سی و یک سال پیش، یک ماه پس از خروج کامل نیروهای روسی از افغانستان، مجاهدین حملات همه جانبهشان را به شهرهای افغانستان آغاز کردند. پیشبینی مجاهدین این بود که در طی شش ماه سراسر افغانستان را به تصرف خود درخواهند آورد. زیرا حکومت دکتر نجیبالله را تنها و بی حامی میدیدند. نخستین حمله مجاهدین به شهر جلال آباد مرکز استان ننگرهار در شرق افغانستان صورت گرفت. مجاهدین تقریبا تمام شهر جلال آباد را به تصرف خود درآوردند و چیزی نمانده بود که تمام استان ننگرهار سقوط کند.
با اینحال نیروهای دولتی از یک سنگر کوچک باقی مانده در فرودگاه کوچک ننگرهار شروع کرده و دوباره تمام مجاهدین را از شهر جلال آباد بیرون راندند. نیروهای طرفدار دکتر نجیبالله تقریبا چهار سال، بدون حضور یک سرباز روسی در افغانستان، در مقابل تهاجم گسترده مجاهدین، که حالا حمایت بیشتر کشورهای جهان را به دست آورده و تسلیحات فوق مدرن در دسترسشان قرار گرفته بود، مقاومت کردند و تنها زمانی که دیگر کوچکترین کمکی به نیروهای دکتر نجیبالله نرسید، دولت وی سقوط کرد.
حالا پس از گذشت ۳۱ سال طالبان نیز با این ذهنیت که توافق با آمریکا نهایی شده و دولت افغانستان منزوی شده است، دست به حمله به شهر قندوز، تخار و پلخمری در شمال شرق افغانستان زدند. اینبار برخلاف گذشته، که بیرون راندن طالبان از قندوز چند روز طول میکشید، نیروهای ویژه امنیتی ظرف ۲۴ ساعت با وارد کردن تلفات گسترده بر طالبان، آنان را از قندوز بیرون راندند.
این واکنش سریع و تهاجمی نیروهای نظامی افغان یک پیام واضح را به طالبان مخابره کرده است و آن اینکه قدرت نظامی افغانستان در حدی است که بتواند جلو حملات طالبان را بگیرد. واقعیت این استکه شیوههای غیرمتعارف طالبان در جنگ باعث افزایش تلفات و گسترده شدن دامن جنگ میشود، وگرنه براساس گزارشهای موجود، طالبان در بیشتر جنگهای رویاروی با شکست مواجه میشوند. حملات انتحاری و بهویژه هجوم و هدف قراردادن نهادهای غیردولتی، و ناتوانی دولت در پیشگیری از اینگونه حملات، نظیر آنچه در تالار عروسی شهر دوبی در غرب کابل رخ داد و دهها تن از مردم عادی را به هلاکت رساند، بیشتر مردم را نسبت به توانایی دولت برای مهار این حملات ناامید میکند. دولت هم به دلیل تنشهای داخلی که منبعث از ساختارهای سیاسی، قومی و زبانی است، انسجام لازم را برای مبارزه با این بخش از فعالیتهای تروریستی پیدا نمیکند. عوامل نفوذی طالبان و داعش در داخل دولت بیش از اندازه برای رسیدن تروریستها به اهدافشان موثرند. با اینکه دولت بارها از گروهی که در افغانستان بهعنوان ستون پنجمی یاد کرده که نقش مخرب در فعالیتهای ضد تروریستی دارد، اما نتوانسته این گروه را به معنی واقعی مضمحل کرده و از بین ببرد.
با اینحال قاطعیت جدید دولت افغانستان، برای عقب راندن طالبان از استانهای قندوز، تخار و بغلان، نشان داد که دولت اجازه نمیدهد که طالبان با این حملات موقعیت قویتری را در مذاکرات اسلو به دست بیاورد.
اثرات جنگ بر میز مذاکره
طالبان همیشه یک نقطه ضعف کلی داشتهاند و آن اینکه همیشه بهعنوان نیروهای نیابتی پاکستان (حالا ایران و روسیه را نیز میتوان اضافه کرد) که میخواهد افغانستان را همیشه تحت نفوذ مستقیم خویش داشته باشند، شناخته شدهاند. پایگاههای اصلی طالبان در شهرهای مختلف پاکستان قرار دارد و آنان در همان پاکستان حمایت مالی، مسلح و آماده جنگ در افغانستان میشوند. مدارس دینی پاکستان نیز هر از گاهی سربازانی به کمک طالبان میفرستند. این مسائل باعث شده تا افکار جامعه جهانی همیشه علیه پاکستان باشد. حمایت پاکستان از تروریسم باعث شده که حتی حمایت بزرگترین حامی خود یعنی آمریکا را هم در بعضی جهات از دست بدهد. بیشترین کمکهای مالی آمریکا به پاکستان زیر فشار مجلس سنا و کنگره این کشور به حالت تعلیق درآمده است.
پاکستان از چندی پیش به این فکر افتاده است تا در داخل افغانستان پایگاههایی را برای طالبان ایجاد کند، تا ثابت کند، آنگونه که ادعا میکند، پایگاههای طالبان در پاکستان قرار ندارد. اما با تمام این فشارها طالبان نتوانستهاند حتی برای مدت کمی هم شهری در افغانستان را در تصرف داشته باشند. طالبان امیدوار بودند با تصرف شهرقندوز، پلخمری و تخار، در گفتگوهای میان افغانی اسلو با صلابت بیشتری حاضر شوند و امتیاز بیشتری را به دست بیاورند. اما نیروهای امنیتی افغان با دفع سریع حملات طالبان، اجازه ندادند آنان از این موهبت برخوردار شوند. پیام نیروهای امنیتی افغان به طالبان این استکه امید تصرف شهری را به این زودیها نداشته باشند و این مساله برای نیروهای دولتی که در گوشه و کنار افغانستان علیه طالبان میجنگند، قوت قلبی محسوب میشود.