ایزدی‌های ارمنستان: قلب‌ خون‌چکان یک اقلیت بی‌سرزمین

آخرین نشانه‌های گونه‌گونی نژادی دارد از ارمنستان محو می‌شود

زنان ایزدی در پرستشگاه خود در روستایی نزدیک ایروان نیایش می کنند - KAREN MINASYAN / AFP

در یک صبح گرم و خشک سپتامبر، بازماندگان سه روستای ایزدی‌نشین از منطقه «آرماویر» ارمنستان در گورستانی بر بالای یک تپه در حومه شهر «سردراپات» گردهم آمدند. هر روستا جشنواره سالیانه خود را در این محل برگزار می‌کند که با فصل‌های ارزاق رمه هم‌زمان است. شیخ کنیاس سجادین، روحانی حاضر در این مراسم می‌گوید: «ما همه‌ساله برای حفظ سلامتی، رفتگان‌مان را به یاد می‌آوریم.»  

ایزدی‌ها که در اصل یک اقلیت مذهبی در شمال عراق بوده‌اند، در قرن ۱۹‌ و اوایل قرن ۲۰ به ارمنستان کوچ کردند. ریشه این دین یکتاپرست مورد اختلاف است زیرا کتاب مقدس ندارند و سرودهای مقدس آن سینه به سینه نقل می‌شود.   

ایزدی‌ها در ارمنستان در مناطق خاصی تجمع کرده‌اند که ضمن حفاظت از رازهای دین کهن‌شان به توسعه فرهنگ و تاریخ خاصشان کمک می‌کند. شیخ توسن شمسانی، روحانی روستای یکی از روستاهای آرماویر می‌گوید: «ما سرودهایی را می‌دانیم که مدت‌هاست در عراق فراموش شده است.» 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در آن روز حدود ۳۰۰ نفر- بسیاری از آن‌ها از روسیه و اروپا- برای دیدار از مزار نیاکان‌شان در گورستان روی تپه گرد آمده بودند. کاتیا بروئیان، ایزدی متولد ارمنستان که ساکن سن پترزبورگ است می‌گوید: «ارمنستان موطن ماست. این جا جایی است که اقوام ما به خاک سپرده شده‌اند و ما همه‌ساله برای دیدار آن‌ها به این گورستان می‌آئیم.»  

پدر بروئیان در آرامگاه «سردراپات» به خاک سپرده شده است. او، خواهرهایش، مادر، مادربزرگ و عمه‌هایش از روسیه آمده‌اند تا با دسته‌های گل سفید در کنار مزار پدر سوگواری کنند. به تقاضای خانواده دیگری، شیخ سجادین در مقابل مزار دیگری دست‌هایش را رو به آسمان گرفت و برای روح متوفی دعا خواند. شیخ برای این مراسم یک کت وشلوار خاکستری برتن و کفش‌های کروکودیل با مارک یک خانه مد معروف فرانسوی پوشیده است. مردان خانواده متوفی هر یک به او هزار درهم (حدود دو پوند) می‌پردازند. زنان سالمندتر که به «قلب‌های خون‌چکان» موسومند برای مردگان گاه با خواندن سرود و گاه با عبارات مرثیه‌سرایی می‌کنند.  

 

لوسیک صفریان، زن سالمندی که در ارمنستان متولد شده و اکنون ساکن گرجستان است می‌گوید: «من چیزی را ضبط نمی‌کنم و نمی‌نویسم. آن چه می‌گویم فی البداهه است و از درونم برمی‌آید.» 

استل اِیمی دو لا برِتِک، کارشناس مردم‌شناسی که سنت‌های شفاهی روستاهای ایزدی‌ها در ارمنستان را جمع‌آوری و ضبط کرده است می‌گوید: «زنان می‌توانند صدای خود را در مورد مسائل سیاسی یا اجتماعی جامعهشان بلند کنند بدون آن که مردها حرف‌هایشان را قطع کنند.» 

