در پی دستگیری اکبر طبری، معاون اجرایی دفتر صادق لاریجانی در قوه قضائیه، که از او بهعنوان فردی فاسد و صندوق اسرار صادق لاریجانی یاد میشود، در خبرها آمده بود که صادق لاریجانی طی نامهای به رهبر جمهوری اسلامی خواستار مداخله او برای آزادی طبری شده و تلویحا تهدید کرده که اگر درخواستش اجابت نشود به نجف «کوچ» خواهد کرد.
کوچ کردن رویهای در مراجع شیعه است که در پی بالا گرفتن ظلم یک سلطان جائر، آنان با توسل به این رویه، قهر خود را با سلطان علنی کرده و از کشور کوچ میکردند. با توجه به پایگاه اجتماعی این مراجع در سطح عموم مردم، کوچ چنین مرجعی به منزله قهر او از حاکمیت تلقی میشد.
اینک محمد یزدی عضو شورای نگهبان، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رییس پیشین خبرگان با حمله به صادق لاریجانی خبر مذکور را تایید کرده و گفته «فلانی [صادق لاریجانی] میگوید اگر این کار [آزادی طبری] را نکنید نجف میروم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم بههم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری[طبری] که ده سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید؟ به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند!... از کجا آوردی ساختی؟»
به این ترتیب دانسته میشود که صادق لاریجانی به شدت نسبت به دستگیری اکبر طبری معترض است و عرصه را بر خود چنان تنگ دیده که به رویه مرجع عظام، خامنهای را تهدید کرده که کوچ میکند؛ اقدامی که در عرف فقهای شیعه به معنی شوریدن بر سطان جائرتلقی میشود.
اینکه بازداشت اکبر طبری چه هزینههای سنگینی برای صادق لاریجانی (و ای بسا خاندان لاریجانیها) داشته باشد، پرسش مهمی است که مرور زمان آن را روشن خواهد کرد، به شرط آنکه مصالحهای در سطوح بالا برای کاهش فشار بر صادق لاریجانی صورت نگیرد.
اما، تا همین جا، حمله به صادق لاریجانی، رییس پیشین قوه قضائیه، آن هم از سوی ابراهیم رييسی، رییس کنونی قوه قضائیه که دستور بازداشت صندوق اسرار لاریجانی را داده و همچنین از سوی محمد یزدی که پیشتر رییس قوه قضائیه بود، معنای مهمی دارد. این یعنی جنگ آیتاللهها در قوه قضائیه که هر یک روزگاری سکان این قوه را در دست داشته یا دارند. به عبارت دیگر دو رییس پیشین (یزدی) و کنونی (رییسی) قوه قضائیه اینک صادق لاریجانی را که خود نیز رییس قوه قضائیه بود، متهم به فساد و آلودگی کردهاند. برای مثال، مساله ۶۳ حساب زیر نظر صادق لاریجانی رسما توسط ابراهیم تایید شده است.
اما صادق لاریجانی کیست؟ او اینک رییس مجمع تشخیص، عضو خبرگان و عضو شورای نگهبان است. حملات لفظی محمد یزدی (یک عضو شورای نگهبان) به صادق لاریجانی (دیگر عضو شورای نگهبان) این معنا را افاده میکند که یکی از فقهای شورای نگهبان دیگر عضو شورای نگهبان را به فساد و آلودگی متهم کرده است. این یعنی جنگ آیتاللهها در شورای نگهبان.
فقط تصور کنید که در شرایط کنونی قرار باشد در جلسه شورای نگهبان، محمد یزدی و صادق لاریجانی، این دو رییس پیشین قوه قضائیه و این دو عضو کنونی فقهای شورای نگهبان کنار یکدیگر نشسته و بخواهند به تصمیم واحد برسند.
از سوی دیگر صادق لاریجانی از اعضای خبرگان رهبری است. اتهام فساد به او و اطرافیانش و فاش ساختن اینکه او تلویحا خامنهای را به کوچ کردن به نجف تهدید کرده باشد، قرار است جایگاه او را در خبرگان تا کجا تضعیف کند. افزون براین، به دلیل نفوذ خاندان لاریجانیها در درون نظام، تضعیف صادق لاریجانی میتواند بر جایگاه دیگر برادران لاریجانی تاثیرگذار باشد.
این در حالی است که قرار است اسفند ۱۳۹۸ انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شود و بنا به روال معمول علی لاریجانی خود را نامزد خواهد کرد و شورای نگهبانی که اینک برخی فقیهان آن با یکدیگر در جنگ بسر می برند، نقش موثری در انتخابات ایفا خواهد کرد. شاید حمله به صادق لاریجانی جایگاه علی لاریجانی، رییس کنونی مجلس شورا را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
اما در چرایی این حملات فاش و عیان به صادق لاریجانی نباید از یاد برد که سهم او از قدرت اینک چیزی در حد ریاست مجمع تشخیص است که هیچ قدرت اجرایی در دست ندارد و مقداری نفوذ در شورای نگهبان و عضوی از اعضای خبرگان. هنوز معلوم نیست که این همه تخریب علیه صادق لاریجانی ناشی از چیست. نمیتوان مبارزه با فساد را دلیل این همه تخریب او دانست که خدمات شایانی در جایگاه رییس قوه قضائیه به رهبر و تثبیت قدرت او کرده است. به کسی که این همه کمک شایان توجه به رهبر نموده از در جنگ بر نمیآیند.
ناگزیر باید پاسخ را در جایی دیگر جستجو کرد و آن اینکه احتمالا صادق لاریجانی سودای ریاست شورای نگهبان یا ریاست خبرگان یا هر دوی آنها را در سر دارد و میخواهد با همکاری «شرکت سهامی لاریجانی و برادران» سهم خود را از قدرت در نظام جمهری اسلامی افزایش دهد. اگر این سودا در سر هر کسی باشد آنگاه تمام خدمات او به یک باره از یاد میرود حتی اگر هاشمی رفسنجانی با آن سابقه طولانی پیش و پس از انقلاب باشد، چه رسد به صادق لاریجانی که در سال انقلاب فقط ۱۸ سال داشت و هیچ پیشینه مبارزاتی قبل از انقلاب نداشته است.