپون به دلیل شکایت ۸۴ بیننده، از تلویزیون ایرلند حذف شد. این آگهی که در قالب شکل یک برنامه تلویزیونی تصنعی بود، به زنان توصیه میکرد که نباید بتوانند وجود تامپون را حس کنند، به دلیل «اشارات جنسی» و «جزئیات بیش از حد» حذف شده است.
این هفته، «بادیفرم» جدیدترین کمپین تبلیغاتی خود را با هشتگ #داستانهایزنان معرفی کرد. این آگهی کارتونی با محتوای طنز سیاه از فعل و انفعالات درون رحم را همراه با تصاویر زنانی نشان میدهد که دچار یائسگی، سقط جنین، و دیگر وقایع کمتر خجالتآور که رحمهای ما به شکل ماهیانه، شدهاند.
اولین واکنش عموم مثبت بود و افرادی از تمامی سنین داستانهای خود از رحمهایشان را به اشتراک گذاشتند و خواستار عادیسازی این بحث شدهاند.
اما مانند همیشه، محفلی از منفیبافها هست که مصمماند زنان را به دلیل بحث درباره تجربیاتشان، خجالتزده و بر آنان قلدری کنند. طی ۲۴ ساعت گذشته، مردهایی بودهاند که پیشنهاد کردهاند، بادیفرم «مخاطب خود را بررسی کند» چرا که حتما نمیخواهند محصولاتشان ۵۰ سالهها را هدف قرار دهد، همچنین کمدینهای همیشگی که پیشنهاد میکنند بادیفرم، چند «داف زیبا» را به آگهیاش اضافه کند تا مردهای بیشتری توجهشان جلب شود. یک مخاطب مرد در همان ابتدا گفت که صحبت درباره رحم «خلاف عفت» است و بلافاصله چندین کاربر به او یادآور شدند که خودش نیز از رحم به دنیا آمده است. جین هچر، که مبتلا به سرطان تخمدان است و برای کمک به آن پول جمعآوری میکند، یکی از این کاربران بود که بعد به دروغگویی درباره ادعای ابتلا خود به سرطان متهم شد و جزئیات محل کارش، به تلافی روی شبکه توییتر انتشار یافت.
این ایده که بدن زنان زینتی است و باید از یک دید جنسی و بدون هرگونه بدنظری نگریسته شود، قدیمی و خطرناک است. نبود تحصیلات و آموزش واقعی، همراه با ایدههای پورنوگرافیک از این که بدن زن باید چه شکلی باشد (بدون مو، برجسته، براق و خوشبو) موجب میشود که تعبیر کاذبی از خلق شود که میتواند برای بسیاری از دختران جوان پیامدهای واقعی در زندگی ایجاد کند.
خیریه ساماریتان در سال ۱۹۵۳ و توسط کشیشی تاسیس شد که مراسم تدفین یک دختر ۱۴ساله عضو کلیسا را برگزار کرد که به دنبال اولین قاعدگی (به دلیل نداشتن دانش گمان کرد که علیرغم باکرگی، دچار یک بیماری جنسی شده است) خودکشی کرده بود. امروز، ما دوست داریم این طور فکر کنیم که چنین اتفاقهایی دیگر رخ نمیدهد، اما با این حال دختران در رواندا به دلیل ننگ و بدنامی، مجبور میشوند که در دوران قاعدگی مدرسه نروند و زنان در جاهای دیگر جانشان را از دست میدهند چرا که دردها و نگرانیهایشان با برچسبزنی به عنوان «مشکلات زنان» مورد بیتوجهی قرار میگیرد. دیگر قابل قبول نیست که فکر کنیم مسائل مربوط به تولید مثل در زنان، «مسائل زنانه» است: اینها مسائل انسانی است و باید با همین رویکرد تدریس شود.
اگر بخواهم این مسائل را خصوصی و در حضور زنان دیگر مطرح کنم، باید بتوانم این کار را انجام دهم. به همین روش، اگر احساس کنم که این مسائل باید به گوش مخاطب گسترده برسد تا آگاهی نسبت به آن بالا رفته و ننگ و بدنامی آن کاهش یابد، این امر هم باید به همان نسبت، مورد پذیرش باشد.
این که مردها برای پاسبانی از بحثهای واقعی ما درباره بدنهایمان تلاش کنند، و همزمان در ورود به بحثها درباره ابژهسازی همان بدنها، با خوشحالی مشارکت کنند، مضحک است. اگر مردها میتوانند آزادانه درباره اعضای بدن ایدهآل زنانه صحبت کنند، باید بتوانند برای فهم فرایندهای بیولوژیکی در همان بدنهای مورد علاقهشان، آماده باشند. همچنین، ما باید به دخترانمان درباره بدنهایمان آموزش داده و به آنها یاد دهیم که وقتی چیزی درست نیست، چطور درباره آن علنی صحبت کنند. سلامت و رفاه ما بستگی به این دارد.
© The Independent