ماههاست که اسرائیل به پایگاهها و انبارهای مهمات و پهپادهای سپاه قدس و شبهنظامیان افغان و پاکستانیاش در لشکر فاطمیون و زینبیون، در سوریه حمله میکند و تا کنون دهها و شاید صدها عضو سپاه و شیعیان استخدام-شدهاش طی این حملات کشته شدهاند، اما همهی بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی در این موارد، زبان به کام گرفتهاند؛ نه از تعداد تلفات و مجروحان و نه از خسارات نظامی سخن میگویند. مقامات سیاسی و نظامی ایران نمیتوانند این خفت را به جان بخرند؛ رژیمی که قرار بوده با آب دهان به دریا ریخته شود و قرار است تا ۲۱ سال دیگر (۲۵ منهای ۴ سالی که از اعلام سال نابودی آن توسط رهبر جمهوری اسلامی گذشته) اثری از آن باقی نماند، مدام بسیجی و سپاهی میکشد. جمهوری اسلامی، مدام با هواپیماهای مسافربری، قطعات موشک و مهمات و نیرو به سوریه میفرستد و اسرائیل آنها را نابود میکند. همین داستان اخیرا در عراق تکرار میشود.
در ماه اوت ۲۰۱۹ هواپیماهای اسرائیلی، طی چهار حمله، مقرهای حشد الشعبی را در عراق بمباران کردند؛ جایی که نیروهای سپاه هم حضور داشته و احتمالا تعدادی از آنها نیز کشته شدهاند. در این مورد نیز سپاه و مقامات جمهوری اسلامی سکوت پیشه کردهاند؛ گرچه فرماندهان حشد الشعبی، بدون اطلاع رسانی در مورد خسارات، امریکا را نشانه رفتهاند. البته نتانیاهو رسما اعلام کرده است که ارتش اسرائیل نیروهای ایرانی را در منطقه، مورد هدف قرار خواهد داد.
آن را که عیان است ...
مشخص است که بنا به دستور شورای امنیت ملی ایران، همهی سایتها و روزنامههای داخلی از انتشار اینگونه اخبار منع شدهاند. اما مشکلی که دارند آن است که، علاوه بر انتشار اخبار توسط منابع مستقل (مثل سازمانهای حقوق بشری سوریه یا منابع خبری عراقی)، برخی کشتهها در ایران تشییع میشوند و برنامه یا خبر تشییع آنها مدام در روزنامهها و سایتها میآید. آنها این کشتهها را شهدای حرم مینامند، اما نمیگویند در کجا و از سوی چه نیرویی کشته شدهاند. درست مثل زمان جنگ ایران و عراق که اخبار شکست در روزنامهها و رادیو و تلویزیون منتشر نمیشد، اما یکباره در شهرها صدها حجله برای کشتهشدگان برپا میشد. در آن دوره، فقط مردم مناطق، آنهم با حدس و گمان، برخی خبرها را از نیروهای اعزامی خود به دست میآوردند؛ ولی در این دوره، با حضور شبکههای اجتماعی و تلفنهای هوشمند، حکومت دشوار بتواند همه چیز را پنهان کند.
سه روش انحراف افکار عمومی در سانسور خبری
اگر حتی خبری از شکستها منتشر شود، دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی سه روش برخورد دارند:
۱. در مورد آن سکوت میکنند؛ تا کسی سیاست مداخله-جویی منطقهای و نابودی اسرائیل را زیر پرسش قرار ندهد.
۲. اگر خفت شکست زیاد باشد، آن را تکذیب میکنند؛ مثل سقوط دو پهپاد ایران در خلیج فارس توسط نیروهای امریکایی.
۳. اگر سازمان اطلاعاتی آن زیر سوال برود (مثل انفجار در کارگاه موشکسازی) موضوع را تغییر میدهند؛ مثل تبدیل بمبگذاری یا حملهی هوایی به آتشسوزی یا انفجار لولهی گاز.
ریشهی خبر-نا-رسانی (نا-خبر-رسانی)
منتشر نشدن اخبار شکستهای جمهوری اسلامی در سایتها و روزنامههای داخل کشور و تبدیل روزنامه و سایت (ظاهرا) خبری به بوق تبلیغاتی، ریشه در این دیدگاه دارد که این حکومت، یک نظام الهی است و شکست ندارد؛ بلکه منشأ همهی خیرات و برکات در عالم است. این دیدگاه میگوید سپاه اسلام کشته نمیدهد؛ شهید میدهد و شهدا پیروزند. اگر این چنین است، معلوم نیست چرا اخبار کسانی را که پیروز شدهاند، و توسط ارتش اسرائیل به بهشت رفتهاند، منتشر نمیکنند. البته غیر از عمل به تکلیف و رفتن به بهشت، موضوع دیگری در میان است که باید آن را رفع و رجوع کنند؛ ناکارآمدی. مقامات جمهوری اسلامی برخود میدانند که هیچگاه نباید مسئولیت شکست یا ناکارآمدی خود را بر عهده بگیرند و از این جهت، هرگونه خبر ”بد"، سیاهنمایی است و باید آن را به زیر قالی فرستاد.
