احمد آزاد، خواننده، آهنگساز، شاعر و مجری برنامههای موسیقیمحور برخی شبکههای لسآنجلسی، پس از ۴۳ سال دوری از وطن و ۴۰ روز بعد از درگذشتش (۳۱ شهریور) در باغ رضوان اصفهان آرام گرفت تا مصداق آواز شوری باشد که خود سالها قبل خوانده بود: گر مردهام به خاک وطن میرسد چه باک؟ / خاک وطن دوباره در آغوش میکشم
جست وجو در برخی دیگر از آوازهایش هم این دلتنگی او برای جایجای ایران را نشان میدهد؛ از جمله آوازی در مخالف سهگاه روی شعری از علی نظری با ویولن ناصر نامجو که در یکی از برنامههای زنده تلویزیون جهانی پارس اجرا کرد: واسه اهواز، واسه شیراز، خراسون و سپاهونش/ واسه سرتاسر ایران، حتی کنج زندونش، دلم تنگه
آوازها و ترانههای کوچهباغی که او در تمامی این سالها خواند هم نماد و یادآوری برجسته از این غم غربتاند که هر کس که نوا و ملودی آن را بشنود، بیاختیار به یاد ایران و کوچهباغ شهرهای بزرگ و کوچکش میافتد.
نماینده نسلی تازه از ترانههای کوچهباغی
احمد آزاد هنرمندی چند پیشه بود؛ حنجرهاش قابلیت اجرای آوازهای دستگاههای ایرانی را داشت و به همین دلیل او به سمت یادگیری ردیفهای آوازی رفت. در ایران، نزد جلال تاج اصفهانی، استاد صاحبسبک و برجسته شیوه آوازی اصفهان، مقدمات آواز را فرا گرفت و در سالهای حضور در آمریکا، دانش خود در این زمینه و فراگیری ردیفهای دوامی را از روی آلبومهای استاد دوامی و نیز ردیف دومی که محمود کریمی خواند و کسب محضر بزرگانی چون سیاوش زندگانی، لقمان ادهمی (دو تن از شاگردان برجسته پرویز یاحقی) و ایرج و گلپا که سفری چند ماهه به آن دیار داشتند، تکمیل کرد؛ اما در کنار آن، او بر ترانهسرایی، سرودن شعر و نیز اجرای برنامههای تلویزیونی تمرکز کرد. برنامه «بامداد آدینه» از جمله ابتکارات او بود که در آن به گفتوگو با هنرمندان (عمدتا اهالی موسیقی) میپرداخت و ترانهها و آهنگهای آنان را به مخاطبان معرفی میکرد.
در کارنامه کاری او ۱۰ آلبوم و بیش از ۸۰ ترانه به چشم میخورد؛ آلبومهایی چون «گوشه میخونه» و «پیاله» (۱۹۸۸)، «مست» و «موشرابی» (۱۹۹۰)، «ببین چه کردی» (۱۹۹۶) «ساقی» و «منو صدا کن عزیزم» (۱۹۹۹)، «با من از عشق بگو» (۲۰۰۲) و «خاتون» (۲۰۰۸) و… که شعر و آهنگ نزدیک به ۴۰ ترانه را خودش سروده است. برخی از ترانههایی هم که اجرا کرد، در زمره آثار معروف خوانندگان و ترانهسرایان قدیمی چون پرویز خطیبی، ابراهیم سلمکی، ناصر رستگارنژاد، جمشید شیبانی و… بودند که او آنها را بازخوانی کرد.
به تعبیری دقیقتر، در سالهایی که خوانندگان ترانههای کوچهباغی در ایران امکان فعالیت نداشتند، او در آمریکا، این مسیر را با سرودن اینگونه ترانهها و نیز بازخوانی برخی ترانههای خاطرهانگیز ادامه داد تا نمایندهای شایسته برای اینگونه موسیقایی باشد که عموما بخش شادیآفرین موسیقی ایرانی است و الان چند سالی است که محققان و پژوهشگران موسیقی به ارزش هنری و اجتماعی اینگونه موسیقایی پی بردهاند.
برخی از ترانههای او همانند «ساقی»، «موشرابی» و «دورنگی» در زمره آثار خاطرهانگیز او به شمار میروند.
انتخاب رشته و شغلی جدای از موسیقی (مهندسی برق) به او این قدرت انتخاب را داد تا بتواند بخشی از دغدغههایش را در قالبهای مختلف هنری روی صحنه ببرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خاکسپاری بیسروصدا؛ مسیری تازه برای بازگشت پیکر هنرمندان
مرگ احمد آزاد و خاکسپاری بیسروصدای او در اصفهان از جهاتی میتواند نقطه محوری این اتفاق باشد؛ تا امروز کمتر دیده شده که خواننده، موسیقیدان و هنرپیشهای که عمرش را در خارج از ایران و به خصوص در لسآنجلس گذرانده و مجری یک برنامه تلویزیونی و میزبان مهمانان از دیدگاههای مختلف فکری بوده این امکان را داشته باشد که در ایران به خاک سپرده شود.
