آخرین باری که در دیدار با کسی دست او را فشرده و صورتش را بوسیدید کی بود؟ همهگیری کرونا به این عادات ساده پایان داد و حفظ فاصله اجتماعی و ملاحظات بهداشتی به منظور جلوگیری از سرایت ویروس را بخشی از زندگی روزمره ما کرد. اما آیا این نحوه برخورد با دیگران همیشگی خواهد بود؟
برخی کارشناسان معتقدند پس از پایان همهگیری کرونا، احتمالا به رفتارهای پیشین باز نخواهیم گشت و نباید هم باز گردیم. آنتونی فائوچی، مشاور ارشد پزشکی رئیس جمهور آمریکا، گفته است: «فکر میکنم هرگز نباید در آینده دست یکدیگر را بفشریم.» او میگوید خودداری از دست دادن نهتنها از گسترش کووید-۱۹ بلکه سرایت آنفلوآنزا نیز جلوگیری میکند.
ما با او موافق نیستیم. به محض آنکه همهگیری تحت کنترل در آمد و دست دادن افراد با یکدیگر بیخطر شد، دلایل موجهی برای بازگشت به عادات سابق از جمله در آغوش کشیدن، دست دادن و اجتماع مردم وجود دارد. در فرهنگهایی که اینگونه عادات قرنها در آن ادامه داشته، بازگشت به این سنتها فواید متعدد بیولوژیک، روانی و اجتماعی در پی خواهد داشت.
از میان رفتن تماسهای فیزیکی از این قبیل میتواند برای کل جامعه چنان مضر باشد که دیگر هرگز نتوانیم نزدیکان یا افراد خانواده خود را در آغوش بکشیم. ممکن است پس از خروج از همهگیری و برقراری ایمنی بیشتر، فواید بلندمدت فشردن دست یا در آغوش کشیدن یا بوسه زدن برگونه دیگران بیش از خطرات احتمالی آن باشد.
اهمیت لمس
تماس جسمی از لحظه تولد، موجب تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش استرس است و ما را با عزیزانمان مرتبط میکند. تماس پوست (مادر) با پوست نوزاد و کودک خردسال ضربان قلب آنها را منظم میکند و از درد نوزاد و مادر کاسته و از نظر روانی آرامشان میکند.
در بزرگسالی، گرفتن دست دیگران مانعی دفاعی در برابر تجربههای پراسترس است. همچنین تماس جسمی کارکرد سیستم ایمنی بدن را تشدید میکند.
در بسیاری از فرهنگها در تماسهای رسمیتر دست دادن عادتی مهم در آداب اجتماعی محسوب میشود که شالوده و حافظ ایجاد اعتماد و بستگی است. موریس مرلوُ پونتی فیلسوف در گفتوگویش با عنوان «تبادل جسمانی» میگوید که فشردن دست اغلب چه خودآگاه و چه ناخودآگاه شناسایی دوجانبه اتصال ما به عنوان ابنا بشر است.
منطق اجتماعات
ما در پژوهشهایمان به این نتیجه رسیدهایم که حتی پس از گذر از همهگیری، بسیاری از مردم از بازگشت به جمع وحشت خواهند داشت. این قابل درک است اما در بلندمدت باید آنها را به گردهمایی با یکدیگر تشویق کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
عادات و رسوم نهادینه شده اجتماعی نشان میدهد چرا حفظ فاصله اجتماعی تا این حد برای بسیاری از مردم غیر طبیعی و دشوار بوده است.
اجتماعات، به گفته امیل دورکهایم جامعه شناس، فرصتی برای «جوشش جمعی» است که به ما کمک میکند به احساسات بشری «دست یافته» و آن را شکل دهیم که میتواند هسته باهم بودن و سهیم شدن در هویت جمعی وهمبستگی اجتماعی باشد. این پدیده خوبی است اگر فضای حاکم بر آن مثل جشنهای عروسی و همایشهای ورزشی، مثبت باشد.
رفتارهایی که ماندنی است
با بروز جهشهای جدید ویروس کرونا و کمرنگ شدن خوشبینیهای پیشین در مورد واکسن، باید در مورد اینکه چه رفتارهایی را پس از پایان همهگیری ادامه خواهیم داد و چه عاداتی را کنار خواهیم گذاشت، فکر کنیم.
همهگیری کرونا بسیاری از مردم را متوجه نقششان در حفاظت از دیگران کرده است، حتی اگر خودشان لزوما در میان افراد آسیبپذیر نباشند. در بسیاری از کشورها، کارزارهای اطلاعرسانی بهداشتی موجب بهبود بهداشت شده و اکنون افراد بیشتری متوجه فواید و منطق رعایت بهداشت شخصی شدهاند.
ما باید همچنان هنگام ابتلا به سرماخوردگی یا آنفلوآنزا از لمس یکدیگر پرهیز کرده و فاصله اجتماعی را رعایت کنیم. استفاده از ماسک صورت که از مدتها پیش در دیگر فرهنگها بیشتر به معنی حفاظت از دیگران بوده تا فرد، اکنون بهتر درک و عمل میشود. بسیاری از ما فرض را بر این قرار دادهایم که استفاده گاهبهگاه از ماسک صورت بخشی از زندگی ما در سالهای آینده خواهد بود که چیز خوبی است.
طبیعت نهادینه عادات و سنتهای اجتماعی نشان میدهد چرا حفظ فاصله اجتماعی برای بسیاری از مردم چنین دشوار و غیرطبیعی بوده است. هرچند ما در کوتاهمدت، به شکل چشمگیری این عادات و رفتارها را سرکوب کردهایم اما در بلندمدت جایگزینی برای این عادات و سنتها که نماینگرعمق تماسهای اجتماعی هستند به آسانی میسر نخواهد شد.
در شرایط امنتر پس از همه گیری، سیاستهایی که ما را از نزدیک شدن به یکدیگر منع کردهاند لغو خواهند شد.
پس از خاتمه همهگیری، باید میان آنچه پیشتر عادی بوده و آنچه پس از همهگیری عادی تلقی میشود، تعادل برقرار شود. میتوانیم بهترین بخشهای هر دو را انتخاب و دنبال کنیم و به نیاز به تماس فیزیکی بازگردیم اما عادات جدید رعایت بهداشت را نیز حفظ کنیم.
سیمون نیکلاس ویلیامز، استاد ارشد در رشته مردم و سازمان و کیمبرلی دینز، استاد روانشناسی بالینی در دانشگاه «سوانزی» هستند. این مقاله ابتدا در نشریه «کانوِرسِیشِن» منتشر شده است.