سیاست عمومی تبلیغاتی
در نظامی که تبلیغات سیاسی، جای خبررسانی، آموزش، سرگرمی، ورزش، هنر و فرهنگ را گرفته، و حکومت با تبلیغات سیاسی و مذهبی بر سرکار آمده و محکم شده، دروغ و نظرسازی و تقلب، سکهی رایج است. در این نظام، طبعا اخباری که نظام را ضعیف و شکستپذیر نشان دهد، نباید منتشر شود.
همهی سر و صداها و تهدیدها و ادعاها فقط تا زمانی عرضه میشوند که "هنوز شکست نخوردهاند" اما وقتی "شکست خوردند" صدای آن را در نمیآورند.
سری به روزنامههای دوران جنگ بزنیم: هنوز از منظر دستگاه تبلیغاتی نظام، نیروی دریایی و سکوهای نفتی ایران در سال پایان جنگ، توسط ایالات متحدهی امریکا مورد هدف واقع نشدهاند، هنوز فاو توسط عراق پس گرفته نشده است، ولی شهرهای مرزی (بدون خبر اشغال آنها توسط ارتش صدام) بارها آزاد شدهاند. طی حدود ده سال جنگ، تنها آمار کشتههای غیر نظامی که جنبهی مظلومنمایی داشت، منتشر میشد؛ شمار کشتههای نظامی، پنهان میماند.
زبان زور را خوب میفهمند
رفتار دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی نشان میدهد که تنها زبانی که روحانیت شیعه و پاسدارانشان میفهمند، زبان زور است. وقتی پنجهی پرقدرت را بر فراز خود احساس کنند، جام زهر مینوشند و نرمش قهرمانانه دارند، اما وقتی زوری بالای سرشان نباشد، از هیچ سرکوب و جنایتی برای بقای نظام دریغ نمیکنند؛ بلکه مدام همگان را تهدید میکنند. زبان تهدید آنها تا زمانی بدون ملاحظه کار میکند که زور بر آنها اعمال نشده باشد، ولی وقتی مورد هدف قرار گیرند، تهدیدها و مدال به خود آویزان کردنها، به حاشیه میرود. بیشترین تهدیدهای مقامات جمهوری اسلامی، متوجه مردم ایران در داخل کشور است؛ چون آنها ابزاری برای دفاع از خود (از منظر مقامات) ندارند و در برابر زور عریان و بی خط قرمز نظام، واکنش چندانی بروز نمیدهند.
درک واقعبینانهی اسرائیل
تنها دولتی که به خوبی اساس جمهوری اسلامی و راهبردهای آن را درک کرده، اسرائیل است. دولتهای غربی هنوز شناخت جامعی از کنشها و واکنشهای جمهوری اسلامی و نقاط قوت و ضعف آن ندارند؛ چون اگر داشتند، بعد از ۴۰ سال، هنوز در حال باج-دهی به نظام نبودند (تازهترین آنها، تخصیص ۱۵میلیارد دلار اعتبار برای بازداشتن جمهوری اسلامی از بازگشت کامل به برنامهی اتمیاش) و احساس تهدیدی نسبت به رفتارهای ایران در کشورهای خود یا منطقه نداشتند. دولتهای غربی (همانطور که روحالله خمینی و علی خامنهای را رهبران مذهبی، و نه رهبران سیاسی مسئول رفتارهای رژیم، میپنداشتند و راه آنها را برای بسط قدرت خود باز میگذاشتند) جمهوری اسلامی را نظامی قابل اصلاح تصور میکردهاند؛ با خوشخیالی. در حالیکه این نظام، از حیث مبانی و راهبردها، تغییری نیافته است. تاکتیکها، در مواردی، تغییر یافته، اما مبانی و راهبردها همان است که بود.
دولتهای غربی، هنوز متوجه نشدهاند که جمهوری اسلامی، برای بقای تمدن غربی، خطر امنیتی است؛ اما اسرائیل به خوبی دریافته که جمهوری اسلامی بقایش را تهدید میکند و در برابر آن، عکسالعمل نشان میدهد. تهدیدهای نابودی، فقط متوجه اسرائیل نبوده؛ بلکه اصولا، متوجه تمدن غرب بوده و هست.