پس از افشای استفاده نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از یک باند تبهکار قاچاق مواد مخدر برای ربایش نیروهای اپوزیسیون حکومت و باتوجهبه سابقه وقوع چندین ترور در خاک ترکیه، این سؤال در میان افکارعمومی مطرح است که آیا ترکیه همچنان میتواند محل امنی برای حضور پناهندگان سیاسی و مخالفان جمهوری اسلامی باشد؟
حضور نام ترکیه در میان ایرانیها قدمتی بیش از یک قرن دارد. شاید نخستینبار نام این کشور بهصورت جدی، پس از سفر رضاشاه پهلوی و دیدارش با مصطفی کمال پاشا آتاتورک در میان ایرانیها شنیده شد. تا پیشازاین دیدار، آنچه ایرانیها از ترکها می دانستند، مربوط به نزاعهای بین این کشور و امپراتوری عثمانی بود.
اما دیدار تاریخی آتاتورک و رضاشاه پهلوی، تأثیرات شگرفی در میان افکارعمومی برانگیخت. تلاش آتاتورک برای نهادینهسازی سکولاریسم و بنیان نهادن نهادهای مدرن ماند مجلس و دادگستری، آن هم پس از جنگ جهانی اول و ویرانی کشور و فروپاشی عثمانی، از نظر بسیاری از تاریخدانان بهعنوان الگویی در ذهن رضاشاه برای گذار ایران از نابسامانی به سمت مدرنیزاسیون تلقی شد.
بااینحال ترکیه تنها در دوران پهلوی بهعنوان الگو نگریسته نمیشد. در حکومت جمهوری اسلامی و زمان دولت محمد خاتمی که با جهش اقتصادی ترکیه همزمان شد، بسیاری از تحلیلگران و مردم، ترکیه را الگویی خوب برای ایران مسلمان میدانستند. در همین راستا کتابهای بسیاری از نویسندگان ترک در ایران به فارسی ترجمه شد. برای مثال با توجه به دریافت جایزه نوبل ادبیات، توسط اورهان پاموک، و توجه خاصی که این نویسنده در آثارش به ایران دارد، بسیاری در ایران خواهان مطالعه آثار او هستند. حتی وی از ایران نیز بازدید کرده بود.
در سالهای آغازین دهه نهم هجری شمسی، همچنان بسیاری از مردم تصور میکردند که میتوان جمهوری اسلامی را با استفاده از یک الگوی کاربردی مانند مالزی یا ترکیه، بهسوی پیشرفت و بهبود شرایط راهنمون کنند. موضوعی که در دوران هاشمی رفسنجانی، با الگوبرداری از ژاپن عنوان شده بود. اما رشد چشمگیر ترکیه و مالزی بهعنوان کشورهای مسلمان و غیرعرب، ایرانیها را به این موضوع امیدوار کرد که ترکیه نمونه واقعگرایانهتری است.
ترکیه به دلیل قرابت فرهنگی و زبانی با بخش بزرگی از مردم سرزمین ایران، همیشه موردتوجه مردم این کشور قرار داشته است. حتی در سالهایی که انفجار اطلاعات رخ نداده بود، شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای ترکیه را در هر خانهای میشد مشاهده کرد. بسیاری از مردم علیرغم آنکه زبان ترکی نمیدانستند، خوانندگان و هنرپیشههای ترک را بهخوبی میشناختند و از تولیدات فرهنگی این کشور استفاده میکردند.
این روند ادامه داشت تا اینکه طی ده سال اخیر، ترکیه به مقصد شماره یک گردشگران و مسافران ایرانی تبدیل شد. عدم نیاز به ویزا، نزدیکی به ایران، ارزان بودن سفر و مهمتر از همه، آزادی اجتماعی که در ایران از مردم دریغ شده بود، باعث شد تا سیل گردشگران ایرانی راهی این کشور شود. به گفته وزارت فرهنگ و گردشگری جمهوری ترکیه، ایرانیها عموماً در میان چهار کشور نخست سفر به ترکیه هستند. به جز این موارد، تحریمهای اقتصادی علیه ایران نیز دلیل دیگری بود تا به جز نگاه توریستی، ترکیه نقش پررنگی را در ارائه خدمات اقتصادی و تجاری به ایران بازی کند. تاحدیکه ایالات متحده آمریکا پس از دستگیری رضا ضراب، تاجر ایرانیالاصل ساکن ترکیه که به دورزدن تحریمها کمک میکرد، فشار بیشتری را بر روی ترکیه اعمال کرد تا جلوی استفاده ایران از سیستم مالی این کشور را بگیرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما ماجرا فقط به توریسم و تجارت ختم نشد. ترکیه به دلیل حضور کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، به مقصد نخست مهاجران و پناهندگان ایرانی تبدیل شد که بخش بزرگی از آنها را پناهندگان سیاسی تشکیل میدادند. این کشور برای بسیاری پلی برای رسیدن به کشورهای دیگر بود. بهائیها، مخالفان سیاسی، پناهجویان اجتماعی، نوکیشان مسیحی و بسیاری از اقلیتهای دیگر، به ترکیه مراجعت میکردند تا پس از بررسی پرونده به کشور ثالث مهاجرت کنند.
