«گام دوم انقلاب» با ریزش بیشتر نیروهای «پاکار» و «آتش به اختیار» مواجه خواهد شد

با کاهش منابع، حلقه‌های نزدیک به نایب امام زمان سر برداشتن تکه‌ بزرگ‌تری از این کیک همدیگر را پاره می‌کنند

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی - KHAMENEI.IR / AFP

در دو دهه‌ ۸۰ و ۹۰ خورشیدی، ریزش نیروهای بسیجی و «مخلص» که حکومت انتظار دارد به سازمان سرکوب و تبلیغات رژیم جذب شوند، یک واقعیت مسلم است. استخدام نیروهای افغان و پاکستانی برای جنگ در سوریه هم ناشی از همین ریزش بود. این روزها بیشتر آن‌هایی که به بسیج می‌پیوندند، دنبال آسان‌تر گذراندن دوران سربازی و راحت‌تر استخدام شدن در مراکز دولتی‌اند و به درد کار جنگ و سرکوب نمی‌خورند. دولت رئیسی برای جذب جوانانی که قرار است در آینده، در فضای تبلیغاتی سیاسی-مذهبی «مخلص» شوند و از نهادهای سرکوب هم گریزان‌اند، به دنبال تاسیس دوباره‌ جهاد سازندگی است. آیا این امر می‌تواند ریزش «نیروهای مخلص» را متوقف کند؟

ماشین قراضه‌ دولت

اسلام‌گرایان شیعه برای اینکه اهداف تمامیت‌خواهانه و گسترش‌طلبانه خود را پیش ببرند، به ایران خسارت‌های عظیمی زدند. آن‌ها پیچ ومهره‌های ساختار مدرن ماشین دولت را که در دوران پهلوی شکل گرفت و توسعه یافت، باز کردند و با کوبیدن این ماشین به دیوار در موارد متعدد، از آن یک آهن‌پاره ساختند. بخش عمده‌ای از ارزش‌ها و هنجارهای جامعه‌ ایران و پیوندهای خانوادگی به دلیل تنش‌های دوران انقلاب و سیاست‌های حکومت مستقر بعد از آن تخریب شد. این قدرت تخریب و سرکوب چنان مقام‌ها را مغرور کرده است که فکر می‌کنند هر کاری می‌توانند بکنند. آن‌ها هیچ خط قرمزی ندارند. دولت رئیسی که همه‌ چهره‌های کلیدی ماشین سرکوب و ترور و ماشین تبلیغاتی نظام را در خود جمع کرده، بر سر این آهن‌پاره جمع شده و جشن گرفته‌ است؛ چون این قراضه را کاملا در اختیار دارد.

برنامه‌ «گام دوم انقلاب» که رهبر جمهوری اسلامی ایران آن را اعلام کرده و دستور اجرایی دولت رئیسی است، بر اساس توهم قدرت همه‌جانبه و همه‌جایی ناشی از در اختیار داشتن این قراضه و تداوم آن تنظیم شده است. اما این گام که بر بسط امپریالیسم شیعی متمرکز است، جدا از کاهش منابع ارزی، با کمبود نیروی انسانی وفادار و «پاکار» هم مواجه خواهد شد. نیروهای «آتش به اختیار» خامنه‌ای که در مناصب اجرایی جای گرفته‌اند، به‌سرعت در فسادهای نجومی درگیر خواهند شد و از تبعیت رمه‌وار فاصله می‌گیرند و در نتیجه، راه مهاجرت به خارج از ایران را در پیش خواهند گرفت؛ همان اتفاقی که برای بیشتر مدیران دوران احمدی‌نژاد و روحانی رخ داد. بنا به گزارش یکی از نمایندگان مجلس، مدیران دولت روحانی در حال انتقال به ژنو و وین‌اند.

