از دهه چهارم قرن گذشته به این سو، خاورمیانه به منطقهای تبدیل شده است که بیشتر تحت تأثیر سیاستهای ایالات متحده قرار دارد. این رویداد به سود برخی از کشورهای منطقه و به زیان برخی دیگر تمام شده است. اما چرخ حوادث همگام با تغییر سیاستها در واشنگتن و اوضاع منطقه پیوسته در دگرگونی بوده که در نتیجه در جایگاه کشورها از نگاه سود و زیان نیز تغییر و دگرگونی آمده است.
اکنون که با پیروزی جوبایدن در انتخابات آمریکا، برخی در خاورمیانه نگران و برخی امیدوار شدهاند، این پرسش با قوت مطرح میشود که جوبایدن رئیس جمهوری منتخب آمریکا، با خاورمیانه و برای خاورمیانه چه خواهد کرد؟ کدام سیاستهای رئیس جمهور دونالد ترامپ را تغییر خواهد داد؟ و کدام سیاستهای او را تغییر نخواهد داد یا توان تغییر آن را نخواهد داشت؟ خوانش وی از منطقه چگونه خواهد بود؟ و با توجه به عوامل سنتی نگه دارنده و عوامل پویا و حرکت دهنده در خاورمیانه، خوانش کشورهای خاورمیانه از ثوابت و متغیرهای سیاست آمریکا چگونه خواهد بود؟
اما پاسخ این پرسش هر چه باشد، مقدم بر آن پرسش دیگری قابل طرح و در خور پاسخ است و آن اینکه: ما برای خود و منطقه خود چه باید کنیم؟ چگونه وضعیتی به وجود آوریم که نادیده گرفتن آن از سوی قدرتهای بزرگ دشوار باشد؟ و به عنوان دولتهای عربی با خطرات ناشی از سیاستهای منطقهای در سرزمینهای خود، چگونه برخورد کنیم؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بایدن در مقالهای که در نشریه «فارن افرز» منتشر شد، سیاست خارجی خود را به وضوح بیان کرده است: «نیروهای آمریکایی، قویترین نیروهای نظامی در جهان باقی خواهند ماند و من از آنها در وقت ضرورت، در جهت حفاظت از مردم آمریکا کار خواهم گرفت؛ اکثریت نیروهای آمریکایی را از خاورمیانه و افغانستان، به وطن باز خواهم گرداند و برای کمک به شرکا و متحدین خود در منطقه، صدها سرباز آمریکایی را برای رویارویی با دشمن مشترک، جایگزین خواهم کرد.»
جو بایدن کسی است که منطقه خاورمیانه را به درستی میشناسد؛ وی چه به عنوان رئیس کمیته خارجی مجلس سنا که ۱۷ سال در آن کار کرده و چه در دوران ۸ سالهای که معاون باراک اوباما بود، از بیشترین کشورهای خاورمیانه بازدید به عمل آورده و با رهبران و نخبگان آنها از نزدیک دیدار داشته و با آنها نوعی از روابط دوستانه بر قرار کرده است.
اما باید توجه داشت که خاورمیانه امروزی با خاورمیانه سالهای جنگ سرد، تفاوت اساسی پیدا کرده است. رویکردها و منافع آمریکا در آن زمان، در سه محور خلاصه میشد؛ اسرائیل، نفت و کمونیسم. امروز آمریکا بر تحولات ژئو پلیتیک متعلق به روابط اعراب و اسرائیل، اشراف دارد.
آنچه که امروز از منازعه اعراب و اسرائیل حل نشده باقی مانده، منازعه فلسطینی – اسرائیلی است که در طی چندین دهه، منطقه و جهان را به خود مشغول داشته و باید راه حلی برای آن جستوجو شود. گر چه ترامپ و دامادش کوشنر، «توافق صلح» را بر هم زدند، اما با بازگشت به طرح جایگزینی «دو کشور»، میتوان نقطه پایان برای این منازعه گذاشت.
