آیا مدام از درد‌های جسمانی می‌نالید؟

کاهش میل جنسی و افسردگی از جمله عوارض خود بیمارانگاری است

bazdeh.org

در دوستان و اطرافیانتان دیده یا شنیده‌اید که نسبت به سلامت جسمی خود نگرانی بیش از حدی دارند و می‌ترسند شاید به بیماری خطرناکی مبتلا شده باشند. در برخی موارد، ترس فرد به حدی زیاد است که از رفتن به دکتر اجتناب می‌کند تا زمانی که خیالبافی‌ها و فرضیات ذهنی‌اش چنان شدت می‌گیرد که بیماری در ذهنش به یقین تبدیل می‌شود و علایم بیماری خیالی‌اش را احساس می‌کند. اینجاست که تصمیم می‌گیرد به پزشک مراجعه کند و بعد از بررسی‌ها و معاینات لازم، مشخص می‌شود که فرد هیچ نوع مشکل و بیماری ندارد. اما ماجرا در همین جا خاتمه نمی‌‌یابد. فرد قانع نمی‌شود و به پزشک و پزشکان دیگر مراجعه می‌کند. اگر از فرد پرسیده شود: «چرا دکترت را عوض کردی؟» می‌گوید: «دکتر خوبی نبود چون نتوانست بیماری من را تشخیص دهد.» نکته مهم درمورد این اختلال این است که فرد با وجود ترس و وحشت از وجود بیماری جدی، همچنان پیگیر بررسی‌های پزشکی است تا تردیدها و  خیال‌پردازی‌هایش را رنگ واقعیت دهد و به یقین تبدیل کند.

بعد از بررسی‌ها  و معاینات پزشکی متعدد، پزشک معالج فرد را برای بررسی سلامت روح و روان به روانپزشک یا روانشناس ارجاع می‌دهد. در مصاحبه کلینیکی و بالینی، فرد از دردها و علایم متفاوت جسمی شکایت می‌کند.  وقتی متخصص و روانشناس یا روانپزشک از فرد سوالاتی درباره بیماری‌اش می‌پرسد، مراجع «خودبیمارانگار» تقریبا به تمامی سوالاتی که متخصص از او می‌پرسد پاسخ «بله» می‌دهد. سوالاتی چون: «درد قلب، پراشتهایی، کم‌اشتهایی، کم‌خوابی، بی‌خوابی، خستگی، درد مفاصل، معده ‌درد و…»

آیا خودبیمارانگاری در زنان و مردان یکی است؟

منبع «تشخیص اختلالات روانی» در ویرایش پنجم خود میزان اختلال «خودبیمارانگاری» در هر دو جنس زن و مرد را یکسان گزارش کرده است. بر اساس این منبع ۱ تا 5 درصد از کل جمعیت مبتلا به این اختلال هستند و در میان پزشکان نیزمیزان ابتلا به این اختلال به 2 تا 7 درصد می رسد.

بر اساس نتایج تحقیقات فاینشتین و فالتون (۲۰۰۳)، میزان اختلال خودبیمارانگاری در کلینیک‌های روانپزشکی و پزشکی در زنان ۳ تا ۴ برابر بیشتر از مردان است که می‌تواند متاثر از شرایط زندگی و فرهنگی جامعه‌ای باشد که تحقیق در آن انجام شده است.

بر اساس آمارهای بنیاد امداد انسانی (اچ -ار-اف)، در آمریکا، بسیاری از افراد تمرکز خاصی روی سلامت بدنی خود دارند. بر اساس همین منبع ۹ درصد از مردم به نوعی دچار خود بیمارانگاری هستند. در مطالعه دیگری نشان داده شده است که ۱۰ تا ۲۰ درصد افراد سالم درگیر این اختلالند. همچنین ۴۵ درصد از افراد بدون هیچ نوع اختلال روانی، نگرانی‌های بی‌پایه و اساسی در مورد بیماری خود دارند.

در ایران آماری رسمی درباره میزان شیوع اختلال خودبیمارانگاری در دسترس نیست. اما نتایج پژوهش ابوالحسنی و همکارانش (۱۳۹۲) نشان داد شیوع خودبیمارانگاری در ایران نسبت به آمار مطالعات جهانی بالاتر است. 

همچنین نتایج تحقیق صیف صفدری (۲۰۱۳) با تمرکز بر خودبیمارانگاری در جمعیت ایران، نشان داد که میزان این اختلال بین زنان و مردان برابر است. 