طی سالهای اخیر شرایط برای مهاجران و فراریهای از بیعدالتی حکومت ایران، سخت شده است. ترور برخی از چهرههای فرهنگی و غیرسیاسی نیز، بر شدت ترس ایرانیهای ساکن ترکیه افزود. به نظر میرسید ترکیه نیز با رژیم ایران برای تحتفشار قراردادن مخالفان سیاسی پناهنده در این کشور همکاری میکند.
بر اساس قوانین بینالمللی، نمیتوان افرادی که خود را بهعنوان پناهجو به مقامات کمیساریای عالی حقوقبشر سازمان ملل معرفی میکنند و برای آنها پرونده تشکیل میشود، برخلاف میل و اراده شخصیشان به کشور مبدأ یا کشور دیگری دیپورت کرد. اما ترکیه دهها نفر از مخالفان کرد حکومت جمهوری اسلامی را به بهانه ارتکاب جرم، به ایران دیپورت کرده است.
سازمان عفو بینالملل نیز پس از انجام تحقیقاتی اعلام کرد که برخی از افراد دیپورت شده، با پروندهسازی در ترکیه مواجه شدهاند تا بهانه لازم برای دیپورت آنها فراهم شود.
کمکم شرایط برای پناهندگان سیاسی ایرانی وخیمتر شد. روز جمعه، ۲۴ آبان ۱۳۹۸، مسعود مولوی، مدیر یکی از کانالهای افشاگر به نام جعبه سیاه، در محله سیسلی استانبول ترور شد. اگرچه این نخستین ترور یک مخالف حکومت ایران در ترکیه نبود و به نظر میرسد حذف مخالفان سیاسی در این کشور با هماهنگی مقامات امنیتی و قضایی انجام میشود، چرا که پس از وقوع، اکثر این پروندهها به شکلی معلق و بلاتکلیف باقی میمانند. در مورد مولوی نیز سؤالات و ابهامات بسیاری درباره نقش نیروهای امنیتی ایران در این ترور و ترورهای مشابه همچنان بیپاسخ مانده است.
مورد دیگری که سروصدای بسیاری بر پا کرد، ترور سعید کریمیان، مدیرگروه تلویزیونی جِم، بود. او که از ورود به مسائل سیاسی خودداری میکرد، تنها به تجارت و برپایی مجموعهای از تلویزیونهای ماهوارهای اقدام کرده بود. تلویزیونهایی که اغلب محتوای سرگرمکننده تولید میکردند. اگرچه این مجموعه تلویزیونی بارها در ایران با اتهام تلاش برای ترویج مسائل ضداخلاقی متهم شده بود، اما واقعیت این بود که برنامههای رسانه او، اغلب دوبله سریالهای ترکیهای بوده است. در نهایت شامگاه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، کریمیان پس از خروج از دفتر کارش هدف گلوله فرد یا افرادی ناشناس قرار گرفت و کشته شد.
حال با افشای نقش یک سازمان تبهکار و قاچاقچی مواد مخدر بهعنوان وسیله نیروهای اطلاعاتی حکومت ایران برای حذف یا ربودن مخالفان سیاسی، حس ناامنی برای پناهجویان مخالف حکومت ایران به اوج خود رسیده است. فرجالله چعب معروف به حبیب اسیود، از سوی نهادهای اطلاعاتی ایران و با همدستی یک قاچاقچی معروف مواد مخدر از استانبول ربوده شده و به ایران منتقل شده است. این بار ترکیه به دستگیری عوامل این سازمان پرداخته و مدعی شده که قصد دارد آن را پیگیری کند.
اخباری اخیراً منتشر شده نشان میدهد ناجی شریفی زندشتی که مسئول ربودن آقای اسیود را برعهده داشته، همان کسی است که ترور کریمیان و مولوی را نیز انجام داده است. اگرچه این موضوع از اهمیت ارتباط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران با باندهای تبهکار و قاچاقچیان مواد مخدر در ترکیه نمیکاهد. اما آنچه جلبتوجه میکند، نگرانی وسیعی است که به دلیل ناامنی، هماکنون در میان افکارعمومی ایران شکلگرفته است.