اما ممکن است این رویداد در ارمنستان، آخرین آن باشد. تیمور آکمویان، یکی از اهالی روستاهای منطقه با تاسف می‌گوید: «همه‌ساله تعداد کمتری در این مراسم شرکت می‌کنند چون آن‌ها در خارج زندگی می‌کنند.» 

مساله حفظ جامعه ایزدی پیچیده و مرتبط با مشکلات سیاسی و اجتماعی خود ارمنستان است. 

بانک جهانی برآورد کرده که ۲۱.۹ درصد شهروندان ارمنستان بیکارند. تنها دو سال پیش از هر چهار ارمنی، یک نفر زیر خط فقر رندگی می‌کرد. در سال ۲۰۰۴ نیمی از مردم زیر خط فقر بودند. تخمین زده می‌شود که بیش از یک میلیون مهاجر ارمنی در روسیه کار می‌کنند و جمعیت ۲.۹ میلیونی ارمنستان رو به کاهش است. از آن گذشته، از سرگیری جنگ میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر منطقه مورد اختلاف ناگورنو قره‌باغ، در ۲۷‌ سپتامبر، ارمنستان را بیش از پیش در بی‌اطمینانی قرار داده است. 

برای ایزدی‌های ساکن ارمنستان، این مسائل ملی تهدیدی علیه حفظ حیات این جامعه است. برای اهالی ارمنستان، خروج ایزدی‌ها به منزله پاک شدن آخرین نشانه‌های گونه‌گونی (نژادی و فرهنگی) در کشوری است که ۹۸ درصد جمعیت آن اقوام ارمنی و کیش مسیحی هستند. 

فراسوی گورستان و در سمت دیگر تپه، بنای یادبود «سردراپات» یادآور نبرد مهم سال ۱۹۱۸ برای این شهر است که شالوده ارمنستان مدرن را بنا نهاد. در سال ۱۹۱۵ کل روستاهای ایزدی‌نشین همراه با صدها هزار ارمنی، توسط مقامات قسطنطنیه و مزدوران مسلمان کردشان از امپراطوری عثمانی بیرون رانده شدند. ایزدی‌ها در تلاش برای دفاع از مرزهای کشور فعلی‌شان شانه به شانه ارمنی‌ها علیه سپاه عثمانی جنگیدند.    

ایزدی‌ها خاطرات اخراج‌شان را از منطقه‌ای که اکنون شرق ترکیه شناخته می‌شود، در سنت روایت‌های شفاهی‌شان حفظ کرده‌اند. در یکی از روستاهای منطقه «آپاران» ارمنستان، ساوتو تامویانِ موسیقی‌دان، یکی از این مرثیه‌ها را با آواز می‌خواند. صدای او از دیوارهای خانه‌های چوبی و سنگی می‌گذرد و کلماتش با صدای «دودوک» فلوت باستانی ارمنستان دو موسیقیدان دیگر همراهی می‌شود.   

او می‌گوید: «این داستان عموعلی خان است که در سال ۱۹۱۵ در حالی که سعی می‌کرد دختر برادرزاده‌اش را نجات دهد، به دست ترک‌ها کشته شد. برادرزاده‌اش به سوگ او می‌نشیند و از خدا انتقام می‌خواهد. ما اغلب این سرود را در مراسم ختم می‌خوانیم تا مردم را به گریه بیندازیم. سوگواری برای مردگان بخش مهمی از سنت‌های ماست.» 

در سال‌های اخیر، بسیاری از این مرثیه‌ها به گونه‌ای اقتباس شده که کشتار سال ۲۰۱۴ ایزدی‌ها به دست داعش را در موطنشان، سنجار عراق به یاد بیاورد. 

آناهید شروف، اهل روستای ایزدی‌نشین «فریک» در ارمنستان در بخشی ار شعری که به مناسبت این وقایع سروده می‌گوید: «می‌خواهم زنده بمانم، زنده بمانم که ببینم ارتفاعات سنجار من آزاد شده و به جای خون، از  گل پوشیده شده است.» 

