زندگی و سلوک اجتماعی و هنری برخی هنرمندان میتواند آیینهای باشد تا از درون آن، آثار آنان را هم با همان باورداشتها درک و دریافت کنیم. میکیس تئودوراکیس، آهنگساز نامدار یونانی که پنجشنبه دوم سپتامبر ۲۰۲۱ در آتن درگذشت، از جمله این هنرمندان است که سلوک سیاسی او نقشی تعیینکننده در درک و دریافت مخاطبان از آثارش دارند.
او در کنار دیگر آهنگساز یونانی، مانوس هاجیداکیس (برنده جایزه اسکار بهترین ترانه سال در ۱۹۶۰)، نیکوس کازانتزاکیس (رماننویس نامدار)، یانیس ریتسوس (شاعر و ترانهسرا) و کوستا گاوراس (فیلمساز)، پنجتنی بودهاند که ادبیات و هنر یونان را در قرن بیستم به جهانیان معرفی کردند.
تئودوراکیس در ایران
نام تئودوراکیس در ایران نخستین بار با فیلم «زوربای یونانی» بر سر زبانها افتاد؛ فیلمی که بر اساس رمان معروف نیکوس کازانتزاکیس و به کارگردانی مایکل کاکویانیس ساخته شد. «زوربای یونانی» اثری نسبتا مطول (۱۴۶ دقیقه) و محصول آمریکا است که ایرانیان از آن، سه نام و یک صحنه را بیش از همه در خاطر دارند. نام آنتونیکویین، که بعدها و با بازی در نقش «حمزه» در فیلم پیامبر به چهرهای محبوب در میان عام و خاص ایرانی بدل شد، ایرنه پاپاس (بازیگر نقش روسپی در آن فیلم) که او هم نقشآفرینی «هند جگرخوار» شهرتی برایش در ایران فراهم آورد، و آهنگساز فیلم و صحنه معروف رقص آنتونی کویین در نقش زوربا. شهرت این فیلم سبب شد تا ۵ سال بعد، برگردان فارسی اثر ابتدا از سوی تیمور صفری منتشر شود، هرچند بعدها با ترجمه محمد قاضی از این اثر و دیگر آثار کازانتزاکیس، آثار او به چاپهای متعددی رسید و سبب شد تا زوربای یونانی در قالب کتاب نیز به شهرتی بالا در میان ایرانیان دست یابد و این گونه، کتاب و فیلم و موسیقی تئودوراکیس به کمک هم آمدند تا نام «زوربای یونانی» به فرهنگ ایرانیان هم راه یابد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همچنان که اشاره شد، مهمترین صحنه این فیلم که شهرتی جهانی یافت، صحنه رقص انتونی کویین است. آن صحنه در کنار ساختمانی قدیمی در گوشه شهر بر پا میشود؛ آنجا که بازیل ( با بازی آلن بیتس) از زوربا (آنتونی کویین) میخواهد که با او برقصد و آهنگساز با زخمههای نوازنده بر تمی آشنا و ملایم به استقبال آن رقص میرود. سپس در حالی که دو طرف سرخوشانه از چنین وضعیتی رقص را متوقف میکنند و به گپ و گفت و خندههای بلند با هم میپردازند، ریتم گیتار و موسیقی تند میشود، به نحوی که سپس گویی آن ریتم است که دو شخصیت فیلم را دوباره دعوت به رقصی شبیه رقصهای مناطق لزگینشین گرجستان میکند.
به تعبیر دقیقتر، این رقص و آهنگ میخواهد «تفوق فرهنگ معاصر یونانی را به اثبات برساند که مردم را ترغیب میکند با سری افراشته و مملو از شادی و سرور، دست در دست و شانه به شانه برقصند، آن هم در وضعیت و زمانی که امپریالیسم میخواهد ما را خمیده، افسرده و ازهمگسیخته ببیند. به بحرانی که خارج به ما تحمیل کرده ننگرید. هسته درونی یونان هارمونی و هماهنگی است.» (مجله هفته - دسامبر ۲۰۱۷)
این موسیقی و بهخصوص تم رقص آن، بعدها چنان شهرتی پیدا کرد که بارها و بارها در کنسرتهای مختلف نوازندگان ایرانی نیز اجرا شد. شهرداد روحانی، موسیقیدان و رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران، نیز چندین بار در هنگام اجرای موسیقیهای فیلم با ارکستر سمفونیک تهران، این اثر را نیز اجرا کرد.
شهرت تئودوراکیس در ایران اما در فیلم «زوربا» و آن صحنه رقص و تکنوازی گیتار خلاصه نشد، بلکه چند سال بعد با دو فیلم «زد» و «حکومت نظامی» (۱۹۷۲) بیش از گذشته در دل ایرانیان جا باز کرد. تئودوراکیس موسیقی این دو اثر را در دورانی نوشت که در تبعید بود و اجازه خروج از وطن را نداشت، اما میتوانست اثر بنویسد. موسیقی «زد» تمی برانگیزاننده دارد و وجه مبارزهجویانه آن آشکار است. به نظر میرسد که سازندگان سرود معروف «هوا دلپذیرشد گل از خاک بردمید» نیز بعدها تحت تاثیر همین اثر آن را ساخته باشند، چرا که فضا و تم آن سرود، آدمی را بیاختیار به یادتم «زِد» )به معنی او زنده است) میاندازد. این تاثیر البته چندان بیارتباط نیست، چرا که ملودی اصلی و اولیه آن سرود را که با عنوان «بهاران خجسته باد» ساخته شد، کرامتالله دانشیان ساخته بود و بارها در زندان خوانده میشد، اما در سال ۵۷ و همزمان با روزهای انقلاب، اسفندیار منفردزاده آن را تنظیمی مجدد کرد و برای اجرا در سالگرد اعدام دانشیان و خسرو گلسرخی آماده اجرا شد.
