«یکچهارم مردم ایران اصلاً برنامههای صدا و سیمای جمهوری اسلامی را نگاه نمیکنند.» این موضوع را خبرگزاری دولتی ایرنا، با استناد به نتایج نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، رسانهای کرده است.
به نظر میآید در این آمار، مخاطبان گهگاهی که تنها برنامههای خاصی را ممکن است ببینند، جزو آمار بینندگان صدا و سیما بهحساب آمدهاند.
این موضوع مثالی عینی برای درک ابعاد شکست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران برابر دیگران در حوزههای مختلف است؛ بهخصوص با توجه به این که از زمان آغاز حکومت اسلامی در این کشور، مهمترین سنگر پرچمداران فرهنگی حکومت، صدا و سیما بوده است.
ظهور شبکههای ماهوارهای؛ آغاز ریزش بزرگ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
در دهه شصت، ویدیو رقیب صدا و سیما بود و «برنامههای آنور آبی و فیلمهای غیرمجاز» با وجود ممنوعیت و مجرمانه طلقی شدن داشتن ویدیو، به صورت وسیع در جامعه ایرانی اقبال داشتند و پخش میشدند.
از اواخر دهه هفتاد و در طول دهه هشتاد، با ظهور ماهواره و گسترش شبکههای ماهوارهای، حکومت ایران متوجه ریزش مخاطبان خود در حوزه فرهنگی و بهخصوص صدا و سیما شد. اما متنوع نبودن تولید برنامه و محدودیتها شبکههای ماهوارهای، فرصتی بود که این دستگاه تلاش کند با تغییر رویه در برنامهسازی و استفاده از ظرفیت سینمای ایران، زمینبازی را در این عرصه به دیگری واگذار نکند. ولی در دهه نود، با افزایش شبکههای حرفهای برخوردار از تیمهای برنامهساز مجرب و گسترش شبکههای مجازی مانند اینستاگرام و یوتیوب، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم هر روز بیش از پیش شاهد ریزش مخاطبانش شد.
در کنار مسایل فوق، مشکلات اقتصادی، تغییر پیدرپی در ساختار مدیریت صدا و سیما و مبدل شدن آن به دستگاه عقیدتی و سیاسی تمامعیار، توان آن را در برنامهسازی موثر کاهش داد. این موضوع وقتی کنار حذف چهرههای محبوب و برنامههای مورد علاقه مردم همچون «برنامه نود عادل فردوسیپور» قرار گرفت، بیش از همیشه درگیر شدن صداوسیما با بحران جذب مخاطب را روشن کرد؛ نکتهای که در آمارهای رسمی مورد اشاره رؤسای صداوسیما، حکومت حاضر به پذیرش آن نبود.
پلتفرمهای اینترنتی؛ رقیب جدید صدا و سیمای حکومت اسلامی در برنامهسازی
حالا در کنار شبکههای ماهوارهای، صداوسیما رقیب توانمند دیگری هم دارد: پلتفرمهای اینترنتی که در کمتر از یکی دو سال موفق شدهاند، بخش زیادی از مخاطبان را با خود همراه کنند.
با گسترش پلتفرمهای مجازی، اکثر برنامهسازان و سریالسازان موفق صدا و سیما دیگر رغبتی به ساخت سریال و برنامه برای آن ندارند. اما برخلاف شبکههای ماهوارهای، این پلتفرمها در رقابت با صدا و سیما نقطه ضعفی بزرگ دارند. آنها نیز مانند صدا و سیما، در نهایت بخشی از ساختار فرهنگی حاکم و تابع قوانین جمهوری اسلامی هستند.
اینجاست که مدیران صداوسیما تلاش دارند تا با تکیه بر همین موضوع، آنها را بهصورت کامل مصادره کنند و به عنوان رقیب خود، فعالیتشان را کنترل کنند. این مسئله تا امروز که طبق قوانین، فعالیت «وی او دی»ها و اعطای مجوز به آنها در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد بوده امکان نداشته است، اما از زمان دادن آن اختیار به صدا و سیما، نظر بر تحقق آن است.
در این بین، منتقدان تلاش صدا و سیما میگویند: «وی او دیها فرصتی هستند تا مخاطبی که از صدا و سیما به سمت شبکههای ماهوارهای چرخش داشته بار دیگر جذب رسانههای تحت کنترل نظام شوند و عقلانی نیست مدیریت بر آنها و اعطای مجوز به آنها به سازمانی داده شود که خودش با وجود بودجه چند هزار برابری و نیروی انسانی چند هزار برابری نسبت به این پلتفرمها نتوانسته مانع ریزش مخاطبان و رفتن آنها سمت رسانههای خارج از ایران شود.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در اواسط سال ۹۸ به نظر میرسید که این تقابل به سود صدا و سیما پایان یافته است، چرا که علی اکبر محمودی مهریزی، مدیر اداره کل تامین و تولید تلویزیون تعاملی معاونت فضای مجازی، در گفتوگو با خبرگزاری مهر به صورت رسمی تایید کرد: «مجوز محتوای پخش شده از وی او دیها به صداوسیما رسیده است. از طرفی این اداره فراخوانی برای دریافت فیلمنامه نیز داده و قرار است سریالهایی را بهصورت تعاملی و با نظارت کامل صداوسیما بسازد.» اما این موضوع با واکنش تند برخی از صنوف سینمایی روبهرو شد. چرا که اهالی سینما میدانستند در صورت تسلط مدیریت کنونی صداوسیما بر وی او دیها، همان رویه سانسور، حذف و یکسانسازی در ساخت برنامهها، بر وی او دیها نیز حاکم میشود. به همین دلیل، ۲۸ صنف سینمایی در شهریور ۹۹ به محدودیتهای جدید تلویزیون بر شبکه نمایش خانگی معترض شدند و در کنار چهرههایی چون فاطمه معتمدآریا، مصطفی کیایی، سید جمال ساداتیان و فرشته طایرپور، مخالفت خود را با صدور مجوز شبکه نمایش خانگی از سوی صداوسیما اعلام کردند.