این تاریخ مشترک اذیت و آزار، بخشی از روایت محلی ایزدی‌های ساکن ارمنستان است. شیخ حسن تامویان رئیس اتحاد ملی ایزدی، یک مسؤول پرسابقه و پرنفوذ مسائل ایزدی‌ها در ارمنستان می‌گوید: «ایزدی‌ها و ارمنی‌ها در کنار هم یک بار درسال ۱۹۱۵ علیه ترک‌های مهاجم و بار دیگر بر سر ناگورنو قره‌باغ با جمهوری آذربایجان جنگیدند.»  

در ایروان خیابان‌ها و ابنیه‌ای به قهرمانان ایزدی جنگ اختصاص یافته است. درسال ۲۰۱۶ ارمنستان نخستین ملتی بود که رسما حملات داعش علیه ایزدی‌های سنجار را قتل عام اعلام کرد. 

شیخ حسن می‌افزاید: «در ارمنستان توانستیم فرهنگ و دین خود را حفظ کنیم. همواره گفته‌ام ما دو ملت با یک وطن هستیم.» اتحاد جماهیر شوروی مذهب را ممنوع کرد و ایزدی‌ها را که به نوعی زبان کردی موسوم به «کرمانجی» تکلم می‌کنند، در رده کردها قرار داد. اما در سال ۲۰۰۲، به درخواست اتحاد ملی ایزدی‌ها پارلمان ارمنستان آن‌ها را به عنوان یک قوم خاص با زبان ویژه خود، «ایزیدکی» به رسمیت شناخت. پژوهشگران بر سر تفاوت‌های میان زبان‌های «کرمانجی» و «ایزیدکی» اختلاف نظر دارند، اما ارمنستان تنها کشور جهان است که آن‌ها را در فهرست دو زبان متفاوت قرار داده است. 

امروز همچنان بخش کوچکی از ایزدی‌ها به عنوان کُرد شناخته می‌شوند، اما نسل جوان‌تر فعالان ایزدی به مسائلی اشاره می‌کنند که این بزرگ‌ترین اقلیت قومی ارمنستان با آن روبه‌رو است. شیخ سلطانیان، فعال حقوق بشر مستقر در ایروان می‌گوید: «ایزدی‌های می‌گویند ارمنستان بهترین کشور برای ادامه حیات آن‌هاست، اما این امر چالش‌هایی را که ایزدی‌ها در ارتباط با حقوق کارگر و آموزش با آن روبه‌رویند، خفه می‌کند. پیامد آن مهاجرت و ادغام است.» سلطانیان موارد تبعیض علیه ایزدی‌ها و دیگر اقلیت‌ها در ارمنستان را که به گفته او متعدد است، ثبت کرده است. او می‌افزاید: «ما نیازمند سیاست‌های موثری هستیم که  ضمن آن که به اقوام ملی‌مان اجازه حفظ و پویش فرهنگشان را می‌دهد، آن‌ها را (در جامعه) ادغام کند.» 

در این میان، به نظر می‌رسد فقر در مناطق روستانشین و نبود ساختارهای لازم نیز به انحطاط این جامعه کمک کرده است. روستای دورافتاده «سوریک» در نزدیکی مرز ترکیه، یکی از بزرگ‌ترین روستاهای ایزدی‌ها در ارمنستان است. وزیر، کدخدای روستا در اشاره به نویسندگان بزرگ ایزدی و دیپلمات‌های ارمنی‌زاده «سوریک» می‌گوید: «ما در گذشته این روستا را با پناهندگان ارمنی ایران شریک بودیم.» در گورستان بالای تپه مشرف به روستا معبدی با اعانات ایزدی‌های ساکن آلمان بنا شده است. در کنار آن سیارکی که از فضا به زمین برخورد کرده، همه‌ساله محل جلب دانشمندان است.     