موسیقی «حکومت نظامی» که گوستاور گاوراس آن را در شیلی فیلمبرداری کرد، تمی محوری دارد که ساز بادی یونانی با تکمضرابهای سازی شبیه قانون به آن هویتی ویژه میبخشد؛ تمی که ناامیدی و یاس از سیطره یک حکومت توتالیتر را بهخوبی به بیننده و شنونده انتقال میدهد.
نماد مبارزه با دیکتاتوری
زندگی تئودوراکیس نیز همانند آهنگهایش فراز و فرودهای بسیاری دارد، اما یک نکته در زیست و سلوک ۹۶ ساله او ثابت است و آن مبارزه و مقابله با دیکتاتوری و دفاع از طبقه کارگر و فرودست است. او به نوعی نماد مبارزه با ظلم و ستم و منش توتالیتارلیسم در یونان است و از این زاویه است که شنیدن آثار موسیقایی او نیز ذهنها را به سمتی سوق میدهد که منش زندگی آهنگساز بر آن مسیر قرار گرفته بود.
میکیس تئودوراکیس در ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۵ در شهر خیوس (Chios) یونان به دنیا آمد. در کارنامه کاری او بیش از ۱۰۰۰ آهنگ وجود دارد و از این منظر او را باید یکی از پرکارترین آهنگسازان قرن بیستم به شمار آورد. اما موسیقی تنها وجه بارز زندگی او نیست، بلکه زندگی او به نوعی درآمیخته با سیاست و فعالیتهای مدنی و صنفی و سیاسی است. گذشته از فعالیتهای اجرایی و نمایندگی مجلس و …، او از سال ۱۹۶۷ و با روی کار آمدن دولت نظامی-توتالیتر معروف به حکومت سرهنگها، به نماد مبارزه با آن دولت تبدیل شد. در ماه اوت همان سال دستگیر شد و ابتدا به سلولِ انفرادیِ زندان امنیتی، و سپس به زندان آوروف (Averoff) فرستاده شد. بعد از یک اعتصابغذای طولانی و شدید، جانش به خطر افتاد و بستری شد، اما سپس «آزاد» شد در منزل تحت بازداشت خانگی قرار گرفت تا با خانوادهاش به ناحیه کوهستانی زاتونا (Zatouna) در آرکادیا تبعید شود. با سقوط دولت نظامیان در سال ۱۹۷۴، او به قهرمانی ملی بدل شد.
دوره پس از سال ۱۹۷۴ تئودوراکیس را میتوان دوره فعالیتهای سیاسی و اجتماعی او، نه تنها در سطح ملی، که در سطح جهانی تعبیر کرد؛ چنان که در یکی از این سالها نامزد دریافت جایزه صلح نوبل هم شد.
در این دوران او چند بار در جایگاه وزارت قرار گرفت و به دلیل انگیزههای صلحخواهانه، برای نخستین بار طرح صلح یونان و ترکیه را درانداخت و خود به عنوان نماینده یونان، و در دیگر سو عزیز نسین و یاشار کمال به عنوان نمایندگان ترکیه، تلاشهای مستمری برای برپایی صلح میان دو کشور انجام دادند.
در کارنامه فعالیتهای او، دیدار با مهمترین رهبران و جریانهای فرهنگی و هنری وسیاسی چپ دنیا نیز آمده است؛ از جمله با پابلو نرودا و سالوادور آلنده، جمال عبدالناصر، یاسر عرفات، یگال الون، فرانسوا میتران، اولف پالمه، ویلی برانت، و فیدل کاسترو که او را از نزدیک میشناختند و حتی برخی از آنها با او دوستی داشتند.
در زندگینامه مفصلی که امید روحانی در شماره پنجم نشریه جشن کتاب (۱۳۸۷) از تئودوراکیس منتشر کرد، بخشی از آرمانهای او و تلاشهای درازدامنش به این سو وآن سوی جهان به خوبی تصویر شده است: «کنسرتهای او به تریبونی برای اعتراض، نه فقط برای آزادی مردم یونان، بلکه برای مردم تحت ستم و فشار و اختناق در دیگر نقاط جهان، در کشورهای امریکای جنوبی، پرتغال، ایران، ترکها، شیلیاییها و فلسطینیها بدل شد؛ یعنی همه انسانهایی که در شرایطی مشابه، تحت رژیمهای غیرمردمی و دیکتاتوری زندگی میکردند. اعتقاد تئودوراکیس همیشه این بود که آزادی و دموکراسی از ضروریات حیاتی برای تقویت پایههای صلح و آشتیاند و تنها از طریق مردمی آزاد است که میتوان مانع جنگ شد. مردمان آزاد هستند که میتوانند بر سرنوشت خود حاکم شوند.»