همانند شاهزاده سریندیپی در قصه چهل طوطی، رهبران جمهوری اسلامی همیشه در جستوجوی یک کلمه رمز یا یک طلسم جادوییاند که بتواند حلال مشکلات آنان باشد. در یکی دوسال گذشته، با بر باد رفتن رویای گرفتن بیمهنامه واشینگتن، گردانندگان نظام در تهران، با رها کردن کلمه طلسم «برجام» به کلمه دیگری متوسل شدهاند: روسیه.
حمایت روسیه از جمهوری اسلامی یکی از مضامینی است که در تبلیغات نظام خمینیگرا، اولویت یافتهاند. روزنامه کیهان، بازتابگر نظرات آیتالله خامنهای، میگوید: «در هر شرایطی روسیه در کنار ما خواهد بود.» حجه الاسلام حسن روحانی، رئیس جمهور در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، از روسیه تشکر میکند. علی باکویی، از مشاوران امور خارجه «رهبر» میگوید: «مقام معظم رهبری در اولویتی که برای روابط بینالملل تصویر کردهاند برای سه گروه کشورهای مسلمان، کشورهای همسو و کشورهای همسایه اولویت قائل شدند. میتوان روسیه را تنها کشوری نامید که واجد هر سه اولویت است.»
ترکیدن بادکنک معاهده فرابردی با چین، اهمیت روسیه را به عنوان محملی برای دلخوشکنک سیاسی در تهران، افزایش داده است. پکن با بیپاسخ گذاشتن دعوت جمهوری اسلامی برای مذاکرات «راهبردی»، در واقع کل نظام را تحقیر کرد.
برای جبران این تحقیر، سفیر چین در تهران، آقای چانگ هوا در یک مقاله ۱۴۰۰ کلمهای، برای خبرگزاری جمهوری اسلامی کوشید تا از دلخوری ملایان بکاهد. آقای چانگ ابراز امیدواری میکند که جمهوری خلق مقام خود را به عنوان شریک نخست تجاری جمهوری اسلامی حفظ کند. اما سخنی از معاهده فرابردی ۲۵ساله که آقای روحانی بیان کرده بود، به میان نمیآورد. او میگوید: «دروازههای چین روز به روز به سوی خارج، گشودهتر خواهد شد.» او پیام پکن به ملایان را از زبان یک شاعر چینی در دوران پادشاهان تانگ بیان میکند: «بر آستانه بیکرانگی بیپایان، بادبانها بیافرازید و بر بال باد جاری شوید.»
به عبارت دیگر: «معاهده راهبردی» چیزی جز رویای خمینیگرایان نیست.
این جا خالی دادن چین، چینی که کوچکترین خطری را نمیپذیرد، بر اهمیت نقش روسیه به عنوان «تنها متحد واقعی» جمهوری اسلامی، میافزاید. دکتر باکویی میگوید: «روسیه در تصمیمگیریهای منطقهای یا جهانی با ما همسو بوده است.»
اما این تصور خوشبینانه، اگر نخواهیم بگوییم سادهلوحانه، تا چه اندازه درست است؟
در طی چند دهه گذشته، در سفرهای متعدد به اتحاد جماهیر شوروی و سپس روسیه، این پرسش را با مسؤولان سیاسی و کارشناسان روابط بینالملل، بارها مطرح کردهایم.
در مجموع میتوان گفت که زبدگان روس، هم در دستگاههای دولتی و هم در صحنه تخصصی، نظر مثبتی نسبت به جمهوری اسلامی ندارند. از دید آنان، نظام خمینیگرای مسلط بر ایران، یک تصادف تاریخی است و با دنیای امروز نمیخواند. بدین سبب مسکو هم در دوران شوروی و هم پس از آن کوشیده است تا جمهوری اسلامی را با قلادهای محکم کشیده و در مسیر مورد نظر نگاه دارد بیآن که امتیاز ویژهای به تهران بدهد. بدین سبب است که روسیه حاضر نیست عضویت کامل جمهوری اسلامی را در دو گروهبندی «شانگهای» و «اوراسیا» بپذیرد.
بیش از ۲۰ سال از معاهده راهبردی روسیه و جمهوری اسلامی میگذرد. بر اساس این معاهده قرار بود روسیه تا سال ۲۰۱۰ در مقام نخست شریکان بازرگانی ایران قرار گیرد. اما امروز بازرگانی ایران و افغانستان از نظر حجم و ارزش، دو برابر داد و ستد با روسیه است.