هم ایزدی‌ها و هم مسیحیان روستاهای اطراف، از این سنگ دیدن می‌کنند و با مقدس شمردن آن در اطرافش شمع روشن کرده و تندیس‌هایی را در کنار آن قرار می‌دهند. در دامنه‌های این دره نیز ویرانه‌های یک آبادی کردهای مسلمان قراردارد. اما به رغم تاریخ غنی «سوریک» جاده پانزده کیلومتری میان آن و نزدیک‌ترین شهر، تالین، چنان مورد بی‌توجهی قرار گرفته و پراز دست‌انداز است که عبور اتومبیل از آن ۴۰ دقیقه طول می‌کشد. این جاده در فصل زمستان با بارش برف به کلی مسدود می‌شود و هیچ گونه وسائل ایاب و ذهاب عمومی هم از روستا وجود ندارد. وزیر می‌گوید: «در دوران حکومت شوروی یک خط اتوبوس ما را به شهر می‌رساند. اگر می‌توانستیم جاده‌ای بهتر و یک خط اتوبوس داشته باشیم، بسیاری از مشکلاتمان حل می‌شد.» در آن سوی کوه، از ساکنان روستای دورافتاده مرزی «کانچ» یا به نام ایزدیش «گیالتو» چندانی باقی نمانده است.  

پیر کولیجان، یک روحانی محلی می‌گوید: «ما در سال ۱۹۲۰ از کارس در شرق ترکیه آمدیم. امسال صدمین سال ایجاد روستایمان را جشن می‌گیریم. در حالی که با اتومبیل از میان روستا می‌گذریم  ویرانه‌خانه‌هایی را می‌بینیم که خالی‌مانده و رها شده‌اند.»

پیر کولیجان می‌افزاید: «ما ۸۰ خانوار بودیم اما امروز تنها ۱۵ خانوار (در روستا) باقی مانده‌اند. خدا را شکر می‌کنم که توانسته‌ایم در ارمنستان هویت خود را حفظ کنیم.»  

در دوره اتحاد جماهیر شوروی، ایزدی‌های ارمنستان نگهبانان زبان و فرهنگ کردها شدند. هاسیه سیندی، یک محقق ایزدی درسال ۱۹۴۸ الفبای سیریلیک (توضیح: الفبایی که توسط بسیاری از اقوام اسلاو استفاده می‌شود) را برای کردها تدوین کرد. رمان زندگی‌نامه عرب شَمیلوف، نویسنده ایزدی به نام «چوپان کرد» که درسال ۱۹۲۷ در ارمنستان منتشر شد و عمدتا به عنوان نخستین رمان کرد شناخته می‌شود. 

در دورانی که رژیم‌های ناسیونالیست عراق و سوریه زبان کردی را سرکوب می‌کردند، رادیوی ملی ارمنستان همه روزه برنامه‌هایی به زبان کردی برای این کشورها و شرق ترکیه پخش می‌کرد. تیتاله کرم، مجری کنونی این برنامه می‌گوید: «کردهای خاورمیانه امروز از رادیو دیدن می‌کنند زیرا با ترانه‌هایی بزرگ شده‌اند که در کودکی‌شان از رایو ایروان می‌شنیده‌اند.»  

اما امروز فعالان اجتماعی در مورد سطح آموزش در میان جوامع ایزدی اظهار نگرانی کرده‌اند. زمفیرا کلشیان، گزارش‌گر و آموزگار ساکن ایروان که به تازگی گزارشی در مورد آموزش ایزدیان در ارمنستان منتشر کرده، می‌گوید: «کیفیت آموزش در روستاهای ایزدی‌نشین بسیار بد است. کمتر آموزشگاهی با دوره دبیرستان ادامه پیدا می‌کند. بسیاری از کودکان، مدرسه را در سال‌های اول ترک می‌کنند و ادامه تحصیل نمی‌دهند.»   

