رژیم اسلامی با وعدههای حداکثری دولت رفاه، در ایران بر سرکار آمد: زمین مجانی شهری برای خانهسازی بیخانمانها، جهیزیه برای دختران دمبخت، حمل و نقل عمومی مجانی، زمین مجانی برای کشاورزی، آب و برق مجانی، و آموزش و بهداشت مجانی. شعار اصلی، ارسال درآمد نفت به در خانهها بود. شورشیان اسلامی سال ۵۷ غیر از آتش زدن بانکها و سینماها و سپس اعدامهای انقلابی برای ارعاب عمومی و قبضه کردن قدرت، برنامه دیگری نداشتند و در هر موردی که از آنها سوال میشد، تنها برنامه حکمرانیشان اسلامیسازی بود. در آن سالها «مبارزه با امپریالیسم» چنان در گفتمان انقلابی محوریت داشت که انقلابیها هرگز به سوی شعارهایی مثل خلافت اسلامی یا تاسیس امپراتوری اسلامی نمیرفتند.
به همین دلیل، تمرکز بر دادن انبوهی از وعدهها برای راضی کردن مردم بود. مقامات حکومتی بعد از حذف رقبای سیاسی و مطلقه کردن قدرت خود، وعدههای بزرگی نیز مثل تبدیل ایران به سوئیس و ژاپن اسلامی هم دادند. در کنار این وعدهها، به مصادره صنایع و شرکتها و داراییهای بزرگ پرداختند.
تاسیس نهادهای گسترش امپراتوری
به موازات انتقال بخشهای عمده بودجه به بودجههای نظامی در دوران جنگ ایران و عراق، بودجههای مربوط به پروژه امپراتوری افزایش مییافت. گسترش سپاه و تجربه هشت سال جنگ، ماشینی برای رژیم فراهم کرده بود که به آن امکانی فراتر از دفاع از مرزها میداد. برای مقامات هم اثبات شده بود که با برگزاری کنفرانس و دعوت از سازمانهای نظامی و غیرنظامی برانداز در دیگر کشورها، نمیتوانند قدرت خود را در دنیا بسط دهند و به ابزارهای تبلیغاتی و نظامی قدرتمندتری نیاز دارند.
سپاه قدس در اواخر جنگ تاسیس شد تا همه فعالیتهای نظامی برونمرزی هماهنگ شود و یک فرمانده واحد داشته باشد. این فعالیت ربطی به جنگ یا دفاع از کشور نداشته است. برنامههای تبلیغات اسلامی و پرورش طلبه برای خارج کشور نیز در همین سالها یکدست و هماهنگ شد. «سازمان حوزهها و مدارس علمیه خارج از کشور» (تاسیس شده در سال ۱۳۷۰) و «مرکز جهانی علوم اسلامی» (پیش از آن، «شورای سرپرستی طلاب غیرایرانی») با دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران با هدف هماهنگی پرورش طلبه برای خارج کشور تاسیس شدند که بعدا در سال ۱۳۸۶ تلفیق شده و «جامعةالمصطفی» نام گرفت. «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» نیز در همین راستا در سال ۱۳۷۴ تاسیس شد.
مدیریت جهانی و جشن کیک زرد
احمدینژاد به روشنی پروژه همهجانبه امپراتوری را با طرح «مدیریت جهانی» و پیشبرد بدون ترمز برنامه اتمی با درآمدهای سرشار نفتی در آن دوره، برای جهانیان آشکار کرد. دوران او شاهد جشنهای مکرر برای کیک زرد بود. دولت روحانی نیز که خواهی نخواهی تدارکات این پروژه بر دوشش گذاشته شده بود و هزینههای آن در جنگهای داخلی عراق و سوریه و یمن افزایش یافته بود، عملا هزینه کردن در داخل را برای برنامههای عمرانی و رفاهی، کنار گذاشت.
مهمترین عامل افتراق دولت روحانی با بیت و سپاه، نبودِ هماهنگی با نظامیسازی برنامه اتمی بود. خامنهای تحت فشار تحریمها به برجام تن در داد، اما این امر با پروژه اصلی سپاهیان و خود او برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت با بمب اتمی، همخوانی نداشت. همچنین، دولت روحانی با برنامه اقتصاد مقاومتی و شعب ابیطالب برای تخصیص همه بودجهها به پروژه امپراتوری، همراهی نمیکرد. مهمترین اختلاف میان دولت پادگانی و دولت روحانی در چشمانداز آینده کشور، مسئله برجام بود که بر غیرنظامیسازی برنامه اتمی تمرکز داشت. از همین رو، محوریت برجام برای دولت روحانی همیشه مورد انتقاد بوقهای تبلیغاتی بیت و سپاه بود. عامل جدی بسیج همهجانبه حکومت برای روی کار آوردن رئیسی، حتی با رد صلاحیتهای نامنتظر علی لاریجانی و جهانگیری، هماهنگی کامل اولی با نظامیسازی برنامه اتمی و ناهماهنگی دوتای دیگر با آن، و طرفداری آنها از برجام بود. علی لاریجانی نه برای تحصیل دخترش در ایالات متحده، بلکه برای تصویب چند دقیقهای برجام در مجلس، رد صلاحیت شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بدون تمرکز بر نظامیسازی برنامه اتمی، دولت رئیسی شش ماه فرصت را برای بازگشت به برجام از دست نمیداد و با شروط ناممکنی مثل برداشته شدن همه تحریمها یا گرفتن تضمین از رئیس جمهوری امریکا، راه را برای به بنبست کشاندن مذاکرات باز نمیکرد. هیچ شاهدی برای تمایل جمهوری اسلامی ایران به بازگشت به برجام وجود ندارد و مذاکرهکنندگان امروز، همه از ابتدا با برجام مخالف بودهاند. در مقابل، همه اقدامات جمهوری اسلامی ایران بعد از دولت ترامپ، حکایت از جهتگیری برنامه اتمی به سوی نظامی شدن دارند. مذاکره مستقیم نکردن با ایالات متحده، نشان از نداشتن عزم جدی برای بازگشت به برجام دارد. حضور در مذاکرات نیز برای کاهش فشارها از سوی دولتی ضعیف مانند بایدن است.
