در روزهای اخیر جمعی از روسای انجمنهای علمی کشور در نامهای به رییس مجلس و وزیر بهداشت، مخالفت خود را با تصویب «طرح تشکیل سازمانهای طب اسلامی – ایرانی» و «نظام طب مکمل جمهوری اسلامی ایران» اعلام کردند. امضاء کنندگان این نامه ضمن اعتراض شدید به دو طرح مذکور، تصویب آن را عامل انشقاق در مدیریت خدمات سلامت و به مخاطره افتادن سلامت مردم اعلام کردند. متاسفانه در سالهای اخیر مخصوصا پس از شکلگیری دفتر طب مکمل و ایرانی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و اجباریشدن آموزشهای مرتبط با طب سنتی برای دانشجویان گروه پزشکی، نگرانیهای جدیی در جامعه پزشکی کشور در رابطه با مداخله افراد ناآشنا به علوم پزشکی و کسانی که قصد استخراج روشهای درمانی از دستورات فقهی و دینی را دارند، در امور مرتبط با سلامت را پدید آورده است.
به عنوان نمونه بر اساس طرح تشکیل سازمان طب اسلامی-ایرانی، اشخاص با داشتن مدرک سطح ۲ حوزه علمیه و گرفتن تاییدیه ۳ نفر از مجتهدین حوزه طب اسلامی میتوانند عضو این سازمان شده و از مجوز فعالیت رسمی در حوزه سلامت کشور برخوردار شوند! به نظر میرسد که این طرح در راستای بند ۱۲ سیاستهای کلی نظام که قبلا به تصویب رهبر جمهوری اسلامی رسیده است، مطرح شده باشد که براساس آن، وزارت بهداشت موظف به بازشناسی، تبیین، ترویج، توسعه و نهادینه کردن طب سنتی در ایران شده است.
با اینکه جدال طب نوین و طب سنتی موضوع تازهای نیست و در یکصد سال گذشته همواره در زیر پوست جامعه ایران در جریان بوده است؛ اما در سالهای پس از انقلاب ۵۷ و بر سر کار آمدن فقیهانی که خود را متولی اسلام و به تبع آن وارث طب اسلامی و متعهد به ترویج آن می دانستند، این مسئله از ابعاد تازهای برخوردار شده است. تا پیش از انقلاب اسلامی و مخصوصا در زمان رضا شاه با اینکه آخوندها خود را مُحق به دخالت در همه امور اجتماعی از آموزش و فرهنگ تا سیاست و طبابت میدانستند، اما تا حدود زیادی دستشان از این امور کوتاه شد. تشکیل ساختارهای نوین مانند دادگستری، مدارس جدید، نهادهای اداری مدرن و همچنین شکلگیری دانشگاههای پزشکی و احداث بیمارستانهای مدرن و مجهز، زمینههای نفوذ و دخالت آنها را به میزان زیادی محدود کرد. بهگونهای که بسیاری از مورخان، کوتاه شدن دست فقیهان از ساختارهای نوین اجتماعی در دوران پهلوی را زمینهساز بروز کینه و نفرت و بدنبال آن مخالفتهای سیاسی با پهلویها میدانند. مروری بر مواضع و دیدگاههای روحانیون در آن دوره و بهخصوص شخص خمینی که بعدها نظام جمهوری اسلامی را بنیان گذاشت، سرشار از مطالب و موضوعاتی است که به خوبی نشاندهنده نگاه سنتی، غیرعلمی و ارتجاعی آنها است که البته همه این مخالفتها به بهانه دفاع از اسلام و تشیع اما در عمل به جهت حفظ موقعیت اجتماعی و بهرهمندی از منافع اقتصادی بوده است.
دیدگاههای ضد آزادی بیان، مخالفت با حقوق زنان ویا تاکید افراطی بر حفظ بنیانهای سنتی جامعه در صحبتهای آقای خمینی موضوع تازهای برای جامعه ایرانی نیست و چون بعدها نیز پس از شکلگیری حکومت اسلامی کاملا عملیاتی شدند احتمالا اشاره به آنها چندان تعجببرانگیز نخواهد شد. اما شاید افکار عمومی مخصوصا نسل جوان، کمتر در جریان نظرات او مثلا در مخالفت با طب نوین که خود از آن به عنوان طب اروپایی یاد میکرد، باشند. صحبتهایی که امروزه به وفور میتوان مشابه آنها را در استدلالهای طرفداران طب سنتی و یا حتی در سخنان رهبر، رئیسجمهور و وزیر بهداشت جدید نیز ردیابی کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بهعنوان نمونه روح الله خمینی در کتاب کشف الاسرار که بیش از ۸۰ سال پیش آن را نوشته است درباره طب می نویسد: «امروز همه چیز کشور ما با هم جور است و تا یک شجاعت ادبی در نویسندگان ما پیدا نشود، اصلاح نخواهد شد؛ امروز اگر کسی از طب اروپایی یا زندگی اروپاییمآبی انتقادی کند، مورد هو و جنجال بسیاری واقع خواهد شد. هان! ای نویسندگان! به خود آیید؛ از بیخِردان نهراسید، گفتنیها را بگویید، زندگی پرآشوب اروپا چشمتان را از حقایق نبندد؛... غرب همه چیز استعماری دارد: طب استعماری، فرهنگ استعماری که برای کشورهای عقبافتاده صادر میکنند و آنها میخواهند که ما وابسته باشیم و چیزهایی که به ما میدهند وابستگی میآورد؛»