لِوُن بوقوسیان، مدیر آموزشگاه روستای «فریک» با دادن تصویر مثبت‌تری از مدرسه تحت مدیریتش  می‌گوید: «تنها یک خانواده از فرستادن کودکانش به مدرسه خودداری کرده است. کودکان برنامه آموزشی کشور را فرا می‌گیرند و ما برای آن‌ها برنامه‌های تکمیلی برای یادگرفتن زبان و فرهنگ خودشان درس می‌دهیم.» روی دیوارهای کلاس درس پوستر‌های الفبای هاسیه سیندی و تصویر «مِشروپ مِشتوتز»، یک عالم قرون وسطی دیده می‌شود که الفبای ارمنی را تدوین کرد. اما رستم حَسَنیان شهردار «فریک» می‌گوید از ۲۱۳ کودک زیر ۱۸ سال ساکن روستا تنها ۴۶ کودک در سنین ۶ تا ۱۶ سال به مدرسه می‌روند.  

آموزشگاه «فریک» تنها پنج کلاس دارد که کودکان سال‌های مختلف همگی در یک محل آموزش می‌بینند. شینام، یک مادربزرگ پرنفوذ و مورد احترام روستا از افت استانداردهای آموزشی اظهار تاسف می‌کند. هنگامی که در خانه‌اش ملاقات کردیم، نتیجه‌هایش روی کاناپه اتاق مشغول بازی بودند و حین گفت‌وگویمان سایر روستاییان در اطرافمان حلقه زدند. شینام گفت: «ما برای کودکانمان به کلاس‌های بیشتر و آموزگاران بهتر نیازمندیم. حتی والدینشان به اندازه کافی در آموزشگاه یاد نگرفتند و درنتیجه ارزش آموزش را درک نمی‌کنند.» 

او با یادآوری یک خاطره از دوران مدرسه‌اش در اتحاد جماهیر شوروی گفت: «یک هفته باید نت‌های موسیقی را به ترتیب حفظ می‌کردم. نمی‌توانستم ردیف: دو ر می‌فا سل لا سی دو را بخوانم. به همین دلیل مدرسه نرفتم. معلم، فرارم را به اطلاع پدرو مادرم رساند و آن‌ها مرا دعوا کردند و مجبور شدم ردیف نت‌ها را یاد بگیرم. امروزه چنین مقرراتی در مدرسه وجود ندارد.»

بخشی از مساله این است که خانواده‌های محافظه‌کارتر از فرستادن کودکانشان به مدرسه خودداری و آموزش برای دختران را تخطئه می‌کنند. کلشیان می‌افزاید: «اگر سطح آموزش بهتر بود، این مسائل هم حل می‌شدند.» شینام در یازده سالگی تحصیل را رها کرد. او می‌گوید: «من از هفت خواهر و سه برادرم بزرگ‌تر بودم. پدرو مادرم معلم‌های من شدند.» با وجود این، او برای آموزش نتیجه‌هایش ارزش بسیاری قائل است و می‌گوید: «آن‌ها تنها شاگردانی هستند که کارشان در مدرسه رضایتبخش است زیرا ما در خانواده آن‌ها را برای درس خواندن ترغیب می‌کنیم.» 

بسیاری معتقدند که دولت باید از نظام آموزشی حمایت بیشتری بکند. در حال حاضر، اقلیت‌های ملی می‌توانند درصورت آن که رشته انتخابی‌شان به زبان و فرهنگشان مرتبط باشد، نخستین سال دانشگاه را به‌طور رایگان سپری کنند. اما کلشیان می‌گوید: «فرصت‌های شغلی برای این رشته‌ها چنان کم است که تنها عده کمی از این تسهیلات استفاده می‌کنند. بهتر است این منابع صرف بهبود کیفیت آموزش در دبیرستان‌ها شود.» برای شینام عواقب این مشکلات در امر آموزش بدیهی است.

او می‌گوید: «روستای ما در حال زوال است. جوانان برای کار به خارج می‌روند و هرگز باز نمی‌گردند.»     

