در ۱۹۷۵ قرن گذشته ایالات متحده آمریکا نیروهای خود را از ویتنام بیرون کشید. عواملی که واشنگتن را وادار به گرفتن این تصمیم کرد، علاوه بر مقاومت سرسختانه جبهه آزادیبخش ویتنام و خواست اساسی حزب کمونیست ویتنام که دستیابی به استقلال کشور را بر تحقق سوسیالیسم، اولویت داده بود، فشار افکار عمومی آمریکا و تقاضای جدی جامعه جهانی بود.
خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام که با صحنه فرار از پشت بام سفارت آمریکا به پایان رسید و تحقیری که بر دیپلماتها و سایر کارمندان سفارت وارد شد و تاکنون در ذهن جهان باقیمانده است، سبب شد تا به سیاستهای استعماری قدیم پایان داده شود و مستعمرات زیادی از زیر یوغ امپریالیسم آزاد گردد. چنانچه استعمار پرتغال در آفریقا فرو ریخت و بهجای آن چندین کشور مستقل جدید عرض اندام کرد. افزون بر آن کشورهای زیادی در گوشه و کنار جهان به عضویت سازمان ملل متحد در آمدند و در کنار سائر کشورهای بزرگ و کوچک دیگر در بحث و گفتوگو در باره مسائل جهانی مشارکت ورزیدند.
بعد از خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام، تحولات زیادی در جهان پدید آمد. پس از گذشت ربع قرن اتحاد جماهیر شوروی افغانستان را اشغال کرد، اما پس از ده سال جنگ و خونریزی خودش فرو ریخت، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری خمینی، تندروی دینی بالاگرفت و اقدامات افراطگرایی منتهی به حملات ۱۱ سبتامبر و لشکرکشی آمریکا به افغانستان شد، جنگ آزادسازی کویت به رهبری آمریکا و مداخله نظامی آمریکا در سومالی و حمله آمریکا به عراق صورت گرفت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اکنون آمریکا پس از ۲۰ سال جنگ در افغانستان بدون اینکه موفق به تأسیس یک دولت نیرومند مرکزی شود، تصمیم گرفته است نیروهای خود را از این کشور خارج کند. همزمان با اینکه نیروهای آمریکایی کشور کوهستانی و صعبالعبور افغانستان را در سالگرد حمله به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، ترک میکنند، روی برنامههای دیگری حضور خود را در عراق و خاورمیانه نیز کاهش میدهند.
حال پرسشی که خواب را از چشم جهانیان ربوده این است که واشنگتن پس از بیرون کشیدن نیروهایش از افغانستان، صحنه را برای چه کسی واگذار میکند؟ در ویتنام صحنه را به یک جنبش میهنی استقلال طلب، وا گذار کرد که پس از گذشت چند دهه، روابط عادی با آمریکا بر قرار کرد. اما به نظر میرسد که آمریکا در افغانستان و عراق صحنه را به دو جریان دینی و مذهبی متناقض تخلیه میکند که شعار یکی تشکیل «امارت اسلامی» است و شعار دیگری اگر شرایط برایش فراهم شود، با تأثیرپذیری از ایران، تشکیل «جمهوری اسلامی» خواهد بود، تا همراه با سوریه و لبنان قلمرو امپراتوری ایران تکمیل شود.
بعضیها بر اساس تئوری توطئه به این باورند که پروژه آمریکا در افغانستان تشکیل امارت اسلامی یا جمهوری اسلامی است. اما از دید ما این یک تحلیل نادرست است. از سوی دیگر آثار و تبعات خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به کشورهای همسایه و پیرامون مانند ایران، تاجیکستان و کشورهای آسیای میانه، روسیه، چین و هند را نمیتوان نا دیده گرفت. البته پاکستان که روابط ویژهای با طالبان دارد حسابش جدا است.
به یاد داریم که کشورهای یاد شده از خروج آمریکا از ویتنام اظهار خرسندی کردند، اما امروز بر عکس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، نه تنها اظهار خرسندی نمیکنند، بلکه اکثریت آنها واشنگتن را به باد انتقاد گرفتند و خروجش را غیر مسئولانه قلمداد کردند؛ چون آنها در واقع خواستار گیرماندن آمریکا در باتلاق افغانستان بودند.