افراد با اختلال خودبیمارانگاری چگونه‌اند؟

معمولا افراد مبتلا به اختلال خودبیمارانگاری توجه خاصی به ظاهر و تصویر بدن خود دارند. به تعبیری، فرد خود را در مرکز تمرکز و توجه قرار می دهد. این گونه افراد از نظر شخصیتی افرادی درونگرا هستند، اما به دلیل کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس به نوعی خودشیفتگی دچارند. 

اگر در زندگی عادی هر فردی مشکلاتی ایجاد شود، معمولا برخی از آنها گذرا هستند و فرد به راحتی می‌تواند با آنها کنار آمده و حلشان کند. ولی در افراد خودبیمارانگار این مشکلات به راحتی حل نمی‌شود و ‌آنها با مشکلات به آسانی کنار نمی‌آیند و سعی می‌کنند همه مشکلات را بزرگ و جدی جلوه دهند. به عنوان مثال: فرد، ناکامی و بی‌توفیقی در کارش را شکستی بزرگ تلقی می‌کند و مدت‌ها وقت و انرژی خود را صرف آن می‌کند.

 اطرافیان فرد از افکار و انرژی منفی چنین فردی انتقاد و ابراز ناخوشنودی می‌کنند. معمولا این افراد در روابط زناشویی و یا با شریک زندگی‌شان مشکل دارند و بخش بیشتر مکالمات فرد به بیان شکایات جسمی و دردهای بدنی اختصاص می‌یابد. کاهش میل جنسی و افسردگی از جمله  عوارض مهم این اختلال است. این گونه افراد دوستی‌های کوتاه‌مدتی هم با افراد دیگر دارند، چون دوستی با این افراد صبوری می‌طلبد و به همین دلیل و به مرور زمان فرد دچار افسردگی می‌شود و انگیزه‌اش برای زندگی کاهش می‌یابد.

نگرش روانشناسان 

فروید (روانکاو) در نظریه رشد روانی جنسی در زمینه خودبیمارانگاری، بر این باور است که خود‌بیمارانگاری ناشی از محرک‌های جنسی است. به باور او زمانی که میل جنسی سرکوب می‌شود، می‌تواند به صورت خودشیفتگی و تمرکز بیش از حد روی بدن بروز و ظهور یابد. فروید در نظریه‌اش، میل جنسی در خودبیمارانگاری را «میل جنسی خودشیفتگی» می‌نامد، به این معنی که به عشقی اشاره می‌کند که می‌تواند به خاطر سرکوبی به سمت خود (فرد) سوق پیدا کند.  وقتی که میل جنسی خودشیفتگی در فرد سرازیر شود، انرژی حاصل از آن به صورت علایم و درد‌های جسمانی ظاهر می‌شود. فروید همچنین معتقد است که فرد از درون احساس خشم، طرد شدگی، و ناامیدی می‌کند و این احساسات و افکار درونی سرکوب شده را با شکایات بدنی و جسمانی جابجا می‌کند. به گفته فروید این جابه‌جایی افکار سرکوب‌شده با علایم بدنی منجر به احساس گناه در فرد می‌شود. 

خودبیمارانگارانِ جست وجو گرِ فضای مجازی

تجارب کلینیکی در مورد مراجعین مبتلا به اختلال خودبیمارانگاری نشان می‌دهد که اغلب آنان جستجوگران خوبی در اینترنت و گوگل هستند و تلاش می‌کنند اطلاعات بیشتری درباره بیماری خیالی‌شان جمع آوری و هنگام صحبت با متخصص یا روانشناس، علایم را مطابق علایم بیماری مورد نظر بیان کنند. اگر چه، تقلید از علایم در این افراد به هیچ وجه آگاهانه نیست، ولی روشی سریع برای سرکوبی افکار و احساسات دردآور درونی‌شان است که به ترس و اضطراب فرد می‌انجامد.  

افرادی که در از دست دادن بستگان (پدر، مادر، خواهر، برادر و یا دوستان و اطرافیان) بر اثر بیماری، تجربیات تلخی چون فوت آنها دارند، بیشتر از این اختلال رنج می‌برند و سعی می‌کنند علایم بیماری را به همان شکلی گزارش کنند که فرد فوت شده داشت.

اغلب افرادی که دچار اختلال وسواس فکری هستند از بروز علایم بدنی بیشتر شکایت می‌کنند. از آنجایی که این شکایات بدنی و نگرانی فرد ناآگاهانه است، بخشی از درمان متمرکز می‌شود بر کمک به بیماران برای شناختن افکار غیرمنطقی و غیرواقعی‌ خودشان و نیز تمرکز بر احساسات و افکار منفی سرکوب شده‌ای که فرد از آن‌ها رنج می‌برد. در صورتی که این اختلال شدید باشد، از سوی روانپزشک  دارو درمانی نیز تجویز می‌شود. 

بیشتر از زندگی