در سال ۲۰۱۸ قیام مسالمت‌آمیز درسراسر ارمنستان که به انقلاب مخملین موسوم است بارقه امیدی برای تغییر به وجود آورد. دولت جدید نخست وزیر نیکول پشینیان وعده داد با فساد مبارزه کند و سرمایه‌گذاری‌های خارجی را به نوعی سازماندهی کند که اتکای کشور به روسیه کاهش یابد. 

برخی تغییرات در داخل کشور إحساس شد. در سال ۲۰۱۹ دولت اعلام کرد که سود ناشی از «اقتصاد در سایه»  در کشور بالغ بر ۲۲ درصد شده است که به معنای یک کاهش ۴ درصدی نسبت به سال پیش از آن که دولت جدید زمام أمور را در دست گرفته بوده است. متعاقب آن، برخی از شهروندان ارمنی مهاجر برای ایجاد واحدهای بازرگانی به کشور بازگشتند.   

در جریان نوشتن این مقاله و پیش از سرگیری مخاصمات ناگورنو قره‌باغ، روستاهای ایزدی‌نشین امیدوار بودند انقلاب باعث سرمایه‌گذاری‌های بیشتری در بخش کشاورزی آن‌ها بشود. مراد اسویان و ریا تازا، ساکنان روستایی در منطقه آپاران می‌گویند: «امروز گوشت و شیرمان را می‌فروشیم. اما ما همچنین مقدار زیادی پشم گوسفند تولید می‌کنیم که امیدواریم کسی آن را بخرد.»

در بازگشت به «فریک»، شاروف شعری را که برای نخست وزیر جدید سروده می‌خواند: «مادران ارزشمند، خواهران مهربان ما، بگذارید راهتان سبزباشد، پسرانی مثل نیکول – سرور و حافظ ارمنستان بزایید.» 

اما پیامد مهاجرت جامعه ایزدی به خارج از ارمنستان ممکن است غیرقابل جبران باشد. لوسیک صرافیان از اتاق نشیمنش در تفلیس، پایتخت گرجستان، ، ترانه‌ای را به مهاجرانی اهداء کرد که ازخانواده‌هایشان دورند. او در حالی که دخترش برایمان چای می‌ریزد می‌گوید: «جای تاسف است که زبان ما را نمی‌دانید. در غیراین صورت اشک از چشمان شما هم سرازیر می‌شد.»   

صفریان در أواخر سی سالگی دلش خون شد. او چنین به خاطر می‌آورد که: «پدرم درگذشت و عمیقا غمگین شدم. خودم را در اتاق حبس کردم و کلمات در درونم شکل گرفت. از آن هنگام بسیاری از اقوامم را از دست داده‌ام که در نتیجه آن اندوهم بیشتر و بیشتر شده است و این اندوه هنگامی که می‌خوانم همراهی‌ام می‌کند.» دخترش لیلا می‌گوید: «او می‌تواند هرکسی را به گریه بیندازد. حتی در مراسم عروسی که سعی می‌کند ترانه‌های شاد بخواند، بی‌مقدمه آهنگ‌های غم‌انگیز سر می‌دهد و باید متوقفش کنیم.» 

امروز قلب‌های خون‌چکان کمتری وجود دارند. تجربه‌های اخیر صفریان در یک مجلس ختم ایزدی در آلمان نشان داد چگونه مهاجرت این سنت‌ها را از میان می‌برد. او ترانه‌های سوک را از طریق فضای مجازی از اتاق نشیمن خانه‌اش در تفلیس می‌خواند. صفریان در اشاره به این رویداد می‌گوید: «کسی در جامعه‌شان نمی‌توانست در سوگ درگذشت این مرد بخواند. به همین دلیل با من تماس گرفتند. دختران متوفی دست‌هایشان را روی زانوهایشان گذاشته بودند و بدون هیچ‌گونه إحساسی به زمین نگاه می‌کردند.»

© The Independent

بیشتر از جهان