سکسوالیزه کردن زنان دوچرخه سوار توسط حکومت مذهبی و فرهنگ مردسالار امری آشنا در جامعهی ایران است. دوچرخه سواری در ایران فعالیتی است مردانه و امری که به بدن و تجربیات مردان امتیاز میدهد. دوچرخه سواران زن در خیابان و حتی مسابقات غالبا مورد پرخاش و خشونت آشکار فرهنگی قرار میگیرند. هدف حملات و آزار و اذیت خیابانی قرار گرفتن و همچنین فرهنگ غالب مردانه از جمله مواردی است که به مراتب دوچرخه سواری زنان در ایران را کمرنگ کرده است. خواه دوچرخه سواری در پایتخت باشد یا در شهرستانهای کوچک و یا نواحی روستایی. یکی از زنان دوچرخه سوار میگوید: «کافی است چشم رانندگان خودروها به زنی دوچرخه سوار بیفتد آن وقت است که با ویراژ دادن، کند کردن سرعت و حتی پیچیدن در مسیر حرکت دوچرخه کاری میکنند تا تعادل دوچرخه سوار از دست برود». با این تفاسیر، گرچه دوچرخه سواری میتواند برای زنان جنبهی رهایی بخشی همراه داشته باشد، اما برای زنان ایرانی همواره با چالش همراه بوده و تجربهی جنسیتی دوچرخه سواران زن به لایههای ظلم و ستم در زندگیشان اضافه کرده است.
اخیرا سایت معاونت «تهذیب» حوزههای علمیه با انتشار مطلبی جنجال برانگیز با عنوان «دوچرخهسواری دختران؛ آری یا نه؟!»، دوچرخه سواری زنان را مورد نقد قرار داده و بر اساس روایات امامهای شیعه از دوچرخه سواری زنان انتقاد کرده است. با توجه به استدلال نویسندهی این مطلب «سوارکاری زنان به این دلیل که باعث تحریک هیجان و شهوت آنان و کشیده شدن به سمت فساد و گناه میشود، به شدت نهی شده است». او همچنین با آوردن دلایلی نظیر اینکه «معمولا زین حیوانات بزرگتر و پهنتر است و زین دوچرخه کوچکتر و باریکتر و میزان تحریک کنندگی در آن (برای زنان) بیشتر است. با توجه به ساختار و فیزیک خانمها وقتی دختران بر زین دوچرخه سوار میشوند دقیقا شرمگاه (فرج) آنان روی زین قرار میگیرد و باعث تحریک و تهییج آنان میشود»!، تلاش بر اثبات گفتههای خود داشته است.
چنین استدلالهای حیرتآور که با فرهنگ مردسالار و فتواهای عجیب و غریب مذهبی گره خورده است، سعی بر تبدیل کردن زنان جامعه به ابزار جنسی دارد. یعنی در واقع تبدیل کردن زن به یک چیز جنسی. چیزی که نه تنها امنیت و سلامت جنسی مردان را به خطر میاندازد بلکه تمایل به معرفی خوی شیطان صفت زن که بسیاری از مراجع دینی به آن اشاره کردهاند دارد. خاصیتی شیطانی که به عقیدهی آنها جامعه را به سمت فحشا و ناپاکی میکشاند. از نگاه آنها این «چیز» یک بُعد و ناتوان از تفکر مستقل، تصمیمگیری مستقل و یا خودکفایی تعریف شده است، که البته بهانهی خوبی جهت توجیه مذهبی خشونت، مبتنی بر جنسیت و سرپوش نهادن بر دیگر رفتارها و قوانین تبعیضآمیز بر علیه زنان ایران است.
گرچه در ایران قانونی برای منع دوچرخه سواری زنان وجود ندارد اما فتواهای پی در پی مراجع و حرام دانستن آن از سوی آنها که رهبر ولایت فقیه، آیتالله خامنهای نیز بر آن مهر تایید زده، این دسته از فتواها شکل اجرایی پیدا کردهاند و سالهاست که زنان ایرانی به خاطر رکاب زدن مورد آزار و اذیت ماموران امنیتی قرار گرفتهاند. در واقع ممانعت از دوچرخه سواری زنان در اماکن عمومی عملی شده است.
فتواهای مراجع و اجرای غیر قانونی آن البته باعث افزایش خشونت خانگی در ایران نیز شده است. در واقع این نوع فتواها که سعی بر تشدید و افزایش تبعیض علیه زنان دارد حتی در مکانهای خصوصی هم رسوخ کرده و به مردان اجازهی اهانت به زنان دوچرخه سوار و سرزنش آنها را داده است، تا جایی که در بسیاری از نقاط سنتی ایران دوچرخه سواری زنان تبدیل به امری «ناموسی» شده است. حسین قاضیان در مطلبی پیرامون حجاب اجباری و دوچرخه سواری زنان و رابطهی آن با مشروعیت حکومت می گوید: «رعایت نکردن حجاب اسلامی یا دوچرخه سواری کردن زنان فقط به معنی زیرپا گذاشتن حکمی مذهبی نیست، بلکه مهمتر از آن، نماد و نشانهای است از عدم پیروی گروهی از مردم از طرازها و معیارهای حکومت. از دید حکومت، نبودن روسری بر سر زنان همان قدر میتواند نشانهای از سرپیچی باشد که بودن بشقابی ماهوارهای بر سر بام. تفاوت در این است که حکومت در این موارد با دست بردن در انبان سنت، مفهوم «ناموس» را از آن بیرون میکشد تا رگ غیرت مردمان عادی بجنبد و برای کنترل بدن زنان با او همدست شوند».
محروم کردن زنان از دوچرخه سواری علاوه بر آنکه مهر تاییدی بر ناتوانی نهادهایی است که قرار است در خدمت ملت باشند، همچنین حاکی از تسلط نگاه پدرسالار و نگرش زیر دست به زنان جامعه است. مراجع و حاکمان باید بیاموزند که حقوق انسانی نیز باید مقدس باشد و لزوما نباید وابسته به آلتهای تناسلی زنان و مردان زمینی باشد.