آنان در بیانیه خود گفته بودند: «ما اعضای صنوف سینمای ایران که حرفه و معیشت خود و خانوادههامان مستقیماً وابسته به تولید محصولات فرهنگی تصویری است، اعتراض شدید خود را نسبت به انتقال مسئولیت شبکه نمایش خانگی از سازمان سینمایی به صداوسیما اعلام میداریم. ما همچنین برای کسانی که پنهان و آشکار تلاش میکنند در سال جهش تولید این صنعت نوپا را به نابودی بکشانند، اظهار تأسف میکنیم.»
فرصتهای شغلی حاصل تولید محصولات شبکه نمایش خانگی و پلتفرمهای «وی او دی»، بالغ بر سه تا پنج هزار فرصت شغلی مستقیم و غیرمستقیم در سال است و فعالان این صنعت معتقدند که سیاستهای انحصارطلبانه صداوسیما بدون شک باعث ریزش بیشتر مخاطبان و افزایش مهاجرت اهالی سینما به خارج از کشور و ازدسترفتن این فرصتهای شغلی در پلتفرمها میشود.
انحصار طلبی صدا و سیما صدا حامیان نظام را هم درآورد
گذشته از اهالی صنعت نمایش، بعضی چهرههای شاخص حکومت ایران نیز موضوع انحصار صدا و سیما بر پلتفرمها را به نفع نظام نمیدانند. آنان اعتقاد دارند که در شرایطی که روزانه صدها شبکه حرفهای در حال تولید محتوا برای مخاطب فارسیزبان هستند، تنها مفر حکومتی برای رقابت با اثرگذاری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این شبکهها، همین پلتفرمهای شبهخصوصی بودهاند.
آنان با استناد به روش مدیریت صداوسیما در برنامههایی مانند نود و هفت و تغییر مجریان و جایگزینی برنامههای مشابه بیکیفیت با نگاه سیاسی و پایین بودن آستانه تحمل و وضع سریالهای تولیدی، بر این باورند که مدیریت حاکم بر تلویزیون که مهمترین ابزار رسانهای نظام را تا این حد با ریزش مخاطب مواجه کرده است، صلاحیت تصمیمگیری برای دیگر ابزارهای رسانهای کشور را ندارد.
اما ضربه مهم را صداو سیمای در یک سال گذشته و در کوران بحران کرونا خورد که مردم بیشتر تمایل به دیدن سریال داشتند. بر اساس نظرسنجی خود صدا و سیما، در ایامی مانند نوروز و ماه رمضان که معمولا صدا و سیما پر مخاطبترین سریالهای خود را پخش میکند، جز سریال «نون. خ» تمامی سریالهای تلویزیون در زمینه جذب مخاطب نه تنها از سریالهای پخش شده از وی او دیها شکست خوردند، بلکه حتی آمار استقبال از سریالهای قدیمی (که توسط مغضوبان تلویزیون در سالهای گذشته ساخته شده بود)، با وجود تکرار هرساله، از سریالهای جدید بیشتر است.
در آخرین افکارسنجی خود صداوسیما، سریالهای ساخته شده توسط رضا عطاران در سالهای گذشته، در آخرین بازپخش خود که رمضان است، با اختلاف بالا، بیشتر از سریالهای جدید موفق به جذب مخاطب شدهاند.
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با آستانه تحمل پایین مدیران آن، روشهای ایدئولوژیک در تولید برنامه، و حذف هنرمندان و مجریان با سابقه، در دو دهه گذشته در جذب ایدهپردازان، برنامهسازان و چهرههای محبوب مردم ناتوان بوده است و مخاطبانش را بهشدت از دست داده است. با این توضیح، روشن است که چرا ساخت کپی برنامههای محبوب در سطح جهانی نیز به کمک این رسانه نیامده و بعضی صفحات اینستاگرام و یوتیوب از صداوسیمای جمهوری اسلامی مخاطب بیشتری دارند.
البته در کپیکردن هم گاه حاشیه یقه صداوسیما را میگیرد. مانند برنامه «سیم آخر» رضا رشیدپور که وقتی مشخص شد از یک برنامه تلویزیونی اسرائیلی کپی شده است، جنجال به پا کرد.
با گسترش امکانات اینترنتی و پلتفرمها و بسترهای متعدد در سطح جهانی، دیر نخواهد بود که صدا و سیما با رقبای جدید دیگری هم روبهرو شود که دیگر نمیتواند با بهرهگیری از قوانین و فیلترینگ و محدودیتها، آنها را به تابعیت و کنترل خود در آورد.