«گام دوم» بدون جامعه‌ توده‌وار

روند جاری در ایران نشان می‌دهد که تحقق اهداف محفوف (گرد آمده) در بیانیه‌ «گام دوم» خامنه‌ای (مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی) به دلایل ده‌گانه زیرغیرممکن بوده و هست:

۱- در تلویزیون نظام «چایی ريختن مرد برای زن، نشان دادن هر نوع نوشيدنی قرمز، دستكش چرم برای زنان، مرغ بريونی، خوردن ساندويچ و پيتزا، پوشيدن لباس آستين كوتاه، نشان دادن مرد و زن تنها، نشان دادن دو پسر تنها در منزل» ممنوع است. (به گفته امیرحسین شمشادی، مدیر گروه آموزشی روابط‌عمومی دانشکده خبر در توییتر) اما زنان و دختران فرماندهان سپاه و روحانیون و مدیران محبوب بیت با منابعی که در اختیار دارند دیگر در چارچوب آهن‌قراضه‌ «نظام» به خود نگاه نمی‌کنند. آن‌ها در شرایط قرار گرفتن در قدرت، از لندن و نیویورک خرید می‌کنند و فرزندانشان را در سوییس و فرانسه و آلمان و کانادا به دنیا می‌آورند؛ تعطیلات آن‌ها در امارات و ترکیه و قبرس می‌گذرد و بیشتر آن‌ها یا دارند در ترکیه و امارات خانه می‌خرند یا قبلا خریده‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

۲- مقام‌های جمهوری اسلامی ایران دست مباشران خود را برای فساد باز می‌گذارند تا کارهای گِل آنان را انجام دهند. این‌ها نمی‌توانند نیروهای انقلاب جهانی خامنه‌ای باشند. نظام هرازچندگاهی به نمایش فسادستیزی نیاز دارد و چند تن از این کارگزاران و مباشران (حلقه‌های ضعیف مثل حسن رعیت) را محاکمه می‌کند. نظام نمی‌تواند با این مباشران و کارگزاران مثل ستار بهشتی یا امیدرضا میرصیافی برخورد کند؛ چون آن‌ها شبکه‌ای از ارتباطات درون نظام دارند. بنابراین، آیین دادرسی و فراتر از آن برای آن‌ها رعایت می‌شود و وکلا نقش خود را ایفا می‌کنند؛ گرچه در احکامی که نیروهای امنیتی قبلا صادر کرده‌اند، تاثیری ندارند. منشا صدور این احکام نه قانون بلکه مصلحت نظام است.

۳- به علت آشفته‌گویی و آشفتگی عملکرد ولی‌فقیه و وفادارانش حتی اگر کسی بخواهد هم نمی‌تواند همیشه از ولی‌فقیه اطاعت کند. همچنین به علت دائمی بودن انقلاب، فشار و سرکوب انتها ندارد و سراغ خودی‌ها هم می‌رود. حتی اعضای موتلفه هم همیشه از خامنه‌ای اطاعت نکرده‌اند. برای درک این آشفته‌کاری و آشفته‌گویی تنها به مدیریت همه‌گیری کرونا نگاه کنید؛ از منع آمدوشد تا تعطیلی‌ها، از واکسن تا دارو و از آزمایش تا اطلاع‌رسانی. نه خط تولید واکسن ادعایی در داخل بعد از یک سال و نیم به جایی رسید و نه مقاومت در برابر وارد کردن ده‌ها میلیون دوز واکسن چینی. هیچ چیز این مجموعه با هم جور درنمی‌آید و با عقل سالم نمی‌توان آن‌ها را درک کرد؛ به‌جز سوار شدن بر بحران، تاراج منابع عمومی به دلیل بحران و نگه داشتن مردم در شرایط بحران.

۴- با کاهش منابع اختصاص یافته به «نایب امام زمان»، حلقه‌های نزدیک به این نایب سر برداشتن تکه‌ بزرگ‌تری از این کیک همدیگر را پاره می‌کنند و روایت همانا ائتلاف گرگ‌ها است؛ شهروندان نیز وقتی گرسنگی و تشنگی فشار وارد کند، به خیابان می‌آیند و اعتراض می‌کنند؛ حکومتی که شکافش با مردم مدام در حال گسترش است، نمی‌تواند نفوذ جهانی داشته باشد و انقلاب صادر کند؛ در این زمینه، تجربه‌ اتحاد جماهیر شوروی و چین و کوبا شواهد روشنی در اختیار جامعه بشری قرار می‌دهد.