اکنون با پیشروی سریع طالبان و تسلط آن بر بنادر و مناطق مرزی ایران و کشورهای آسیای میانه، ایران و روسیه نیز با شتاب بسیاری به حرکت افتاده اند و تلاش دارند برای جلوگیری از تبعات منفی آن صرف نظر از اختلافات ریشهای که با طالبان دارند. با این جنبش روابط بر قرار کنند. اما تلاشهای روسیه با ایران متفاوت است؛ روسها تا کنون چندین نشست میان طالبان و گروههای افغانی در مسکو بر گزار کرده اند و ضمیر کابلوف نماینده ویژه رئیس جمهوری روسیه در امور افغانستان، ابراز داشت که: «طالبان همزمان با تغییر جهان تغییر کرده اند» وی افزود: «بخش مهمی از رهبری طالبان از ۲۰ سال جنگ خسته شده اند و ضرورت جستوجوی راه حل سیاسی داخلی برای بیرون رفت از مشکلات کنونی را درک کرده اند.». روسیه در عین حالی که اظهارات طالبان مبنی بر اطمینان دادن کشورهای همسایه را تصدیق میکند و میپذیرد که طالبان به این کشورها آسیبی نخواهد رساند، اما با وجود آن، هم در حال تقویت حضور نظامیاش در تاجیکستان است و هم کشورهای عضو «سازمان شانگهای» را دعوت کرده است تا برای تأمین امنیت مرزهای جنوبی کشورهای آسیای میانه دست بهکار شوند.
روی همرفته روسیه با تجربهای که از دوران اتحاد شوروی به دست آورده، خواهان دوریگزینی از افغانستان و مشکلات آن است. اما ایران که دارای پروژه دینی منطقهای توسعهجویانه است و طالبان را یک جنبش دینی ضد خود میداند، سیاست دو گانهای را در قبال افغانستان بازی میکند؛ از یک سو ادعا دارد که با رفتن نیروهای آمریکایی از افغانستان یکی از اهداف ایران متحقق شده است، اما از سوی دیگر نگران است که مبادا آمریکاییها بر سر راه آن در افغانستان «مین» کار گذاشته باشند که روزی زیر پایش منفجر شود. دولت ایران هم مانند روسیه از هیأتهای طالبان و دولت افغانستان برای گفتوگو، در تهران پذیرایی کرد و اظهارات مثبتی در رابطه به رفتار طالبان به رسانهها داد. گذشته از آن سیلی از نصیحتهایی را که مردمان مشرق زمین معمولا با آنها آشنایی دارند، در رابطه به ارزش گفتوگو و اهمیت همبستگی و وحدت ملی به سوی افغانها سرازیر کرد. اما اهداف و منویات آن در عمل به گونه ظاهر شد که خشم دولت افغانستان را بر انگیخت. دو شنبه گذشته روزنامه «جمهوری اسلامی» ایران در صفحه نخست خود خبری را در رابطه به افغانستان منتشر کرد که گویا یک گروه به نام «حشد الشیعی» در کابل ظهور کرده تا در کنار دولت افغانستان علیه طالبان بجنگد. عنوان خبر چنین بود: «برای مقابله با گروه تروریستی طالبان، «حشد الشیعی» بپا خواست.» این عنوان در واقع فراخوانی برای یک جنگ مذهبی در افغانستان بود. از این جهت یکی از سخنگویان دولت افغانستان (قاسم وفایی زاده سر پرست وزارت اطلاعات و فرهنگ) آن را رد کرده و اظهار داشت: «دولت ایران با این نوع توطئه و شائعه سازی ابعاد جنگ را گستردهتر و پیچیدهتر میسازد. تحریک کردن تهدیدات امنیتی علیه مردم افغانستان، آتشی بر میافروزد که دامن ایران را نیز میگیرد».
این در حالی است که رژیم ایران با سربازگیری از میان شیعیان مهاجر افغان، لشکر «فاطمیون» را در سال ۲۰۱۳ در سوریه به وجود آورده و قصد دارد آنها را در زمان مناسب و در ضمن یک معامله سیاسی در آینده با دولت دلخواه خود در کابل، به افغانستان بر گرداند، تا به نیابت از رژیم ایران در افغانستان نقش بازی کنند.
به هر صورت، تبعات خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بر کشورهای منطقه و خطرهای احتمالی ناشی از آن آسان نخواهد بود. زیرا خلأی بهجا میگذارد که باید پر شود، در حالیکه طرفهای قادر به پر کردن این خلأ بسیار اندک هستند.
© IndependentArabia