سه بُعد پروژه امپراتوری
پروژه امپراتوری دارای سه بعد تبلیغاتی، نظامی و رفاهی است. جمهوری اسلامی ایران نایبان خود را به انواع سلاحهای فوقپیشرفته مثل موشک و پهپاد مجهز میکند تا با قدرتهای منطقهای و ایالات متحده بجنگند و ایالات متحده از منطقه خارج شود. هدف از خروج ایالات متحده از منطقه، در دست گرفتن زمام همه دولتها در شرایط خلاء قدرت در منطقه است.
هزینههای نظامی جمهوری اسلامی ایران در چهار کشور منطقه، دهها میلیارد دلار در سال است. جمهوری اسلامی ایران بیش از ۱۵۰ هزار نیرو را در عراق و سوریه در خدمت خود گرفته و ماهانه حدود ۵۰۰ دلار به هریک از آنها میپردازد (۶۰۰۰ دلار در سال ضرب در حداقل ۱۵۰ هزار، میشود حداقل ۷۵۰ میلیون دلار حقوق ماهانه). موشکها و پهپادها و سلاحهای سبک و سنگین نیز مجانی از چین و کره شمالی و روسیه وارد نمیشوند. حوثیها که چند سال است در برابر عربستان میجنگند، درست مثل حزبالله لبنان، هیچ منبع کمکی ندارند غیر از جمهوری اسلامی ایران.
در بعد تبلیغاتی، تنها جامعةالمصطفی که مرکز تربیت روحانی غیرایرانی برای اعزام به دیگر کشورها است، با ۵۰ هزار طلبه، سالانه حدود یک میلیارد دلار هزینه دارد (۵۰ هزار ضرب در ۲۰ هزار دلار که حداقل هزینه آموزشی و رفاهی یک طلبه است و حکومت ایران همه آن را میپردازد) جمهوری اسلامی ایران هزینه تاسیس مسجد توسط فارغالتحصیلان در کشور خود و تامین هزینههای کادر و نگهداری آنها را نیز میپردازد. سالانه صدها میلیون دلار نیز صرف نگهداری، بازسازی، و توسعه بارگاههای شیعه در عراق و سوریه میشود.
جمهوری اسلامی ایران همچنین خود را مسئول حیات جسمانی و روحی نایبان خود میداند و هزینههای رفاهی صدها هزار نیروی استخدام شده خود را در این کشورها میپردازد. این هزینهها شامل پرداخت حقوق به خانوادهها در صورت کشته شدن فرد استخدام شده، تامین هزینههای درمانی در صورت مجروح شدن، تامین ساختوساز و هزینه اجاره در صورت بمباران خانه افراد استخدام شده (و در لبنان حتی افراد استخدام ناشده) و حتی تامین هزینه ازدواج و جهیزیه برای دختران آنها است. همه بنیادها و موسسات رفاهی جمهوری اسلامی ایران، در لبنان و یمن و سوریه شعبه دارند و مشغول کار هستند.
بمب اتمی: تضمین کننده پروژه امپراتوری
از ابعاد هزینههایی که برای برنامههای موشکی و هستهای (که صرفا معطوف به پروژه امپراتوری هستند) صرف میشود، هیچ اطلاعی منتشر نشده است، اما تخمینها حاکی از سالانه بیش از ۱۰ میلیارد دلار، به علاوه خسارات سالانه دهها تا صدها میلیارد دلار به دلیل تحریمها است (۴۷۵ میلیارد دلار خسارت تا سال ۱۹۹۳ به گفته خرم، وزیر راه دولت خاتمی). به گفته احمدینژاد، تنها ۳۰ میلیارد دلار خسارت ناشی از متوقف شدن یا از دور خارج شدن بخشی از تاسیسات هستهای بعد از برجام بوده است. این برنامه با این همه هزینه، نمیتواند صرفا جنبه پزشکی و تولید برق داشته باشد.
جمهوری اسلامی ایران بدون بمب اتمی نه تنها هرگز به یک ابرقدرت تبدیل نخواهد شد، بلکه برنامههای تبلیغاتی و گسترشطلبی آن نیز برای تاسیس امپراتوری ابتر میمانند. مقامات حکومتی ایران میدانند که در دنیای امروز، ابرقدرت بودن بدون بمب اتمی ممکن نیست، اما مدام از ابرقدرتی نظام به عنوان یک ماموریت ناگزیر سخن میگویند. تنها با بمب اتمی است که دیگر قدرتها مانع از گسترشطلبی «نظام» نخواهند شد؛ چنان که در سالهای اخیر تمرکز قدرتهای جهانی بر برنامه اتمی بوده است و جمهوری اسلامی ایران دست بازی برای تروریسم در کشورهای اروپایی و گسترشطلبی در منطقه و آفریقا و امرکیای لاتین داشته است.
اگر توانستید جمهوری اسلامی ایران را بدون تروریسم و گسترشطلبی تصور کنید، آنگاه میتوانید آن را عاری از برنامه کسب سلاح هستهای بپندارید.