احساس محرومیت و تبعیض گفتمانی است که مورد کنکاش نظریهپردازان رفتارگرایی اجتماعی قرار گرفته است. به تناسب کاهش عدالت توزیعی در جامعه، افراد احساس تبعیض و محرومیت میکنند و در این چارچوب به هویتهای خاصگرایانه روی میآورند. این نظر جورج هومنز، نظریهپرداز رفتارگرایی اجتماعی، است.
در جامعه ایران، خانوادههای جانباختگان دهه ۶۰ و بهاییان، هر دو، گروههایی دگراندیش محسوب میشوند که تبعیض و محرومیت را احساس میکنند. در هفتههای اخیر، حکومت ایران تلاش کرد این دو گروه را مقابل یکدیگر قرار دهد.
سیمین فهندژ، سخنگوی جامعه بهاییان ایران در دفتر سازمان ملل در ژنو، خبر داد که مسئولان جمهوری اسلامی شهروندان بهایی را از خاکسپاری اموات خود در «گلستان جاوید»، بخش همیشگی گورستان خاوران، منع کرده و از آنها خواسته است که درگذشتگان را در بخشی که مدفن جمعی هزاران زندانی سیاسی اعدام شده دهه ۶۰ است، به خاک بسپارند. افزون بر آن، او به هرانا گفته است که نمایندگان بهشتزهرا مدعیاند گورهای جمعی خاوران که محل آرامیدن هزاران زندانی چپ، مجاهد و دگراندیش بوده، بهطور کامل تخریب و تخلیه شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته شهروندان بهایی در برابر خواسته مقامهای امنیتی مقاومت و افشاگری کردهاند ولی پرسش اینجاست که چرا «گلزار خاوران»، نوعی «خاطره و هویت جمعی» است؟
مفهوم خاطره همواره با مفهوم مکان گره خورده است؛ مکان مفهومی انتزاعی و ذهنی نیست بلکه اولین نقطه تلاقی ارتباط مستقیم با جهان و محل زندگی انسان است. مکان ترکیبی از خاطره، تجربه و روایت است؛ بنابراین، خاطره جمعی عاملی وابسته به مکان است زیرا هر رویداد، برای شکلگیری نیازمند بستر است. به این دلیل، گلزار خاوران از زاویه خاطره جمعی که روایتگر رویدادهای تلخ دهه سیاه ۶۰ است، اهمیت دارد. زمان هم عاملی تاثیرگذار بر خاطره جمعی است و خاطرهها همواره با گذشته در پیوندند؛ تفاوتی نمیکند این گذشته دور باشد یا نزدیک.
اهمیت تاریخ یک رویداد بهسبب وابستگی آن به زمان است. این زمان آنقدر اهمیت دارد که خود به نمادی برای بازنمایی هر ساله (در شهریورماه) تبدیل میشود. بنابراین از گلزار خاوران، که به دلیل دو عنصر زمانی و مکانی درهم تنیده شده روایتی جمعی را بازتولید میکند، میتوان بهعنوان خاطره جمعی یاد کرد. زنده نگه داشتن خاطره جمعی به این دلیل اهمیت دارد که بازسازی بخشی از هویت اجتماعی را به عهده میگیرد. هویت شرط لازم برای زندگی اجتماعی است. بدون هویت جمعی، جامعه نیز وجود نخواهد داشت؛ بنابراین بحران هویت و معنا زندگی اجتماعی را بهصورت جدی مختل میکند و افراد ناچار به حل این بحراناند.