۵- خود مقام‌ها اطلاعاتشان را از بوق‌های تبلیغانی نظام دریافت نمی‌کنند و عنوان «شهروند مطیع شنوا» قابل بسط به تک‌تک ایرانیان نیست. وقتی یک عضو مجلس یا مجری تلویزیون شعری از شاعرانی که آثارشان در ایران اجازه انتشار ندارند (مثل احمد شاملو) را می‌خواند و همه‌ آثار سانسور شده در دنیای مجازی در دسترس است، مشخص است که سیاست حذف کار نمی‌کند.

۶- خرید خانه و حساب بانکی و تحصیل فرزندان و وضع حمل و خرید در فروشگاه‌ها در کشورهای غربی با آن تبلیغات سیاسی‌ که تنفر از غرب را ترویج می‌کنند جور درنمی‌آید و دوگانگی‌ها بیرون می‌زند؛ تا حدی که حتی صدای بخشی از خودی‌ها هم بلند می‌شود؛ طرح مجلس برای ممنوعیت خروج مقام‌های جمهوری اسلامی ایران پس از دوره‌ مدیریت هم فعلا بایگانی شده است.

۷- اضمحلال همه‌ نهادهای دولتی در جمهوری اسلامی ایران در نهادهای زیر نظر بیت و سپاه و تبدیل کردن کارکنان آن‌ها به «خودی‌ها» کاری پردردسر، پرهزینه و تقریبا غیرممکن است. نمی‌توان اقدام‌های دولت‌سازی دوران پهلوی را کاملا خنثی کرد و به عهد قاجار بازگشت. ساختن نهادهای موازی در دهه‌ ۶۰، دادن استقلال به بخشی از دولت با عنوان شرکت‌های دولتی در دهه‌ ۷۰، فربه شدن نهادهای زیرنظر بیت رهبری در سه دهه‌ اخیر، جدا شدن حساب قوه‌ قضاییه از دولت و تبدیل شدن آن به ملوک الطوایفی روحانیت شیعه (بدون حسابرسی و نظارت) و تورم سرمایه و نیروی انسانی در دست سپاه هنوز هم نتوانسته است قوه‌ مجریه را کاملا به حاشیه براند؛ به سرنوشت رئیس‌جمهورهای قبلی نظام نگاه کنید. هیچ یک خودی محسوب نمی‌شوند؛ جز رجایی که دوره‌ ریاست جمهوری‌اش دو ماهی بیشتر طول نکشید.

۸- با منابعی که به جیب سپاه و بسیج و بیت و شرکت‌های دولتی و میلیشیای خارجی ریخته می‌شود، تامین معیشت همه‌ ایرانیان ممکن نیست؛ خرید برنج در ایران پیمانه‌ای شده و میزان متوسط مصرف گوشت در ماه به ۳۰۰ گرم رسیده است. حتی انتظارات قشر حاکم هم برآورده‌شدنی نیست و آن‌ها برای تاراج بیشتر با هم مسابقه می‌دهند. اختلاف بین اعضای قشر حاکم سر چگونگی اداره‌ کشور و سیاست‌های جایگزین نیست؛ سر این است که هر کدام از این کیک چه سهمی می‌برند.

۹- رام کردن همه‌ اهالی فرهنگ و هنر ممکن نیست؛ چون حکومت منابع محدودی دارد. اگر سینماگران سینمای داستانی و سریال‌های تلویزیونی پول‌های کلان می‌گیرند و اکثرا در برابر وضعیت موجود سکوت می‌کنند یا داستان‌های موردنظر حاکمان را روایت می‌کنند، مستندسازان چنین نیستند و بالاخره اعتراض می‌کنند. بیشتر بازیگران تئاتر، نویسندگان، موسیقی‌دانان از رانت‌های حکومتی سهمی نمی‌برند. این‌ها نمی‌توانند سربازان دستگاه تبلیغاتی نظام باشند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه