هر کس عاشق سینما بود یک سال و نیم انتظار این لحظه را کشیده بود: سینماگران و مردم عادی عشق فیلم که خیابان کروزه شهر کن، کنار ساحل دریای مدیترانه را غرق کرده بودند؛ فرش قرمزِ جلوی قصر جشنواره کن که ستارههایی مثل آدام درایورِ آمریکایی و ماریون کوتیارِ فرانسوی رویش راه میروند، با هواداران عکس میگیرند و بهشان امضا میدهند و سپس بالای پلهها با تییری فرمو درست میدهند، رئیس جشنواره کن که برای جهان سینما همان نقشی را دارد که پاپ برای مذهب کاتولیک؛ و بالاخره پخش آنونس جشنواره، خاموش شدن چراغها و گشایش بزرگترین جشن سینمایی جهان با نمایش یک فیلم.
جشنواره کن که سال گذشته در اتفاقی تقریبا بیسابقه به دلیل دنیاگیری ویروس کرونا لغو شد و امسال هم چند ماه به تاخیر افتاد روز سهشنبه بالاخره به انتظارها پایان داد و گشایش یافت. این اولین جشنواره بزرگی است که در پی کرونا به صورت حضوری برگزار و به طور تمام و کمال برگزار میشود. جشنواره ونیز هم در تابستان سال گذشته برگزار شد اما با حضور تک و تک رسانهها و دیوارهای بلندی که سینماگران را از بقیه جدا کرده بودند. در کن اما با تست کرونا و استفاده از واکسیناسیون جشنواره کم و بیش عادی است. سالنها با تمام ظرفیت فعال میکنند و به نظر قانون پوشیدن ماسک هم در روز اول جدی گرفته نشد (کوتیار و درایور هم نهایتا فیلم را بدون ماسک دیدند.)
کن امسال اولین جایزه خود را در همان مراسم افتتاحیه اعطا کرد: برنده آن کسی نبود جز جودی فاستر، بازیگر و کارگردان آمریکایی که اولین بار در سال ۱۹۷۶ با فیلم «راننده تاکسیِ» مارتین اسکورسیزی که در آن نقش کارگر جنسی نوجوانی را بازی میکرد به کن آمد؛ فیلمی که هم برنده نخل طلا شد و هم به یکی از کلاسیکهای تاریخ سینما تبدیل شد.
چنانکه از فرانسویها انتظار میرود، بیشتر مراسم افتتاحیه به زبان فرانسوی و بدون زیرنویس بود؛ تلاشی برای حفظ هویت جشنوارهای که هر چه باشد وزارت فرهنگ فرانسه برگزارش میکند. جودی فاستر اما با فرانسوی حرف زدن سلیس خود خیلیها را که از این ویژگی او خبر نداشتند غافلگیر کرد. فرانسویهای زیرک که رقابت همیشگیشان با آمریکاییها از پیرنگهای تاریخ کن است به ستارهای آمریکایی جایزه دادند که به علاقهاش به کشورشان معروف است.
اما شاید اصلیترین ستاره امسالِ کن رئیس هیات داورانش باشد: اسپایک لی، کارگردان صاحب سبک آمریکایی که با فیلمهایی همچون «مالکوم ایکس» و «کار صحیح را انجام بده» در سراسر جهان و از جمله ایران، مشهور است. آقای لی اولین رئیس سیاهپوست هیات داوران کن است. او قرار بود سال گذشته رئیس باشد و امسال با خواهش آقای فرمو برگشته و عکسش پوستر جشنواره را هم منقش کرده. حضار در کن باید هر روز از جلوی چشمان خیره اسپایک لی که بر سر در قصر جشنواره (و البته تمام گوشه و کنارهای شهر) قرار دارد بگذرند؛ یادآور نقش کمبدیل او در اوج سینمای جهان.
لی زبان فرانسوی نمیداند و در صحبت کوتاه خود به همین اشاره کرد و در میان خنده و دست زدن حضار گفت: «ایکاش مثل جودی فاستر فرانسوی بلدم اما فقط بروکلینی بودم!». اشارهای به منطقهای از نیویورک که این کارگردان بزرگشده آنجا است (آقای لی البته متولد شهر آتلانتا در جنوب آمریکا است که اکثریت سیاهپوست دارد و در آمریکا به «مکه سیاهان» معروف است.)
پس از لی بقیه هیات داوران معرفی شدند که امسال برای اولین بار اکثریتشان زن است: مگی گیلنهالِ بازیگر، متی دیاپِ کارگردان (از فرانسه و سنگال) و میلن فارمرِ خواننده. در کنار آنها دو مرد بازیگر هم حضور دارند: طاهر رحیم، فرانسویِ الجزایریتبار که او را از «پیامبرِ» ژاک اودیار میشناسیم و سونگ کانگو هو، بازیگر کرهای که در کن ۲۰۱۹ به عنوان بازیگر نقش اول مرد در «انگل» درخشید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جایزه خانم فاستر را یکی از معدود افراد دیگری که در شب افتتاحیه انگلیسی صحبت کردند به او اعطا کرد: پدرو آلمودووار، کارگردان اسپانیایی و از بزرگترین سینماگران زنده جهان که در حضوری غیرمنتظره با سخنانی پرشور از یک عمر فعالیت هنری فاستر تقدیر کرد. منتخبی از فیلمهای اسپایک لی و جودی فاستر در شب اول نمایش داده شد که یادآور پیشرفتهای عظیم هنری دو جامعه مهم آمریکا بود: سیاهپوستان و زنان. در کلیپی که از منتخب فیلمهای فاستر پخش شد ابتدا قطعه کوچکی از یکی از مصاحبههای او در نوجوانی را دیدیم که در آن میگفت «دوست دارم در یکی از فیلمهای جیمز دینی بازی کنم و نقش جیمز دینیاش را من داشته باشم.» در دهه ۱۹۷۰ که فاستر این حرف را میزد نقشهای زنان در سینما بسیار محدودتر از امروز بود و حرفه او خود یادآور پیشرفتهایی است که این بازیگر در محقق شدنش کم نقش نداشته است.
افتتاح جشنواره در آخر به چهار زبان و توسط چهار چهره انجام شد: جودی فاستر به فرانسوی، اسپایک لی به انگلیسی، آلمودوار به اسپانیایی و بونگ جون هو، کارگردان «انگل» که در لحظات آخر به صورت غافلگیرکننده ظاهر شد، به کرهای.
فیلم افتتاحیه امسال مثل بسیاری سالهای دیگر فرانسوی بود: «آنت»، موزیکالی ساخته لئوس کاراکس، کارگردان طناز و کمکار فرانسوی یا به قول پیتر بردشا، منتقد انگلیسی روزنامه «گاردینِ» لندن، «آنارشیست مکار سینمای فرانسه.» کاراکس ۹ سال پیش با «هولی موتورز» در کن بود و از آن پس تا کنون فیلمی نساخته بود و همین بود که خیلیها منتظر این بودند که این اولین فیلمش به زبان انگلیسی چه جلوهای خواهد داشت. بخصوص که دو نفر از محبوبترین بازیگران جهان را نیز در آن به خدمت گرفته بود: آدام درایور در نقش کمدینی که به قول معروف «بد بوی» است و با شوکه کردن بینندهها معروف شده؛ و ماریون کوتیار در نقش خواننده اپرایی که مثل خود کوتیار محبوب دلها است. کاراکس موزیکال بودن فیلم را حول گروه راک و پاپ «اسپارکز» ساخته که بیشتر در دهه ۱۹۷۰ محبوب بودند، اما این اواخر دوباره به آثارشان توجه میشود.
فیلم «موزیکال» ژانر دشواری است که البته بعضی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما، مثل «بانوی زیبای من» و «اشکها و لبخندها» (آوای موسیقی)، از آن آمدهاند. اما تطبیق دادن زبان ترانه و تئاتر موزیکال با زبان سینما همیشه آسان نیست. مثلا ویژگی قصهگویی و تعریف خط داستانی در سینما با این ویژگی فیلمهای موزیکال که در آن هر چند دقیقه یکبار بازیگران به رقص و آواز در میآیند در نوعی تضاد است که حل هنرمندانه آن دشوار است. از این رو شاید بتوان گفت انتخاب فیلمی موزیکال برای شب افتتاحیه کن کاری ریسکی بود.
متاسفانه باید گفت که این ریسک جواب نداده است. «آنت» فیلم موفقی نبود و علیرغم بعضی جنبههای قوی بعید است تماشاگران بسیاری در این شب اول بزرگ را راضی کرده بود. صدها نفر از تماشاگران در همان نیمه اول فیلم سالن لومیر را ترک کردند. داستان فیلم حول زناشویی تلخ و ناموفق کوتیار و درایور و نوزاد دخترشان، آنت، میگذرد. شخصیت هنری این کمدین و خواننده متضاد یکدیگر است و ظاهرا این پیشبرنده ارتباطشان است. اما بعد از ازدواج شاهدیم که کوتیار هر روز موفقتر و محبوبتر میشود و درایور هر روز بیشتر سقوط میکند و کمدیهای تلخش دیگر مورد علاقه مردم نیستند. ایده محوری «آنت» به نظر نقد مردسالاری و باصطلاح «مردانگیِ زهرآگین» است؛ اینکه چطور مردانگیِ شخصیتِ درایور به خودش و اطرافیانش آسیب میزند و ویران میکند؛ در جایی از فیلم میشنویم که دختری میگوید: «چطور مردان از خودشان متنفرند اما انتظار دارند ما دوستشان داشته باشیم؟» اینرا در جای جای رفتار درایور میبینیم. او با کلیشه همیشگی افراط در سیگار و مشروب هم به خودش آسیب میزند و هم زندگی زناشوییاش را نابود میکند و هم حرفهاش را. وقتی حادثهای برای کوتیار پیش میآید و اما دختر نوزادش به طوری جادویی شروع به خواندن مثل مادر میکند، درایور از این نوزاد دختر استفاده میکند و در تمام دنیا با او تور میگذارد؛ در حالی که شبها در نایت کلابها پخش است و توجهی به دخترش و خانوادهاش ندارد. در پایان فیلم دخترش به او میگوید که به پدر اجازه دوست داشتن او را نمیدهد. اما این فیلم کاراکس را به زحمت میتوان اثری فمینیستی دانست. طرفه آنجا که فیلم، که درایور در آن بازی درخشانی ارائه کرده، بیشتر محوریت را به مردان میدهد. شخصیت کوتیار اصلا ساخته و پرداخته نشده و حتی منتقدینی که نظر نیمهمثبتی به این فیلم داشتند از کمبود حضور این بازیگر خبره در فیلم انتقاد کردند.
عجیب و غریبیِ آنارشیستی کاراکس که در دنیای سینمای فرانسه موفق بوده به نظر با ترکیب هالیوود و موزیکال و ستارهها جور در نیامده و نتیجه موزیکالی غیرگیرا و میانحال است که تنها نکات مثبتش بازی تاثیرگذار درایور و چند ترانه به یادماندنی هستند. ترانه «ما خیلی عاشق همدیگر هستیم» محبوبترین بخش فیلم برای من بود — صحنه عشقبازی پرشور درایور و کوتیار با پخش این ترانه خوشساخت و بهیادماندنی است.
علیرغم همه اینها در پایان فیلم پنج دقیقه تمام برای آن دست زدند که به نظر بیشتر بخاطر بازگشت سینما و کن بود تا این فیلم گرچه میشد خوشحالی را در چهره درایور و کاراکس دید.
در روز دوم کن (چهارشنبه) در بخش مسابقه شاهد نمایش «زانوی احد» از ناداو لاپید اسرائیلی و «همه چیز خوب پیش رفت» از فرانسوا اوزون خواهیم بود. فیلمهایی که، مثل «آنت»، رقبای تنها فیلم ایرانی امسال در بخش مسابقه، «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی، هستند. بیشتر منتقدین (و مجری تلویزیونی مراسم افتتاحیه کن) از فرهادی به عنوان یکی از شانسهای اصلی نخل طلا و چهرههای اصلی جشنواره نام میبرند. باید دید در این روزهای سخت برای ایران، فیلم او میتواند به موفقیتی برای جامعه هنری کشورمان برسد یا خیر؟ فیلم فرهادی سهشنبه هفته آینده (۱۳ ژوئن) در ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر در سالن لومیر به نمایش در میآید. این فیلم داستان مردی به نام رحیم را تعریف میکند که بخاطر بدهی به زندان افتاده و در مرخصی دو روزهاش سعی میکند شاکیها را راضی کند اما اوضاع آنطور که باید پیش نمیرود.
بازگشت فرهادی به ژانری که استاد مسلم آن است، یعنی درامی با کلاف داستانی در هم پیچیده که او ماهرانه بازش میکند، باعث شده نه فقط ما ایرانیها که بسیاری از تماشاگران بیصبرانه منتظر «قهرمان» باشند.