پس از اینکه ماه گذشته ایران سند همکاری راهبردی را با چین امضا کرد، دیگر نمیتواند حیفا یا منطقه دیگری در اسرائیل را هدف حمله موشکی قرار دهد. بنابراین، روستای تاریخی عرب نشین «وادی نسناس» در شهر حیفا از این پس در امان خواهد ماند و همچون گذشته توسط موشکهای سردرگم ایرانیکه در موارد مختلف به آنجا شلیک میشدند، آسیب نخواهد دید. زیرا این بار شلیک موشک به حیفا، چینیهای موجود در شهر حیفا و بندر حیفا را با خطر مواجه خواهد کرد.
گفتنی است که چین پیش از آنکه این توافق راهبردی را با ایران امضا کند، سالها پیش توافقات متعددی را با اسرائل به امضا رسانده است. اکنون در چارچوب همان توافقات است که کارگران، کارشناسان و سرمایهگذاران چینی در شهر حیفا و بندرگاه آن حضور پر رنگی دارند و شاهد تلاقی ناوگان جنگی آمریکا با شرکای اسرائیلی آنها میباشند.
آن چه در بالا آوردیم، حجم آثار و تبعات احتمالی توافق چین و ایران را بر ایران و بر سائر کشورهای منطقه نشان میدهد. یکی از این کشورها اسرائیل است که ایران را در رأس استراتژی منطقهای خود قرار داده است. از هنگامیکه سال گذشته روزنامه «نیویورک تایمز» از توافق پکن – تهران پرده برداشت، روشن شد که این توافق بالاتر و مهمتر از هر گونه توافقی است که معمولا میان دولتها صورت میگیرد؛ این توافقی است میان چینی در حال پیشروی و ایرانی دچار بحران که در نتیجه ایران را در بست تسلیم چین میکند و هیچ بخش حیاتی و سرنوشت ساز ایران را بیرون از چنگال قدرتمند چین نمیگذارد.
توافق راهبردی ایران و چین، نخستین بار توسط شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین در سال ۲۰۱۶ و اندکی پس از امضای توافق هستهای میان ایران و کشورهای پنجگانه مطرح شد. از جمله مواردی که در این توافق گنجانیده شده این است که چین ۴۰۰ میلیارد دلار در بخش زیر ساختارهای ایران سرمایهگذاری میکند که شامل بخشهای بانکداری، ارتباطات، بندرگاهها، فرودگاهها، شبکه راه آهن، راهها، بهداشت، اسکان، شهرکهای هوشمند و فناوری اطلاعات میشود. همچنان در این توافق بر همکاری نظامی عمیق و همه جانبه تأکید شده است که تمرینهای مشترک نظامی، توسعه انواع سلاحها، پژوهشهای نظامی و تبادل اطلاعات استخباراتی را در بر میگیرد.
گذشته از آن در این توافق یا «برنامه جامع همکاری» بندهایی وجود دارد که به آن ابعاد منطقهای میبخشد. این بندها که به گونه رسمی اعلام نشده، مشتمل است بر صادرات گاز ایران به چین و پاکستان، برنامه مشترک برای توسعه و انتقال انرژی در عراق و مشارکت چین در تولید و انتقال برق میان ایران و کشورهای همسایه.
دستاورد چین از این توافق به یک یورش سیاسی کامل شباهت دارد تا یک توافق عادی، که البته نتایج آن در آینده و پس از اجرایی شدن آن آشکار خواهد شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همزمان با این توافق، چین دو طرح سیاسی دیگر را نیز پیشنهاد کرد که بنا به گفته وانگ یی وزیر خارجه چین، یکی از آنها به امنیت منطقه تعلق دارد و دومی به منازعه اسرائیل و فلسطین. وانگ یی از کشورهای ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و عمان دیدن کرد و دیدگاههای خود را در این خصوص با کشورهای یاد شده در میان گذاشت. تحرکات وی همزمان بود با تلاش آمریکا برای باز گرداندن ایران به میز مذاکره در باره پرونده هستهای و اعلام آمریکا مبنی بر کاستن از حضور نظامیاش در منطقه.
هدف از طرح سیاسی پیشنهادی چین همزمان با امضای توافق راهبردی با ایران، اطمئنان دادن به کشورهای منطقه است که توافق چین – ایران به ضرر این کشورها نیست، بلکه این توافق، جزئی از سیاست فراگیر چین است که میخواهد این بخش از جهان را برای غلبه بر مشکلات سیاسی، امنیتی و اقتصادیش کمک کند.
از سوی دیگر در حالیکه کشورهای منطقه تلاش کردند رازهای نهفته این توافق را کشف کنند و معنای حقیقی این گام چین را دریابند، واشنگتن تا کنون هیچگونه ناخوشنودی در این رابطه ابراز نکرده و تنها بر پرونده هستهای ایران و نقش چین در آن، تمرکز داشته است.
