انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و گفته میشود که میانجیگری رئیسجمهور ترامپ برای انجام «پیمان ابراهیم» بین امارات و اسراییل چه بسا روی نتیجه انتخابات تأثیرگذار باشد، که به یقین بیتأثیر نیز نخواهد بود.
اما کشورهای منطقه برای امضای این توافق به دنبال کسب رأی برای آقای ترامپ و یا ایجاد محبوبیت برای نتانیاهو نبودهاند که مصلحت و منافع ملی کشور خویش را بازیچه برنامههای انتخاباتی رئیسجمهور آمریکا کنند.
بهتر است بگوییم که امارات و بحرین، موقعیت و فرصت را برای انجام این توافق آماده دیدند و اقدام امارات که همراه با درخواست تعلیق شهرکسازیهای اسراییل در مناطق اشغالی فلسطینیان بود، نخستین گام مهم و ارزنده یک کشور عربی در جهت توقف اقدامات اسراییل در کرانه باختری رود اردن نیز بهشمار میرود (هرچند که این پیمان درباره فلسطین نیست).
مهمتر از هر چیز، «توافق سلام» (آنگونه که در منطقه از آن یاد میشود) و صلح با اسراییل، در اصل به معنای قطع امید کشورهای منطقه از تغییرات مثبت در نظام جمهوری اسلامی و دوستی این حکومت با همسایگانش است.
از عمر استقلال بحرین تنها ۵۰ سال و امارات متحده عربی تنها ۴۹ سال میگذرد. چهار دهه از عمر این دو کشور و تمامی کشورهای منطقه، با داشتن دغدغه و نگرانی از دوستی و یا دشمنی جمهوری اسلامی ایران سپری شده است.
جالب است که بگوییم انقلاب ایران و وقایع پس از آن و مشکلاتی که مردم ایران بهواسطه حکومت مذهبی حاکم با آن مواجه شدند، درس خوبی به همسایگان داد که از وضعیت ایران عبرت بگیرند و به دنبال رفاه و امنیت شهروندان خود باشند.
سال پیش که مردم ایران در مشهد به خاطر گرانی و اوضاع نابسامان اقتصادی به فلک بسته شدند، امارات، نخستین فضانورد خود را به ایستگاه فضایی فرستاد. ابتدای تابستان نیز، کاوشگر فضایی امید به مریخ فرستاده شد؛ دستاوردهایی بس بزرگ برای کشوری کوچک و نوپا.
رسیدن به نقطهای که امروز عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات در آن قرار گرفت و در کنار نتانیاهو نخستوزیر اسراییل ایستاد، مأموریتی بهمراتب خطیرتر و دشوارتر از فرستادن کاوشگر امید بهسوی مریخ بود.
وی رو به جمعیت کوچکی که شاهد این لحظه تاریخی در کاخ سفید بودند گفت: «صلح به شجاعت و شکلگیری آینده به دانش نیاز دارد.»
«پیمان ابراهیم»، حاصل ناامیدی کشورهای منطقه پس از گذشت چهل سال از انقلاب ایران و نابسامانی در مناسبات سیاسی با آنها و دل بریدن از آمدن تغییر در نظام حاکم بود.
وزیر امور خارجه امارات، در یادداشتی که روز دوشنبه ۱۴ سپتامبر و در آستانه امضای توافق سلام در روزنامه والاستریت ژورنال منتشر کرد، بهطور غیرمستقیم به تهدید ایران و نیروهای نیابتیاش در منطقه بهعنوان انگیزهای مهم در عادیسازی روابط کشورش با اسرائیل اشاره کرد.
شیخ عبدالله نوشته بود: «[برخی] کشورهای غیرعرب منطقه و بازیگران غیردولتی آنها، زیر نام موهوم محور مقاومت، انواع مختلفی از افراطگرایی را ترویج میکنند. آنها در سودای احیای امپراتوری باستان یا تأسیس خلافتی جدیدند. آنها دائماً به آمریکا، اسرائیل و امارات متحده عربی حمله میکنند.»
در دو دهه اخیر هر زمان که روزنامهنگار و یا سیاستمدار عربی را میدیدم با خوشدلی از من میپرسیدند که دولت جدید (ایران)، چه گامی را جهت تنشزدایی با همسایگان بر خواهد داشت و نشانههای آن چیست؟
از دوره آقای خاتمی گرفته تا دوره دکتر احمدینژاد و سپس روحانی، امید طبقه متفکر عرب و کشورهای همسایه بر این بود که در نظام تغییری در روش و رویکرد در سیاستگذاریهای منطقهای و رابطهشان با آنها به وجود بیاید.
به نظر میرسد که کشورهای همسایه مسیر رسیدن به توافق ابراهیم را طی چهار سال پیموده باشند. یعنی آن زمان که جمهوری اسلامی مشغول توطئه در سوریه و سرکوب مخالفان اسد و پس از آن مردم خود در کوچه و بازار بود، کشورهای حاشیه خلیجفارس عطای دوستی با نظام را به لقایش بخشیدند و رفتند.
آنها یک سال پس از امضای برجام از آمدن هرگونه تغییر مأیوس شدند. هنگامی که دیدند نه رئیسجمهور تندرو و نه رئیسجمهور کندرو و میانهرو، هیچکدام فرقی با دیگری ندارند و قدرت اصلی در دست سپاه پاسداران و رهبری است که سیاست خارجی این کشور را ترسیم و در آن دیپلماسی تنشزدایی به معنای سیاست عدممداخله و ایجاد آرامش و امنیت در منطقه جایی ندارد، تصمیم امروز خود را در سکوت گرفتند.
چند سالی است که همسایگان برای رسیدن به سلام امروز در حال مطالعه و برنامهریزی بودهاند، اما موشکهای حوثیها و حمله به نفتکشها و تهدیدهای پیدرپی، تردید آنها را بهیقین تبدیل کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روز سهشنبه در کاخ سفید قطعی شد که همسایگان دیگر اهمیتی نمیدهند که جمهوری اسلامی میخواهد با آنها رابطهاش را عادی کند یا نه و یا اصلاً ارتباط داشته باشد یا نداشته باشد. آنها راه خود را خواهند رفت و ایران را نیز به حال خود میگذارند که این به حال خود گذاشتن به معنای انزوای بیشتر این کشور خواهد بود.
آنسوی دیگر نیز کشوری است که میخواهد بماند و در امنیت و آرامش زندگی کند. اسراییل نیز به این پیمان صلح نیاز دارد. شهروندان این کشور بعد از گذشت هفتادسال از تشکیل این کشور، نگرانیهای امنیتیشان برطرف نشده و با همسایگان ارتباط ندارند.
اسراییل نیز برای این دوستی بایستی بهایی را بپردازد و آن توقف ساخت شهرکهای یهودینشین در مناطق اشغالی در گام اول است. چه بسا، تشکیل کشور مستقل فلسطین در گامهای بعدی نیز ممکن شود.
زندگی کردن در میان ۳۰۰ میلیون جمعیت عرب و مسلمان، اگر که شما را دشمن ببینند، دشوار است. تکیه اسراییل به حمایت آمریکا و غرب نیز ابدی نیست، اما آنچه ماندنی است حقیقت وجود همسایگانی است که بایستی شما را بپذیرند و از در دوستی در بیایند تا امکان پاگرفتن و زندگی آرام برایشان فراهم شود.