حالا جمهوری اسلامی با تخریب آرامستانها (یا به تعبیری، بیدارستانهای بازماندگان اعدامشدگان)، به صورت نظاممند به تخریب خاطره جمعی و هویت گروهی از شهروندان دگراندیش این سرزمین میپردازد و مدام بحران ایجاد میکند. چرا پاسداری از خاطره جمعی خاوران برای تداوم هویت اجتماعی اهمیت دارد؟ چرا جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته بهصورت نظاممند کوشیده است این خاطره جمعی را تخریب کند؟
تخریب هدفمند خاطره جمعی هفت شهر مختلف
جمهوری اسلامی تخریب منظم و نظاممند گورهای دستهجمعی جانباختگان دهه ۶۰ را نه تنها در تهران و خاوران که در شهرهای دیگر هم در پیش گرفته است. این آرامستانها، همه سند جنایتهاییاند که باید در پسا جمهوری اسلامی مورد کنکاش قرار گیرند.
در سال ۱۳۹۷، دو سازمان عفو بینالملل و عدالت برای ایران در گزارشی به تخریب «عمدی» آرامستانهای جمعی قربانیان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در حداقل هفت شهر ایران پرداختند. بر پایه شواهدی مانند تصاویر ماهوارهای، فیلمهای ویدیویی و عکسها، این دو نهاد نشان دادند که بین سالهای ۸۲ تا ۹۶ حکومت جمهوری اسلامی در شهرهای تهران، مشهد، اهواز، تبریز، رشت و سنندج و قروه در استان کردستان، به تخریب گورهای دستهجمعی اعدامشدگان سال ۶۷ پرداخته است. در شهر قروه کردستان، نهادهای حکومتی حتی سنگقبرها و نشانهایی که خانوادههای سوگوار بر مزارها گذاشته بودند، به بهانه کاربری کشاورزی زمین، با بولدوزر به کلی خراب کردهاند.
در محل احتمالی قبرهای گروهی در گورستان بهشترضا در مشهد و قبرستان تازهآباد در رشت، مسئولان روی گورهای جمعی، قبرهای جدیدی ساخته و برای دفن مردگان جدید، واگذار کردهاند.
سازمان عفو بینالملل نیز از تلاش برای تخریب یک گور دستهجمعی ۱۷۰ نفره زندانیان سیاسی خبر داده بود. در اهواز، این دو نهاد خبر دادند که مسئولان جمهوری اسلامی محل دفن قربانیان سال ۶۷ را انبار نخالههای ساختمانی کردهاند و قصد دارند آنجا را به فضای سبز یا مجتمع تجاری تبدیل کنند.
همه این اقدامها و تلاش جدید ماموران حکومتی نشان از حرکتی برنامهریزیشده، نظاممند و هدفدار است که میکوشد یادمان، خاطره جمعی و بخشی از هویت این سرزمین را از بین ببرد. این خاطره جمعی به این دلیل اهمیت دارد که این مکانها اکنون بهعنوان سند جنایت و جلوگیری از به فراموشی سپرده شدن و نیز نمادی از خشونت و ظلمی که نباید تکرار شود، باید در همه شهرهای ایران، برای اجرای عدالت در پسا جمهوری اسلامی، به یادگار بمانند.
هویت و خاطره جمعی
یورگن هابرماس، نظریه پردار مکتب انتقادی، از «هویت» بهعنوان فرایندی تاریخی نام میبرد که کنشگر در تعامل اجتماعی خود و مشارکت در جو فرهنگی تازه، آن را کسب میکند و به صورت هویت قومی، فراقومی یا فراسنتی تحقق مییابد. هابرماس روی موضوع «آزادی» دست میگذارد و تضادها و بحران هویت را ناشی از نبود مشارکت آزادانه شهروندان در تعیین سرنوشت خود میداند. با نبود آزادی مشارکت در فضای عمومی، حکومت با تخریب گورستانها و مقابل هم قرار دادن شهروندان بهایی و خانوادههای زندانیان سیاسی، مرتب به تضادها و بحران دامن میزند.