محمود شوری، معاون موسسه مطالعات راهبردی ایران و اوراسیا (ایراس) میگوید: «این معاهده تاکنون منشاء اتفاق مهمی نبوده است. مهمترین مطلب در چارچوب این تفاهم نامه، این است که هر دو طرف تعهد میکنند که به طرف متجاوز کمک نکنند.» البته آقای شوری حتما میداند که این تعهد در دو قرارداد پیشین ایران و شوروی، در سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۲ میلادی، با قاطعیت ذکر شده بود.
همان طور که رهبران و صاحبنظران روس ایران را از پشت عینک کبود میبینند، رهبران و صاحبنظران ایرانی نیز نظر خوشی نسبت به روسیه ندارند. محمودرضا سجادی، سفیر سابق جمهوری اسلامی در مسکو میگوید: «قدرت مالی و رسانهای روسیه، در دست یهودیان است. در عین حال بعضیها در دستگاه حکومتی ما فکر میکنند که اولویت روسیه، سیاسی و امنیتی است. اما با رفتاری که در روسیه شاهدیم، اولویت اول و دوم و سوم روسیه اقتصادی است.»
سجادی میافزاید: «دوستان تصور نکنند که ما با همکاری روسیه میتوانیم به جنگ آمریکا برویم، حاکمیت فعلی روسیه با اعتدالگرایان است که رفتار و تفکر انقلابی ندارند. بسیاری از روسها حتی در رده مسؤولانشان، تفاوت جمهوری اسلامی و داعش را نمیدانند و این باعث میشود که بین ما جدایی بیفتد.»
به عبارت دیگر، رهبران روسیه جمهوری اسلامی را نسخه نرمتری از داعش میدانند و بالطبع، حاضر نیستند به خاطر یک ایدئولوژی تروریستی روز به روز منزویتر شوند و با جهان غرب دربیفتند.
آن چه رهبران جمهوری اسلامی نمیخواهند بپذیرند، این است که مناسبات ملل با یکدیگر را نمیتوان بر یک ثنویت «متحد یا دشمن» خلاصه کرد. تردید نیست که روسیه میخواهد با جهان غرب به ویژه آمریکا رقابت کند، اما هرگز نمیخواهد در نقش دشمن ظاهر شود. مناسبات ملل میتواند طیف گستردهای را در بر بگیرد. از مناسبات عادی گرفته تا دوستی، همکاری، رقابت، چالش و سرانجام دشمنی. رهبران جمهوری اسلامی این مطلب را نمیفهمند. به همین سبب است که علیرغم تلاشهای طولانی، نتوانستهاند حتی یک کشور را حتی به دوستی، چه رسد به همپیمانی، با خود بکشانند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
الکسی خلبنیکوف، کارشناس شورای امور بینالملل در مسکو میگوید: «سابقه خوبی نسبت به روسیه در ذهن مردم ایران وجود ندارد. نگاه ایرانیان به روسیه منفی است. چرا ایران نباید مثل مصر و ترکیه، مبادلات تجاری خود را با روسیه افزایش دهد؟ هماکنون جمهوری اسلامی در میان شرکای تجاری روسیه در مکان چهل و نهم قرار دارد.»
خلبنیکوف میگوید: «یک نگرانی روسیه این است که ایران دوباره به غرب تمایل پیدا کند. شاید روزی مناسبات ایران و روسیه بهتر شود و روی روابط ایران و روسیه تاثیر بگذارد.»
این نگرانی خلبنیکوف بیاساس نیست. ایرانیان خاطرات خوبی از روسیه تزاری و اتحاد شوروی ندارند و برعکس همواره از نظر فرهنگی، نگاه به غرب داشتهاند.
کارشناسان روس میگویند که رهبران جمهوری اسلامی، روسیه را فقط برای دشمنی با آمریکا میخواهند و اگر حمایت آمریکا را به دست آورند، هزار فرسخ از روسیه دور خواهند شد.
خانم یلنا دونایووا، پژوهشگر ارشد انستیتو پژوهشهای خاوری در مسکو، میگوید: «بعضی ذهنیتها در محافل ایران نسبت به روسیه وجود دارد که درست نیست. روسیه نمیخواهد دشمن آمریکا باشد، آن طور که رهبران ایران میخواهند. روسیه (فقط ) به دنبال رقابت با آمریکا است.»
همچنین به گفته خانم دونایووا، روسیه حاضر نیست به خاطر جمهوری اسلامی، به روابط نزدیک خود با اسرائیل و کشورهای عرب صدمه بزند. او میگوید: «در خاورمیانه روسیه تلاش میکند که توازن خود را حفظ کند و با تمام کشورهای منطقه (از جمله اسرائیل) روابط حسنه و سودمند داشته باشد.»