امروز حفظ منابع نفت و راههای انتقال آن، برای آمریکا تضمین است، افزون بر آن، پس از استخراج نفت شل، نیاز آمریکا برای نفت کاهش یافته است. از سوی دیگر، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دیگر کمونیسم خطری حتی برای راست افراطی محسوب نمیشود.
اما مسائلی که خود را در صحنه سیاست تحمیل کرده است، بارز ترین آنها دو مسئله است: نخست گسترش نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن است و تهدیدی که ایران برای ثبات و امنیت منطقه خلیج فارس، به وجود آورده است. دوم، دخالت نظامی ترکیه در سوریه، عراق، لیبی و خاورمیانه است که از جنون عظمت رجب طیب اردوغان سر چشمه میگیرد. وی که اکنون لباس سلطان محمد فاتح را بر تن کرده و میراث سلاجقه و عثمانی را یدک میکشد، برای رسیدن به آرزوهای «نوعثمانی» خویش و احیای خلافت، از «اخوان المسلمین» به عنوان ابزار استفاده میکند.
دونالد ترامپ، با مسئله نخست که جزئی از پروژه «ولایت فقیه» است، برخورد کرد و با «فشار حداکثری» با آن جنگید، اما به مسئله دوم کمک کرد؛ وی با اخراج نیروهای آمریکایی از بخشهایی از شرق فرات، راه را برای یورش نیروهای ترکی به سوریه باز گذاشت و با اتخاذ موضع بیطرفی، در برابر مداخله آنکارا در جنگ لیبی و شرق مدیترانه، ترکیه را تقویت کرد.
بایدن از تغییر روند با ایران سخن گفته است، اما شروطی را که قرار است بر ایران بگذارد، ایران نخواهد پذیرفت؛ زیرا با پذیرش آن، تهران همه برگههای قوت بازی را از دست خواهد داد، ولی آنچه را که ایران خواستار آن است، هیچ رئیس جمهوری آمریکا، نمیپذیرد و نمیتواند که بپذیرد.
البته بایدن با اردوغان مدارا نخواهد کرد. این ترامپ بود که دست اردوغان و سائر تمامیتخواهان و عوامگرایان امثال او را باز گذاشت. بایدن نه با مداخله اردوغان در امور اعراب و تسلط بر سرزمینهای عربی، مدارا خواهد کرد و نه با گستاخی او در برابر ناتو و روابط صمیمانهاش با روسیه.
همه به یاد دارند که طرح بایدن برای آینده عراق پس از اشغال آمریکا، این بود که عراق به سه دولت تقسیم شود؛ دولت کردها در شمال، دولت سنیمذهب در وسط و دولت شیعهمذهب در جنوب. یا دست کم تشکیل نظام فدرالی فراگیر و یا نظام کنفدرالی. اما امروز بسیار دشوار است که بایدن به این طرح عمل کند؛ زیرا شرایط دگرگون گشته و توجه عراق به سوی استقلال و وحدت بیشتر شده است. از سوی دیگر، نفوذ ایران اکنون بر شیعه در جنوب خلاصه نمیشود، بلکه گسترش یافته و بر کلیت عراق سایه افکنده است.
اما بایدن، سوریه را برای روسها، ایرانیها و ترکها نخواهد گذاشت، به ویژه که وی به رئیس جمهور پوتین به عنوان یک «دشمن استراتژیک» نگاه میکند. در پیوند به لبنان، بایدن تأکید کرده است که: «آینده لبنان باید از فساد خالی و متعلق به همه لبنانیها باشد و به ارتش لبنان به عنوان ستون اصلی ثبات و امنیت کشور، کمک شود.».
البته هیچ کسی از بایدن یا از هیچ رئیس جمهور دیگری در آمریکا، انتظار ندارد که در این زمینه مطابق به آنچه بایدن از پدرش نقل کرده است که "یک شخص برای صهیونیست بودن نیازی به یهودی بودن ندارد." عمل نکند. اما برای ما عربها، هیچ چیز به اندازه یکپارچگی و همبستگی میان خودمان، سودمند نخواهد بود.
© IndependentArabia