پس می بینیم که در نگاه خمینی طب نوین چیزی نیست جز «طب اروپایی آنهم از نوع استعماری که نتیجه ای جز وابستگی به بیگانگان ندارد!» اثبات بیبنیان بودن اینگونه ادعاها که متاسفانه همچنان توسط برخی مدعیان طب اسلامی - سنتی و مسئولان جمهوری اسلامی تکرار میشوند موضوع این یاداشت نیست، هرچند گذشت زمان خود بهترین عامل اثبات اثربخشی متدهای طب نوین بود و خمینی تا آخرین لحظه عمر خود از روشهای درمانی که آن را اروپایی و مذموم می دانست، بهرهها برد بهگونهای که در محل اقامتش یک بیمارستان سیار با آخرین امکانات روز دنیا برپا کرده بودند( نه مثلا یک عطاری و یا مرکز حجامت و انداختن بادکش روی بدن)
بدون شک تاریخ و فرهنگ این سرزمین مانند تاریخ و فرهنگ هر نقطه ی دیگری از دنیا در مقاطعی از زمان از خلاقیت و نوآوریهایی برخوردار بوده که در زمان خود حتی ممکن است پیشتاز، مرجع و اثرگذار بوده باشند که از آن جمله میتوان به طب ایرانی نیز اشاره کرد (که خود عملا ادامه طب یونانی بود) اما واقعیت این است از زمانیکه پزشکی مدرن و مبتنی بر شواهد علمی و تجربیات مستند، پا به عرصه وجود گذاشته است سایر روشها و متدهایی که بر اساس طب سنتی مبتنی بر فرضیات غیر مستند و اثبات نشده بودند مانند صدها روش و ابزار دیگر که در زندگی انسان وجود داشته و با توسعه علم و رشد دانش بشر دیگر استفاده از آنها محلی از اعراب ندارند، منسوخ شدهاند. امروزه، استفاده از طب سنتی به جای پزشکی مدرن در جهانی که در سایه علم و تکنولوژی به پیشرفت های شگرفی دست یافته است، همانند استفاده مجدد از گاری و درشکه بهجای هواپیما در مسافرت و یا استفاده از تلگراف بهجای اینترنت و ماهواره در ارتباطات است.
البته طرفداران و مروجان طب سنتی همواره بر نکته مغالطه آمیزی تاکید میکنند و آن اینکه گویا روشهای درمانی آنها طبیعی، گیاهی و مبتنی بر فطرت بشر است و در طب مدرن برعکس است در حالیکه اینگونه نیست و اکثر درمانها جدید نیز دقیقا مبتنی بر فیزیولوژی، آناتومی و یا فرآیندهای بیوشیمایی بدن انسان است که ما اساسا قبلا از آنها خبر نداشتهایم و داروهای گیاهی نیز در بسیاری از موارد پایه و اساس تولید و یا کپی برداری ملکولی در داروهای جدید است.
بنظر نگارنده، تداوم این چالش طولانی مدت، میان طب سنتی و طب مدرن، ادامه همان جدال بزرگتر مدرنیته و سنت در ایران است که متاسفانه به دلیل وجود نظام فقاهتی همچنان ادامه دارد. ورود اندیشههای نوگرایانه در دوره قاجار همانگونه که همه ساختارهای اجتماعی ایران را متأثر کرد، پزشکی مدرن را نیز در برابر طب سنتی قرار داد بنابراین این چالش تنها محدود به پزشکی نیست و در بسیاری دیگر از شئون زندگی ایرانیان شاهد آن هستیم، منتهی از ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی در ایران، رهبران آن همواره تلاش کرده اند تا با تحمیل سبک زندگی سنتی و مبتنی بر فقاهت، جامعه ایده آلِ تراز اسلام شیعی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه را ایجاد کنند. آنها در همین راستا بارها تلاش کردند تا با تغییر مسیر دانشگاهها و اصطلاحا اسلامیسازی، این اتفاق را تسریع نمایند. از سوی دیگر با تدوین قوانین و یا تغییر نهادهای اداری و اجتماعی در سودای شکل گیری دولت اسلامی هستند، غافل از اینکه افزودن پسوند یا پیشوند اسلامی به مفاهیمی مانند طب، علوم، آموزش، فرهنگ و یا نظایر آن اگر منطبق با شرایط روز و نیازهای بشر امروز نباشد نتیجهای جز دور افتادن جامعه ایران از کاراوان شتابان دانش و توسعه بشری نخواهد داشت.
البته متاسفانه آنها شکست دهها باره طرحها و ایدههای اینچنینی را نه به دلیل عدم سازگاری با شرایط زمان بلکه محصول توطئههای بیگانگان و در راس آن، استکبار جهانی میدانند. ایدههای موهومی که جز اتلاف منابع انسانی و مادی و از دست رفتن فرصت توسعه و پیشرفت ایران نتیجه دیگری نداشته است. شواهد نشان میدهند که با تشکیل دولت ابراهیم رئیسی و مجلس انقلابی که رهبر جمهوری اسلامی آن را به ایده آلهای خود نزدیکتر میداند؛ دور تازهای از اسلامیسازی امور و تلاشهای ارتجاعی آغاز خواهد شد که زمینهسازی برای ارتقا و رشد طب اسلامی تنها یکی از آنها است. البته با توجه به صحبتهای اخیر بهرام عینالهی وزیر بهداشت که گفته بود: «طب سنتی ما زمان رضا شاه از بین رفت چرا که رگههایی از مذهب در آن وجود داشت« و یا اینکه خاطر نشان کرده است: «ما به طب سنتی علمی اعتقاد داریم و تاسیس دانشکده طب سنتی و جذب متخصصان این حوزه در دستور کار قرار دارد»، میتوان حدس زد که اینبار اسلامی کردن جامعه از طریق ترویج طب سنتی در اولویت قرار گرفته است. تلاش مداومی که در ۴۲ سال گذشته برای گسترش سیطره فقیهان در جامعه ایرانی در جریان بوده است.