برخی هنرمندان همانند حبیب از یک امکان و گشایشی در دولت احمدینژاد استفاده کردند و به ایران آمدند. حبیب حتی برای کنسرت تقاضای مجوز هم کرد اما احمد آزاد از زمانی که به خارج از ایران رفت تا بعد از درگذشتش، دیگر تقریبا فرصتی برای حضور دوباره در ایران پیدا نکرد. سایر هنرمندان هم بهرغم خواستشان درنهایت در گورستانهای منطقهای که زندگی میکردند، دفن شدند و این مجال را نیافتند که دستکم پیکرشان در خاک وطن آرام گیرد.
در تصویر بسیار کوتاهی که از مراسم تدفین احمد آزاد در اینستاگرام سایت قدیمیها گذاشته شده است، میبینیم که او را در قطعه ۳۴ باغ رضوان اصفهان به خاک سپردند؛ اگرچه او اهل زابل بود. در این فیلم کوتاه، حدود۳۰ تا ۴۰ نفر از دوستان نزدیک و اعضای خانوادهاش حضور دارند تا او را کنار مزار پدر و مادر و خواهرش دفن کنند.
اطلاعات جستهگریخته در اینستاگرام و بخش نظرات هم نشان میدهد که به خانواده و بستگان اطلاع داده شده است در صورتی اجازه ورود پیکر او به ایران و دفن در اصفهان صادر میشود که اعلام قبلی در کار نباشد و حتی مرگ او را هم اعلام نکنند و همه این موارد را به بعد از خاکسپاری موکول کنند. خانواده و بستگان نیز چنین کردند و مرگ او ۴۰ روز بعد از درگذشتش اعلام شد. انتقال پیکر او به ایران از مسیر ترکیه ۱۰ روزی طول کشید تا سرانجام توانستند او را به ایران بیاورند و در مراسمی مختصر به خاک بسپارند. طبیعی است اگر اعلام عمومی میشد، علاقهمندان و مخالفان با تجمع در محل فضایی را به وجود میآوردند که همین اندک توافق هم انجام نشده، لغو میشد.
اما نکته محوری این ماجرا نه نوع تدفین و کم یا زیاد بودن افراد حاضر که صدور مجوز تدفین برای فردی چون احمد آزاد است؛ زیرا سیاستهای سلیقهای در جمهوری اسلامی ایران و اجرا نکردن قوانین موجود مشکلات فراوانی را برای ایرانیان خارج از کشور ایجاد کرده است. ایرانیان، به خصوص هنرمندان و چهرههای مشهوری که عاشق ایراناند و به رفتوآمد به کشور یا دستکم حضور در مراسم اینچنینی دوستان و خانواده خود علاقهمندند، به دلیل مخالفت با سیاستهای حکومتی و هراس از دستگیری و گرفتار شدن، عطای سفر به ایران را به لقایش میبخشند. احمد آزاد نیز چنین وضعیتی داشت؛ او هم علاقهمند بود در زمان حیات یا لااقل هنگام درگذشت پدر و مادر و خواهرش در اصفهان باشد و در مراسم تدفین آنها شرکت کند، اما خطر دستگیری و مشکلات بعد از آن او و بسیاری چون او را از سفر منصرف کرد.
طبق قوانین موجود، هر فردی که شهروند ایران است و شناسنامه ایرانی دارد، میتواند درایران فعالیت کند، پیشهای داشته باشد و درنهایت حتی اگر در خارج از ایران است، با هر سلیقه، گرایش، مذهب و آیینی میتواند از امکانات شهروندی از جمله تدفین در کشورش بهرهمند شود. اما تا امروز حتی امکان انتقال پیکر هم وجود نداشت. این امکان نه تنها برای هنرمندان که حتی برای فردی چون ریچارد نلسون فرای که دستور رسمی رئیسجمهور وقت ایران (محمود احمدینژاد) برای دفن در کنار زایندهرود را هم داشت، فراهم نشد و درنهایت پیکرش را سوزاندند.
اکنون به نظر میرسد روزنهای کوچک باز شده است. البته اگر برای چنین حرکتهایی تصمیم یک نهاد بالادستی و دستوری حاکمیتی موجود باشد، روند امور سرعت خواهد گرفت اما اگر استثنا و تصمیمی فردی و موردی باشد، در بر همان پاشنهای خواهد چرخید که در چهار دهه گذشته چرخیده است. بر اساس اعلام خانواده احمد آزاد، قرار است روز چهارشنبه ۱۲ آبان مجلس یادبودی برای او سر مزارش برگزار شود که برگزاری محترمانه آن میتواند آزمون و امتحانی برای ارزیابی این اتفاق باشد.