ماه قبل، چهار گور تازه در خاوران دیده شد که متعلق به بهاییان و در پی دستورالعمل تازه بهشتزهرا ایجاد شده بود. خاوران در جنوب شرقی تهران، چند بخش دارد که به غیرشیعیان یا غیرخودیها مثل هندوها، ارامنه و بهاییان اختصاص داده شده است. بخش مربوط به زندانیان سیاسی (گلزار خاوران) زمینی فاقد هرگونه امکانات است. آرامستان بهاییان (گلستان جاوید) غسالخانه، سرویس بهداشتی، فضای سبز و درختکاری و محل پارک خودرو دارد.
اما تلاش حکومت برای ایجاد تنش بین دگراندیشان، با شکست روبهرو شده است زیرا خاطره جمعی به جوخه سپردن جانباختگان سال ۶۷ برای هر دو گروه یادآور تاریخی سیاه و تلخ است. خانوادههای جانباختگان با انتشار اعلامیهای، به تلاش حکومت برای تخریب گلزار خاوران اعتراض کردند.
اهمیت خاطره جمعی بهاندازهای است که برخی خاطرات جمعی را مصداق تاریخ جامعه میدانند. خاطره جمعی در تلاقی سه مفهوم مکان، زمان و رویداد جمعی شکل میگیرد. و تمامی آرامستانهای دگراندیشان در سراسر کشور و به ویژه خاوران، بستری برای شکلگیری خاطرات جمعی جنایات هولناک دهه ۶۰ است.
چرا ماندگاری خاوران بهعنوان نماد مقاومت وهویت جمعی لازم است؟
شناسه هویت جمعی حوزه و قلمرو حیات اجتماعی است که فرد با ضمیر «ما» خود را متعلق و منتسب بدان میداند و در برابرش احساس تعهد و تکلف میکند مانند «ما زندانیان سیاسی»، «ما خانوادههای اعدامشدگان» و غیره. به گفته محمد عبداللهی، جامعهشناس، افراد هویت جمعی را در فرایند اجتماعی شدن و زندگی در جامعه کسب میکنند و نوع و مختصاتش به ویژگیهای جامعه و خود فرد و کموکیف روابط متقابل فرد و جامعه بستگی دارد.
ضمیر «ما» در پیوند با جامعه به صورت تجربیات مشترک شکل میگیرد. این بخشی از روایت خاطره معین است که ۱۲ نفر از نزدیکانش بین سالهای ۶۱ تا ۶۷ به جوخههای مرگ رژیم سپرده شدند: «کانالهای درازی دیدیم که از خاک پر شده بود و کیسههای سیاهرنگی از آن بیرون زده بود. سطح خاک نازک بود و بخشهایی از پیکر جانباختگان دیده میشد. صحنه هولناکی بود. کلاغهای زیادی آن اطراف بودند. مادران زمین را میکندند و خاک را کنار میزدند، که اجساد عزیزانشان را بیابند. یک تکه شلوار کرم بیرون زده بود و مادرم میخواست آن را از زیرخاک بیرون بکشد. خیال میکرد یا دوست داشت که مال برادرم باشد. از من کمک میخواست اما شلوار پوسیده بود و تکهتکه میشد...»
بعد از این تجربه هولناک که از طریق شفاهی و سپس رسانهها، به جامعه منتقل شد، ضمیر «ما» شکل گرفت. «مایی» که میخواست دیگر به کندن ادامه ندهد تا جانباختگان در کنار یکدیگر بمانند... مایی که میخواهد گلزار خاوران امروز به عنوان یادمان آنانی که به زور و ظلم «نه» گفتند، باقی بماند... به ویژه در پساجمهوری اسلامی بهعنوان یادمانی از اجرای عدالت و عدم فراموشی، موزهای که همچون نماد مقاومت و مانعی مقابل تکرار خشونت بر دگراندیشان، به رسمیت شناخته شود. ما نیاز داریم تاریخمان تخریب نشود تا ظالمان را فراموش نکنیم؛ به باور ما، حتی مقبره خمینی هم در پساجمهوری اسلامی، بهعنوان نمادی از سرکوب دگراندیشان، باید همچنان باقی بماند.
منابع این نوشته در نزد ایندیندنت فارسی موجود است.