دونایووا فاش میکند که رهبران تهران و مسکو ممکن است در مورد مسائل در سطح مقامات ارشد تصمیماتی گرفته باشند، اما در سطوح دیگر حتی دستگاه اجرایی، وزارتخانهها و سازمانهای روسیه، هیچ تفاهمی وجود ندارد. به عبارت دیگر ولادیمیر پوتین، احتمالا سر آیتالله خامنهای را شیره مالیده است اما از دستگاه اجرایی خود نخواسته کوچکترین گامی برای کمک به جمهوری اسلامی بر دارد.
در حالی که یک دهه از اعلام «نگاه به شرق» آقای خامنهای میگذرد، کارشناسان جمهوری اسلامی هنوز نمیدانند از کدام زاویه به روسیه بنگرند. آقای شوری میگوید: «ما ضرورتا به همکاری روسیه نیاز داریم. اما در بحث مقابله با آمریکا، روسها به دنبال گرفتن سهم خود از قدرت جهانی هستند. در حالی که ما تفکر استکبارستیزی (مرگ بر آمریکا) داریم.» به عبارت دیگر، آقای خامنهای در دنیای اوهام خود، «پایان آمریکا» را آرزو میکند در حالی که پوتین فقط میخواهد، از سوی دونالد ترامپ به شام «گروه ۸» در فلوریدا، دعوت شود.
علی علیزاده، استاد دانشگاه عالی دفاع جمهوری اسلامی، فاش میکند که همه های و هویها بر سر «نگاه به شرق»،(اگر روسیه را در شرق ایران به حساب آوریم)، چیزی جز طبل بلند بانگ، در باطن، هیچ نبوده است. او میگوید: «اولین نکته این است که ما تاکنون با روسها وارد گفتمان جدی نشدهایم.» به عبارت دیگر، آقایان خامنهای و پوتین در دیدارهای چندساعته خود، در خلوت برای یکدیگر قصه چل طوطی نقل میکردهاند.
الکساندر سادوفنیکوف، سفیر سابق روسیه در تهران میگوید: «دو کشور دغدغههای مشترک دارند و باید بکوشند محیطی از اعتماد متقابل به وجود آورند.»
تازهترین بیاعتمادی مسکو به گردانندگان جمهوری اسلامی را در سخنرانی اخیر آقای محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در شورای روابط خارجی نیویورک میتوان یافت.
در پاسخ به این سؤال که چرا کنوانسیون حقوقی دریای خزر از سوی تهران بلااجرا باقی مانده است، آقای ظریف میگوید: «من سعادتمند بودم که پس از ۲۲ سال مذاکره، کنوانسیون حقوقی دریای خزر را به نتیجه برسانم. در سال ۲۰۱۸ میلادی و فکر میکنم آقای روحانی آن را در ۲۰۱۹ امضا کرد. (اما) مرحله بعدی هنوز به نتیجه نرسیده، یعنی توافق ترسیم خطوط مرزهای دریایی. وقتی این کار شد، کنوانسیون جامع حقوقی دریای خزر برای بررسی به مجلس عرضه خواهد شد.»
جالب است که ظریف عنوان کنوانسیون را نمیداند و درباره تاریخ امضای آن نیز، مطلع نیست. او میگوید مذاکرات «دشوار»، بعد امضا باید صورت گیرد و معلوم نیست چقدر طول بکشد. این درحالی است که پارلمانهای دیگر کشورهای ساحلی – یعنی روسیه، آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان- کنوانسیون را تصویب کردهاند. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی حتی به بهترین دوست خود نیز، کلک میزند. البته مسکو با تحمیل کنوانسیون خزر، مهمترین امتیازی را که میخواست – انحصار حضور نظامی در دریای خزر- به دست آورد.
جمهوری اسلامی میدانست که با امضای این کنوانسیون، در مقام کوچکترین شریک ساحلی این دریای بسته، قرار خواهد گرفت. اما امضای کنوانسیون برای بهرهگیری از وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، لازم بود. برخلاف ریسس جمهور سابق آمریکا، باراک اوباما که حاضر بود، بازی «برجام» را بدون امضا بپذیرد، آقای پوتین اصرار داشت که تهران باید کنوانسیون را امضا کند. اما جمهوری اسلامی از آغاز تنها به فکر «از این ستون به آن ستون فرج است» بود و مصمم بود که در اولین فرصت، به قول معروف از زیر تعهداتش در برود. در مورد «برجام» ترامپ این کلک ملایان را درک کرد. این احتمال وجود دارد که پوتین نیز، اگر تاکنون متوجه نشده باشد، دریابد که اعتماد به ملایان خمینیگرا، همانند دعوت به شام از سوی اشباح در یکی از داستانهای گوگول است.