در اظهارات وزارت خارجه آمریکا، آمده است که این توافق تأثیری بر موضع آمریکا در برابر سیاست هستهای ایران و در قبال منطقه به طور کل، ندارد. همچنان وزارت خارجه آمریکا ابراز داشت که چین در تلاشهای محدود کردن برنامه هستهای ایران همکاری کرده و طرفدار این نیست که ایران به اسلحه هستهای دست پیدا کند؛ زیرا این کار منطقه را به شدت به سوی نا امنی و بیثباتی سوق میدهد که چین به خاطر منافعی که در این منطقه دارد، با آن موافقت ندارد.
قابل توجه است که چین پیش از آنکه توافق راهبردی را با ایران امضا کند، چندین برنامه مشترک راهبردی با عربستان سعودی و امارات متحده عربی داشته است که مفاد آن تا کنون ادامه دارد. چنانچه در سال ۲۰۱۶ ریاض و پکن کمیته مشترک بلند پایهای را برای همکاریهای مشترک به ریاست شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی و لیکه چیانگ، نخست وزیر چین تشکیل دادند. همچنان ابوظبی و پکن نیز کمیته مشابه دیگری را به ریاست خلدون خلیفه المبارک، عضو شورای اجرایی ابوظبی و یانگ جیهچی، وزیر خارجه پیشین چین برای همکاری های مشترک تشکیل دادند. از سوی دیگرمحمد بن زاید آل نهیان، ولیعهد ابوظبی در سال ۲۰۱۹ در دیداری که از چین داشت گفت: «هر دو کشور (امارات متحده عربی و چین) برای پیریزی پایههای یک نقشه راه برای صد سال آینده، مشترکا کار می کنند.»
حال این پرسش مطرح میشود که پس از امضای توافق راهبردی چین – ایران، برنامه های مشترک چین با کشورهای عربی تا چه اندازه عملی خواهد بود؟ برای پاسخ دادن به این پرسش چند حقیقت را باید در نظر گرفت؛ حقیقت نخست این است که چین به شدت تلاش دارد پروژه «راه ابریشم» خود را با موفقیت به سر رساند در حالیکه موفقیت این پروژه نیازمند همکاری کشورهای عربی است. دومین حقیقت این است که چین در اشتیاق به دست آوردن برگههای بیشتری در برابر فشارهای آمریکا است، چین در این کار با روسیه، ایران و سائر کشورهاییکه زیر تحریمهای آمریکا و اروپا قرار دارند، وجه مشترک دارد. حقیقت سوم این است که پکن و مسکو به علاوه آمریکا، بهترین روابط را با اسرائیل دارند، این سه کشور در عین حال سعی میکنند روابط خود را با کشورهای حوزه خلیج فارس که از روابط مستحکمی با آمریکا برخوردار اند، گرم و مستحکم نگه دارند. حقیقت چهارم این است که آثار و نتایج توافقی با این ابعاد و گستردگی، لزوما در دیدگاه سیاسی ایران منعکس خواهد شد. زیرا همچنان که برای پیشرفت چین، از درون انقلاب فرهنگی مائو انقلاب اقتصادی دینگ شیاو پنگ بیرون شد و چین در یک زمان از دو نظام اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیستی بهرهمند گردید، به همان ترتیب ایران زمانی میتواند با برنامه همکاری چین، همراهی و سازگاری داشته باشد که خود را از اسارت مائو تسه تونگ خود یعنی خمینیسم رها سازد.
تردیدی وجود ندارد که منطقه در کل برای ورود به یک مرحله جدید تاریخی آماده میشود. این در حالی است که اژدهای زرد برای بلعیدن آزمندانه دهن باز کرده است، اما آمریکا گرفتار سیاست تردید و روسیه منتظر نتایج عملی سیاستها است. در این اوضاع و احوال، هر کشوری باید گامهای خود را با دقت بر دارد؛ چیزی که تجلیات آن را امروز در بسیاری از پایتختها به چشم سر مشاهده میکنیم.
شاید مسئله مهم مورد بحث در اسرائیل (کشور نگران از ایران) و احتمال برقراری توافقی میان این کشور و آمریکا، نمونهای باشد از احساس نیاز کشورها به تأمین ثبات و طرح دیدگاه راهبردی در قبال تحولات احتمالی آینده. بحثی که اکنون در تلآویو بهرغم احتمال برگزاری انتخابات پارلمانی، بر سر تأمین ثبات جریان دارد، بایسته است که در کشورهای دیگر نیز جریان یابد؛ زیرا در شرایط کنونی که زمان آبستن تحولات بزرگ است، تضمین ثبات و امنیت کشورها در گرو تقویت جبهه داخلی و ایفای نقش مناسب در محیط پرتلاطم پیرامون آنها است.
© IndependentArabia